در
کتابخانه
بازدید : 870165تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
فهرست
Collapse حرف الفحرف الف
اختلاف
اختلاف در قرآن
اختلاف طبقاتی و غیرطبقاتی
اختلاف ممدوح و اختلاف مذموم
اختلاف و اتفاق
معنی اخلاص
اخوان المسلمین
ادب و ادبیات
ادبیات
اراده ی اخلاقی
اراده و عزم و همت
ارزان یافتن موجب قدر ندانستن است
ارزشها
ازخودبیگانگی و فطرت
ازخودبیگانگی در فلسفه ی هند
ازخودبیگانگی از نظر تربیت
ازخود بیگانگی
ازخود بیگانگی و اخلاق
ازخودبیگانگی در نظام سرمایه داری
آدم- راز قصه ی آدم
آدم، خلافت الهی و امانت الهی
آدم، بهشت آدم، شجره ی منهیه
آدم
داستان آدم
آدمیت- دین و علم
آدمیت
آرزو، طول امل
آرزو، تقوا، سعادت
آرزوهای غیرمنطقی
آرزو، طول امل و عرض امل و ارتفاع و اوج امل
آرمان
خلاصه یادداشت آرمان پیامبران- عدل
یادداشت آرمان پیامبران- عدالت
آرمان پیامبران
آزادی یا نظم؟
آزادی- بردگی- حق مملوك در اسلام
آزادی- بردگی
آزادی آیا هدف است یا وسیله؟
آزادی و ازخودبیگانگی
نهضت آزادی بخش اسلام
خلاصه ی مطلب از نمره ی 2 تا اینجا:
خلاصه
آزادی
اسلام و آزادی عقیده
آزادی- استبداد دینی
آزادی و آزادگی معنوی
آزادی و دموكراسی در عصر ما
آزادگی و عزّت، آزادی
آزادی
آزادی و آزادگی
آزادی
اسلام و آزادی- آزادی اهل كتاب در قلمرو اسلام
آزادی معنوی- كلمه ی مولی ?
آزادی معنوی، معنی آزادی، ارزش آزادی
آزادی معنوی- خلاصه
یادداشت آزادی عقیده
آزادی عقیده
آزادی عقیده- مدارك و مراجع
آزادی عقیده
آزادی و عادات اخلاقی
آزادی- جبر و اختیار از نظر ماتریالیسم تاریخی
آزادی، تصادم، تكامل
آزادی فكر
معنی و ارزش آزادی
معنی و ارزش آزادی- شاهراه تغییر و تبدل
عوامل آزادی و راه تحصیل آن
عوامل آزادی- احساس منش آزاد
عوامل آزادی- دو عنصر عصیان و تسلیم و وابستگی آنها به یكدیگر
میدان آزادی و اراده ی انسان- سمینار رضائیه 54/4/22
میدان آزادی و اراده ی انسان- سمینار دبیران علوم دینی در مشهد 53/6/7
تعریف آزادی- سخن هرلدلسكی
آزادی طبیعت یا آزادی اراده و خواست
آزادی یا خیر و مصلحت
آزادی و آگاهی و رابطه ی آنها با عشق كه ضد آنهاست
آزادی و قیمومت- تعهد و جهاد
«آگاهی» از نظر مولانا
آگاهی
آگاهی و نقش مؤثر آن
آگاهی
آگاهی اسلامی
آسان گرفتن- باید كارها را آسان گرفت و نباید سخت كوش بود
آمریكا- آمار جنایات
آمریكا، قتل و كشتار و جنایت و وحشت
همجنس بازی در آمریكا
آمریكا
آینده ی انسان
آینده و پیشرفت
آیه- معجزه
اباحیگری- استخدام وسیله
اباحیگری- عیّاری، ملامتیگری
اباحیگری
ابن صیاد
ابوطالب
ابوبكر
اتحاد
اتحاد و قدرت و تشكیلات و نظم
اجتماع انسانی
اجتهاد- عدم كلیت در مدیریت
اجتهاد
چرا در رسالت اجرت نیست؟
اُحُد
احسان و نیكی بی اثر نیست
احسان به كسی كه به تو بدی كرده است
احسان بی طمع
احسان به نااهل
احسان به نااهلان
احسان به حیوانات
احیاء تفكر اسلامی
یادداشت احیاء تفكر اسلامی
احیاء تفكر اسلامی
احیاء فكر دینی- مسأله ی هر صد سال یك مصلح
احیاء فكر دینی
احیاء فكر دینی اسلامی
استعمار نو
استعمار
استعمار
استعمار، ماشینیزم، سلب شخصیت از انسانها و تبعید آنها
اسماعیلیه و قرامطه
اشراط الساعة
در اصلاحات اجتماعی هرچه زودتر باید به قطع ریشه ی فساد قیام كرد
اصلاح و تجدد فكر دینی- جریانات فكری گوناگون
اصلاح و تجدد فكر دینی- دین و سیاست
اصلاح و تجدد فكر دینی- روشنفكران عرب و ایرانی
اصلاح و تجدد فكر دینی- عروبت، تمدن غرب
اصلاح و تجدد فكر دینی- فرنگی مآبی، ملیت، اسلام
اصلاح و تجدد فكر دینی- طه حسین، فرنگی مآبی
اصلاح، تجدد فكر دینی- سید جمال
اصلاح و تجدد فكر دینی- عبده
اصلاح و تجدد فكر دینی- كواكبی
اصلاح و تجدد فكر دینی- كواكبی، نظم یا آزادی
اصلاح و تجدد فكر دینی- دردها و نیازهای مسلمین
اصلاح و تجدد دینی- ملّیون و اخوان المسلمین
اخوان المسلمین- علل پیدایش
اصلاح و تجدد دینی- استعمار فرهنگی غرب
اصلاح و تجدد فكر دینی- بیدارسازی و رنسانس در صد ساله ی اخیر
اصلاح و تجدد فكر دینی- اصول اساسی اصلاح؛ قرآن
اصلاح و تجدد فكر دینی- اصول اساسی اصلاح؛ سنت
اصلاح و تجدد فكر دینی- تعلیمات اصلاحی و اصلاح تئوریك
اصلاح و تجدد فكر دینی- اجتهاد، اجماع
اصلاح و تجدد فكر دینی- تمایز عبادات و معاملات
اصلاح و تجدد فكر دینی- سه مرحله ی اصلاح؛ مرحله ی قهرمانان
اصلاح و تجدد فكر دینی- مراحل سه گانه؛ مرحله ی دوم: مصلحان جهان عرب
اصلاح و تجددطلبی- شكست نسبی مرحله دوم
اصلاح و تجدد فكر دینی- مرحله سوم
اصلاح و تجدد فكر دینی- علل سستی وضع اصلاح طلبان
اصلاح و تجدد فكر دینی- گرایشهای لیبرالی
اصلاح و تجدد فكر دینی- لیبرالیسم مذهبی
اصلاح و تجدد فكر دینی- آینده ی اصلاح در جهان عرب
اصلاح و تجدد فكر دینی- اصلاح طلبی در ایران
اصلاح و تجدد فكر دینی
(كتابها) اصلاح، نهضتهای اسلامی در صد ساله ی اخیر
اصلاح و تجدد دینی (موضوعات)
اقبال لاهوری- شخصیت ملی
یادداشت اقبال و احیاء فكر دینی
اقبال و احیاء فكر دینی
اقبال و تمدن اروپایی
احیاء فلسفه دینی اسلام
آغاز شالوده های عقلی در اسلام
اقبال و اجتهاد- طرز تفكر اسلامی درباره ابدیت و تغییر
اقلیم ها
الهامات
امر به معروف و نهی از منكر
امر به معروف و مسأله جهان بینی
امر به معروف و نهی از منكر باید از رحمت ناشی شود
امر به معروف- فعالیتهای خیریه ی سازمان بهداشت جهانی
امر به معروف و نهی از منكر
امر به معروف- احادیث
یادداشت امر به معروف- مبارزه از نظر اسلام و از نظر ماركسیسم
یادداشت «امر به معروف و نهی از منكر، یك مسؤولیت اجتماعی اسلامی»
یادداشت امر به معروف، یك مسؤولیت، شرایط اجرایی
یادداشت امر به معروف- مكانیسم و منطق
یادداشت امر به معروف- مراحل: قلب، زبان، عمل
یادداشت امر به معروف- نیروی محبت و لطف
یادداشت ا مر به معروف- صالح زیاد داشته ایم و مصلح كم
یادداشت امر به معروف- صلاحیت اخلاقی
یادداشت امر به معروف- قبول حكومت از قِبل جائر برای امر به معروف- حسبه و احتساب
یادداشت امر به معروف
امر به معروف و نهی از منكر- مدارك
عقیده فقهای اسلام در باب امر به معروف و نهی از منكر به معنی قیام در مقابل حكام جور
امر به معروف- احتساب
امر به معروف- رعایت حال مردم در اینكه هر سخنی ولو راست باشد نباید گفته شود
امر به معروف- مرحله قتل
امر به معروف و نهی از منكر- تبلیغهایی كه اثر معكوس دارد
امر به معروف و نهی از منكر- قیامهای خونین شیعه
امر به معروف و نهی از منكر
امنیت
امنیت و استفاده از سایر نعمتها
امویین و عباسیین
امویین و پایان كار آنها
سطح امید
امید و رجا- طول امل
امید و رابطه با آینده و گذشته
امید و نومیدی
امیدواری به نتیجه كار خیر
انتقاد
انتقاد از روحانیت و منطق تُف
فلاسفه ی اندلس
اندلس
انسان، نسیان خود و نسیان خدا
انسان از نظر ماركسیسم
انسان و سرنوشت- رابطه قضا و قدر با فعالیت و یا تنبلی
انسانیت از دیده ی علی علیه السلام
انسان- تنهایی
غربت و تنهایی انسان
معاد، تجسم اعمال- ایضا معاد
معاد- برزخ
معاد- دكّه ی واحده
انسان كامل از نظر شبستری
انسان كامل از نظر فلاسفه
انسان ناقص و انسان كامل
انسان كامل- مدارك
انسان كامل- فرشته- درد و بی دردی
انسان كامل- درد داشتن
یادداشت انسان كامل
یادداشت انسان كامل از نظر اسلام
یادداشت انسان كامل، مكتب عقل
انسان كامل، مكتب دل (عشق)
انسان سالم
یادداشت انسان ایده آل
انسان و غربت او در این جهان- درد عرفانی
انسان، غربت و تنهایی انسان
انسان كامل- آزادی
انسان، ماشینیزم، استعمار
تنزل مقام انسان در عصر جدید
اصالت انسان یا اومانیسم- سقوط انسان در غرب
یادداشت قرآن و انسان
یادداشت قرآن و انسان- عبادت و آزادی از طبیعت
یادداشت قرآن و انسان
مدح و ذمّ توأم انسان
مدح و ذمّ انسان در قرآن
ذمّ انسان در قرآن
مسائل انسان در قرآن
انسان و خودآگاهی
انسان، فلسفه
انسان و اجتماع و تكامل اجتماع
انسانیت و سوسیالیزم، عقل و روح عدالتخواهی
انسان و عبادت
انسان و جهان
انسانیت
انسان سالم انسان خودآگاه و ارجگذار به ارزشهای انسانی
انسان- ایده آل جویی و كمال مطلوب خواهی
انسان- خودشناسی
انسان و فطرت و طبیعت ذاتی
انسان چند قلم احتیاج و یا چند دهان دارد
انسان مدنی بالطبع است
انسان و حیوان اجتماعی و تفاوت آنها
انسان مدنی بالطبع است
انسان
غرائز اصلی انسان
ارزش انسان در یونان قدیم
انسان
انسان- عقل و حس
ارزش انسان
انسان، شخصیت
انسان- عدالت، تمایل فطری
انسان عالم صغیر است
انسان، مسأله خود واقعی
انسان از نظر اروپایی
انسان و حسن تقویم
انسان و كتاب
انسان عالم صغیر است
انسان و فراموشكاریهای او
محركات انسان، غرائز انسان
انسان، خودواقعی و خودخیالی
آیا انسان ماشین است؟ حیثیت بشری و انسانی
انسان- مسؤولیت
احیای انسان
یادداشت مكتب انسانیت
مكتب انسانیت
انسان- آینده ی انسان
انسان- تعریفها
انسان، دروازه ی معنویت- ارزشها، نظام ارزشها، انقلاب ارزشها
ارزش انسان از [نظر] هوبز و لاك
انسان از نظر فروید
انسان- تخیّل
مشخصات انسان كامل
انفاقات باید فی سبیل اللّ?ه باشد و از سرچشمه ی ایمان سرچشمه بگیرد نه به خاطر ریا و تظاهر باشد
انفاقات- صدقه ی سرّ و صدقه ی علانیه
در تعبیر قرآن فقرا در مال اغنیا «حق» دارند
در انفاقات نباید زیاده روی بشود
منطق پول و پولدار در انفاقات
در انفاقات باید جنبه ی توجه به اثر و رعایت حكمت صدقه ملحوظ باشد، پایه ی انفاقات باید عقل باشد نه عاطفه
كوشش در راه فقرا و اقامه ی امر انفاق
انفاقات مالی از عبادات بدنی بهتر نماینده ایمان می باشند
باید از چیزهای خوب و مورد علاقه انفاق كرد، نه از دور ریختنی ها و ته ظرفی ها و پس مانده ها
انفاقات اثر دارد
مجموع مطالبی كه در مورد انفاقات هست
انفاقات- عبادت مالی فرادی ? یا جماعت
مالی كه انفاق می شود از كجا تحصیل شده؟
توجه به اثر و رعایت حكمت در انفاقات، اقسام انفاقات به حسب رعایت حكمت و عدم رعایت آن
در قرآن و اخبار عنایتی شده به نشان دادن فقیر و مستحق واقعی
در انفاقات باید ملاحظه ی جنبه های روحی و معنوی هم بشود
در قرآن كریم در مورد انفاقات، از مال به «خیر» تعبیر شده
آثار روحی و معنوی انفاقات
انفال
انكارهای بیجا
انوشیروان
ایران ساسانی- تمدن ساسانی- كتاب
ایران ساسانی، كتاب- توصیف جاحظ از كتب ساسانی كه محتوایی نداشت و یكسره خرافه و افسانه بود
ایدئولوژی، آرمان
ایدئولوژی مذهبی
ایدئولوژی و فرهنگ
ایدئولوژی اسلامی- مدارك
ایدئولوژیهای محدود و ایدئولوژیهای كلی
ایدئولوژی اسلامی
ایدئولوژی- تعریفات
ایدئولوژی، مكتب، انسان و جامعه ایده آل
یادداشت ایدئولوژی اسلامی
ایدئولوژی- لغت و سیر تحول آن
ایدئولوژی و ایمان
یادداشت فواید و آثار ایمان
ارزش ایمان و عقیده و آرمان
ماهیت و ارزش ایمان و عقیده ی مذهبی
ایمان- سرمایه، ارزش ایمان
ایمان- كمال شخصیت، بسط شخصیت
ایمان- مكتب، جهان بینی
ایمان
ضرورت ایمان
یادداشت شب شنبه دهم فروردین 53، آبادان- ضرورت ایمان
ایمان به گفته های پیغمبر یا به آثار گناهان و واجبات
فواید ایمان
ایمان
ایمان پشتوانه ی قانون و اخلاق است
ایمان و مسؤولیت
ایمان به گفته ی پیامبران شأن مردم پخته است
ایمان به حقایق دین شأن اقلیت پخته است
ایمان، گریز از ایمان
یكی از آثار ایمان شیرین كردن تلخی كار و آسان كردن سنگینی كار است
لغت ایمان
یادداشت علم و ایمان- سخنرانی دبیرستان علوی در 22 رمضان 92 برای دانش آموزان سیكل دوم
علم و ایمان- سخن دوركهایم درباره ی روح حاكم بر جامعه در قدیم
علم و ایمان- سخنرانی در دبیرستان علوی در رمضان 92
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. آیات قرآن در مدح انسان:

خلافت انسان ر. ك: ص 10 سخن اقبال ایضاً ص 8. :

الف. وَ إذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إنّی جاعِلٌ فِی الْأرْضِ خَلیفَةً قالوا أتَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إنّی أعْلَمُ ما لا تَعْلَمونَ.

ظرفیت شگرف علمی انسان:

وَ عَلَّمَ ادَمَ الْأسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِكَةِ فَقالَ أنْبِئونی بِأسْماءِ هؤُلاءِ إنْ كُنْتُمْ صادِقینَ. قالوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إلاّما عَلَّمْتَنا إنَّكَ أنْتَ الْعَلیمُ الْحَكیمُ.

فطرت خدایی انسان، ر. ك:

شماره ی ح
:

قالَ یا ادَمُ أنْبِئْهُمْ بِأسْمائِهِمْ فَلَمّا أنْبَأهُمْ بِأسْمائِهِمْ قالَ ألَمْ أقُلْ لَكُمْ إنّی أعْلَمُ غَیْبَ السَّمواتِ وَالْأرْضِ وَ أعْلَمُ ما تُبْدونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمونَ. البقره، آیات 30- 33.

شخصیت آزاد و مستقل و امانتداری انسان (رسالت و مسؤولیت):

ب. وَ إذْ أخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنی ادَمَ مِنْ ظُهورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أشْهَدَهُمْ عَلی أنْفُسِهِمْ ألَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالوا بَلی شَهِدْنا. .

ج. إنّا عَرَضْنَا الْأمانَةَ عَلَی السَّمواتِ وَالْأرْضِ وَ الْجِبالِ فَأبَیْنَ أنْ یَحْمِلْنَها وَ أشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإنْسانُ إنَّهُ كانَ ظَلوماً جَهولاً. .

غایت نهایی انسان ر. ك: ص 10 سخن اقبال.

ایضاً ص 12
:

د. یا أیُّهَا الْإنْسانُ إنَّكَ كادِحٌ إلی رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقیهِ. .

هـ. یا أیُّهَا الْإنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَریمِ الَّذی خَلَقَكَ فَسَوّیكَ فَعَدَلَكَ فی أیِّ صورةٍ ماشاءَ رَكَّبَكَ. .

استقلال و آزادی انسان:

و. هَلْ أتی عَلَی الْإنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَكُنْ شَیْئاً مَذْكوراً. إنّا خَلَقْنَا الْإنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً. إنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إمّا شاكِراً وَ إمّا كَفوراً. .

كرامت و شرافت انسان:

ز. وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی ادَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی كَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً. .

ایضاً فطرت الهی انسان:

ح. فَأقِمْ وَجْهَكَ لِلدّینِ حَنیفاً فِطْرَةَ اللّهِ الَّتی فَطَرَالنّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِكَ الدّینُ الْقَیِّمُ. (ر. ك: شماره ی ب)
جلد یك . ج1، ص: 339
آرامش انسان فقط با یاد خداست، و غربت او در این جهان:

ط. ألَّذینَ امَنوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلوبُهُمْ بِذِكْرِاللّهِ ألا بِذِكْرِاللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوبُ. .

یاد خدا:

ی. أللّهُ نَزَّلَ أحْسَنَ الْحَدیثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلودُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلینُ جُلودُهُمْ وَ قُلوبُهُمْ إلی ذِكْرِاللّهِ. .

كمال و اعتدال خلقت انسان:

یا. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإنْسانَ فی أحْسَنِ تَقْویمٍ. .

انگیزه ی معنوی:

یب. زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ. . .

قُلْ أؤُنَبِّئُكُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِكُمْ لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهارُ خالِدینَ فیها وَ أزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ.
آل عمران، آیه ی 15.

انگیزه ی معنوی انسان:

یج. وَعَدَاللّهُ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهارُ خالِدینَ فیها وَ مَساكِنَ طَیِّبَةً فی جَنّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أكْبَرُ ذلِكَ هُوَالْفَوْزُ الْعَظیمُ. التوبه، 72.

انگیزه ی معنوی انسان:

ید. ألَّذینَ امَنوا وَ هاجَروا وَ جاهَدوا فی سَبیلِ اللّهِ بِأمْوالِهِمْ وَ أنْفُسِهِمْ أعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَاللّهِ وَ اُولئِكَ هُمُ الْفائِزونَ. یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنّاتٍ لَهُمْ فیها نَعیمٌ مُقیمٌ. التوبه، 20- 21.

ایضاً آیات دیگری درباره ی رضوان الهی است.

رابطه ی مستقیم با خدا:

یه. اُذْكُرونی أذْكُرْكُمْ. . . إذا سَألَكَ عِبادی عَنّی فَإنّی قَریبٌ. .

آخرین حد سیر، خداست:

یو. فَمَنْ كانَ یَرْجوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أحَداً. .

ایضاً سایر آیات لقاء اللّه.

وجدان اخلاقی:

یز. وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّیها فَألْهَمَها فُجورَها وَ تَقْویها. .

وجدان اخلاقی:

یح. بِالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ. .

جنبه ی الهی و غیرعنصری، ر. ك: شماره ی ل:

یط. فَإذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحی. .

ك. ألَّذی أحْسَنَ كُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأ خَلْقَ الْإنْسانِ مِنْ طینٍ. ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهینٍ. ثُمَّ سَوّیهُ وَ نَفَخَ فیهِ مِنْ روحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأبْصارَ وَ الْأفْئِدَةَ قَلیلاً ما تَشْكُرونَ. .

خضوع و خشوع قوای عالیه ی جهان:

كا. وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدوا لِادَمَ فَسَجَدوا إلاّ إبْلیسَ لَمْ یَكُنْ مِنَ السّاجِدینَ. اعراف.

غایت خلقت و حق بهره گیری:

كب. خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأرْضِ جَمیعاً.
جلد یك . ج1، ص: 340
كج. وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ. .

كد. خَلَقَ الْإنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ. .

آگاهی به خود:

كه. بَلِ الْإنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصیرَةٌ. القیامة، 14.

آگاهی به خود:

كو. إقْرَأْ كِتابَكَ كَفی بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسیباً. الاسراء.

تن، حجاب چهره ی جان:

كز. فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطائَكَ فَبَصَرُكَ الْیَوْمَ حَدیدٌ. ق.

كح. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإنْسانَ فی كَبَدٍ. (؟ ) .

ایضاً وجدان اخلاقی:

كط. وَ أوْحَیْنا إلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ. .

جنبه ی الهی و غیرعنصری.

ر. ك: شماره ی یط
:

ل. وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طینٍ. ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی قَرارٍ مَكینٍ. ثُمَ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أنْشَأْناهُ خَلْقاً اخَر فَتَبارَكَ اللّهُ أحْسَنُ الْخالِقینَ. .

خواست بی نهایت:

لا. مَنْ كانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ. این آیه خواست بی نهایت انسان را بیان می كند در دنیا.

ظرفیت نامحدود و خواست بی نهایت:

لب. همان طور كه در شماره 17 خواهیم گفت، انسان از نظر خواسته بی نهایت است و در حدی متوقف نمی شود، و امكان واردشدن بی نهایت در او هست. انسان موجودی سیرناشدنی است از ثروت، زن، مقام، دانش، قدرت، عواطف عالیه. لَهُمْ ما یَشاؤونَ فیها وَ لَدَیْنا مَزیدٌ. یَوْمَ نَقولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقولُ هَلْ مِنْ مَزیدٍ. .

بلكه انسان نه تنها از جهت خواسته و آرزو درحدی متوقف نمی شود، از نظر خود علم هم ظرفیت نامحدود دارد. وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً. .

لج. اینكه خود واقعی انسان خداست و تنها با ارتباط با خداست كه انسان خود واقعی خویش را بازمی یابد (رجوع شود به ورقه های «روح، خود واقعی و خود خیالی» ، ایضاً ظهر ص 10 سخن اقبال درباره «من سرگردان اروپایی» .

لد. فردیت انسان در قرآن. رجوع شود به شماره 11 سخن اقبال لاهوری.

له. انسان برگزیده خداست: ثُمَّ اجْتَبیهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدی . طه،
جلد یك . ج1، ص: 341
122. (رجوع شود به شماره 11 سخن اقبال و شماره 13) .

لو. اینكه «دواؤك فیك و داؤك منك» ، و اینكه راه لذت بیشتر از درون است نز برون.

2. ذمّ انسان در قرآن: .

الف. إنَّهُ كانَ ظَلوماً جَهولاً. .

ب. إنَّ الْإنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنودٌ. وَ إنَّهُ عَلی ذلِكَ لَشَهیدٌ. وَ إنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ. أفَلا یَعْلَمُ إذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبورِ. وَ حُصِّلَ ما فِی الصُّدورِ. إنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبیرٌ. .

ج. وَ إذا مَسَّ الْإنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أوْقاعِداً أوْقائِماً فَلَمّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأنْ لَمْ یَدْعُنا إلی ضُرٍّ مَسَّهُ. .

د. وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإنْسِ لَهُمْ قُلوبٌ لا یَفْقَهونَ بِها وَ لَهُمْ أعْیُنٌ لا یُبْصِرونَ بِها وَ لَهُمْ اذانٌ لا یَسْمَعونَ بِها اُولئِكَ كَالْأنْعامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ. .

هـ. إنَّ الْإنْسانَ لَیَطْغی . أنْ رَاهُ اسْتَغْنی . .

و. خُلِقَ الْإنْسانُ ضَعیفاً. النساء، 28.

ز. خُلِقَ الْإنْسانُ مِنْ عَجَلٍ. الانبیاء، 37.

ح. إنَّ الْإنْسانَ لَظلومٌ كَفّارٌ. ابراهیم، 34.

ط. وَ كانَ الْإنْسانُ عَجولاً. الاسراء، 11.

ی. خَلَقَ الْإنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ. النحل، 4.

یا. فَلَمّا نَجّیكُمْ إلَی الْبَرِّ أعْرَضْتُمْ وَ كانَ الإْنْسانُ كَفوراً. » الاسراء، 67.

یب. وَ كانَ الْإنْسانُ قَتوراً. الاسراء، 100.

یج. وَ كانَ الْإنْسانُ أكْثَرَ شَیْ ءٍ جَدَلاً. الهكف، 54.

ید. لا یَسْأمُ الْإنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیْرِ. فصلت، 49.

یو. إنَّ الْإنْسانَ خُلِقَ هَلوعاً. إذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزوعاً. وَ إذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنوعاً. معارج، 19- 21.

یز. بَلْ یُریدُ الْإنْسانُ لِیَفْجُرَ أمامَهُ. القیامه، 5.

یح. قُتِلَ الْإنْسانُ ما أكْفَرَهُ. عبس، 17.

یط. إنَّ الْإنْسانَ لَفی خُسْرٍ. .

ك. فَأمَّا الْإنْسانُ إذا مَا ابْتَلیهُ رَبُّهُ فَأكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقولُ رَبّی أكْرَمَنِ. وَ
جلد یك . ج1، ص: 342
أمّا إذا مَا ابْتَلیهُ. . .
.

كا. ثُمَّ رَدَدْناهُ أسْفَلَ سافِلینَ. .

(تمام مذمتها متوجه انسان منهای ایمان است، به عبارت دیگر انسان جدا از خدا. از نظر اسلام انسانی كه ایمان ندارد و خدا را گم كند خود را گم كرده است و حقیقت گمراهی همین است و چنین انسانی بدترین جنبنده هاست. ) .

كب. وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَالْإنْسِ لَهُمْ قُلوبٌ لا یَفقَهونَ بِها وَ لَهُمْ أعْیُنٌ لا یُبْصِرونَ بِها وَ لَهُمْ اذانٌ لا یَسْمَعونَ بِها اُولئِكَ كَالْأنْعامِ بَلْ هُمْ أضَلُ اُولئِكَ هُمُ الْغافِلونَ. اعراف، 179.

این آیه و آیه ی «إنَّ الْإنْسانَ لَفی خُسْرٍ إلاَّ الَّذینَ امَنوا وَ عَمِلُوالصّالِحاتِ» آیه جمع ادلّه اند، یعنی روشن می كنند كه مدح و ذم قرآن متوجه چیست.

3. آیا آنچه انسان [1]مدح شده است مربوط است به سرشت و استعداد، و آنچه مذمت شده است مربوط است به اختیار سوء او و به عصیان او و به منزله شلاقی است بر پیكر او كه چرا كوتاهی می كنی؟ آیا تعریفها ناظر است به «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإنْسانَ فی أحْسَنِ تَقْویمٍ» و مذمتها به «ثُمَ رَدَدْناهُ أسْفَلَ سافِلینَ» و یا انسان موجود دو سرشتی است و در اصل سرشتش تضاد وجود دارد [2]؟ .

4. الصورة الانسانیة اكبر حجج اللّه علی خلقه و هی الكتاب الذی كتبه بیده. (منسوب به امام صادق، رجوع شود به (اسرارالحكم) ) .

5. ان اللّه خلق آدم علی صورته. .

6. منسوب به جامی است:

آدمی، كون جامع:

حد انسان به مذهب عامه
حیوانی است مستوی القامه
پهن ناخن برهنه پوست ز موی
به دو پا رهسپر به خانه ز كوی
هر كه را بنگرند كاینسان است
می برندش گمان كه انسان است
جلد یك . ج1، ص: 343
آدمی چیست؟ برزخی جامع
صورت خلق و حق در او واقع
متصل با حقایق جبروت
مشتمل بر رقایق ملكوت
7. اكنون ببینیم قرآن از چند جنبه انسان را ستایش كرده است:

استعداد علمی:

الف. از نظر استعداد اطلاع بر حقایق كه در داستان آدم آمده است (ایضاً مسأله تصادفی نبودن خلقت انسان و هدف داشتن خلقت در انسان) .

كمال اعتدال و توازن:

ب. كمال و اعتدال خلقت و حسن تقویم.

محركات:

ج. از نظر لذات معنوی كهرِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أكْبَرُ(مسأله ی قوه محركه انسان) .

آزادی:

د. از نظر كمال اختیار و آزادی كهإنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ. . . [3]و استعداد قبول مسؤولیت: إنّا عَرَضْنا. . . .

خلافة اللهی.

فطرت توحیدی اصل و مرجع انسان خداست
:

هـ. از نظر خلافت الهی در خلقت.

و. از نظر فطرت توحیدی، ألَسْتُ بِرَبِّكُمْ. . . فِطْرَةَ اللّهِ الّتی. . . .

ز. نهایت سیر، لقاء پروردگار است، النهایات هی الرجوع الی البدایات.

تسخیر طبیعت:

ج. تسلط بر طبیعت زمین، وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ.

تسخیرآسمانها:

ط. تسخیر آسمانها.

جز با خدا آرام نمی گیرد:

ی. روحش جز با یاد خدا آرام نمی گیرد، و با یاد خدا انس می گیرد.

وجدان اخلاقی:

یا. ملهم بودن خیر و شر، فجور و تقوا (وجدان اخلاقی و انسانی یك قاضی عادل داخلی، مسأله تنازع بقا و تعاون بقا) .

نیمه مُلكی و نیمه ملكوتی. :

.

یب. نیمه خدایی و یا جنبه ی ملكوتی سرشتی، وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحی.

خودآگاهی:

یج. بصیرت بر خود، بَلِ الْإنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصیرَةٌ.

سازنده و معمار خود:

ید. انسان خود مهندس و طراح و معمار و سازنده وجود خودش است [4]. مَنْ كانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ. . . وَ مَنْ أرادَ
جلد یك . ج1، ص: 344
الْاخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُولئِكَ كانَ سَعْیُهُمْ مَشْكوراً.
.

به عبارت دیگر انسان موجودی است از لحاظ شخصیتْ بالقوه، و فعلیتش دراختیار خودش است (سخن صدرالمتألهین) .

(خلئی كه در اروپا به واسطه سقوط انسان پدید آمد و عودتی كه دومرتبه برای پرستش انسان به وجود آمده است. ) .

8. ارزش و معنی اشكی كه به خاطر دیگران بریزد.

9. «خود» انسانی چیست؟ خود انسانی آن نیست كه بگویی این خانه مال خودم، شكم خودم، دامن خودم، ثروت خودم، فرزند خودم، آب و نان خودم. یك خود دیگر تو داری كه در زیر پرده این خودها مخفی شده است و آن را باید پیدا كنی، وظیفه داری كه پیدا كنی. باید در جستجوی خویش باشی، «خویش را در خویش پیدا كن، كمال این است و بس» ، «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز» . آن خود همان است كه در عبادت تجلی می كند، در زاریها و گریه های نیمه شب تجلی می كند، در تأثر برای مظلومان و محرومان تجلی می كند.

معنی «خود را بشناس» این نیست كه به شكل شناسنامه ای خودت را بشناس، بدان كه اسمت چیست، اسم پدرت و اسم مادرت چیست، در چه سالی متولد شده ای و تبعه كدام كشور هستی و در چه سالی ازدواج كرده ای، از كدام آب و خاكی و با چه نژادی پیوند داری، افتخارات موهوم فامیلت، قبیله ات، ملتت چیست. آن خودی كه باید بشناسی آن را گم كرده ای و مانند یك گم كرده باید او را جستجو كنی. در میان انبوه خودها (خود فردی و حیوانی، خود فامیلی، خود قبیله ای، خود كشوری، خود قارّه ای) خود واقعی و انسانی خودت را باید بشناسی [5]. (ر. ك: نمره ی 12 و 14 و 16 و 19)
جلد یك . ج1، ص: 345
مولوی در داستان مسجد اقصی چقدر عالی آورده آنجا كه می گوید:

. . .

10. رجوع شود به ورقه های «روح» .

11. اقبال لاهوری در (احیاء فكر دینی) مقاله «آزادی و جاودانی من بشری» ص 110 می گوید:

«قرآن با روش ساده و نیرومند خود درباره فردیت و یگانه بودن انسان (اینكه هركس بالاستقلال خود مسؤول خویش است و كسی كار كسی را كفایت نمی كند، لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً)تأكید فراوان می كند و چنان تصور می كنم كه درباره سرنوشت او به عنوان واحدی از زندگی، نظری قطعی دارد. نتیجه ی همین گونه نظرداشتن به فردیت یگانه ی انسان است كه قرآن برای یك فرد غیرممكن می داند كه بار دیگری را بكشد و تنها خود او را مستحق پاداش كاری كه كرده است می داند، و بنابراین اندیشه ی فدا شدن فردی را برای بخشایش گناهان دیگران طرد می كند. » .

آنگاه می گوید:

انسان برگزیده خداست:

«سه مسأله كاملاً از قرآن آشكار می شود:

1. اینكه انسان برگزیده خداست. (فَأكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْاتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصی ادَمُ رَبَّهُ فَغَوی . ثُمَ اجْتَبیهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَهَدی قالَ اهْبِطا مِنْها جَمیعاً. . . )طه، 121- 123.

خلافة اللهی:

2. اینكه انسان با همه عیبها و نقصهایی كه دارد به مقام خلافت و جانشینی خدا بر زمین انتخاب شده است: وَ اِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ
جلد یك . ج1، ص: 346
إنّی جاعِلٌ فِی الْأرْضِ خَلیفَةً قالوا أتَجْعَلُ فیها. . .
(البقره 30)وَ هُوَ الَّذی جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَكُمْ فی ما اتیكُمْ(الانعام 165) .

انسان، امانتدار شخصیت آزادی است كه.

به ضرر خود آن را پذیرفته است
:

3. اینكه انسان، امانتدار یك شخصیت آزادی است كه به ضرر خود آن را پذیرفته است. إنّا عَرَضْنَا الْأمانَةَ عَلَی السَّمواتِ وَ الْأرْضِ وَالْجِبالِ فَأبَیْنَ أنْ یَحْمِلْنَها وَ أشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْاِنْسانُ إنَّهُ كانَ ظَلوماً جَهولاً(الاحزاب، 72) . » .

خود حقیقی انسان:

ایضاً در ص 204 می گوید:

«مثالیگری اروپا هرگز به صورت عامل زنده ای در حیات آن درنیامده و نتیجه ی آن پیدایش «من» سرگردانی است كه در میان دموكراسیهایی ناسازگار با یكدیگر به جستجوی خود می پردازد كه كار منحصر آنها بهره كشی از درویشان به سود توانگران است. » .

12. عطف به نمره 9، می توان گفت كه قرآن كتاب تربیت و ایمان و عمل است، یك فلسفه نظری نیست كه فقط علاقه به بحث و نظر و چشم انداز داشته باشد، هر چشم اندازی را كه ارائه می دهد برای عمل و گام برداشتن است. قرآن از «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحی» ، «ثُمَّ أنْشَأْناهُ خَلْقاً اخَرَ فَتَبارَكَ اللّهُ أحْسَنُ الْخالِقینَ» و امثال اینها دم می زند نه فقط برای اینكه مجهولی را معلوم كرده باشد بلكه برای اینكه انسان «خود» واقعی و پنهانی كه باید در جستجوی او و كشف او باشد پیدا كند و با پیداكردن او است كه بال و پرش باز می شود، تا سرحد «یا أیُّهَا الْاِنْسانُ إنَّكَ كادِحٌ اِلی رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقیهِ» سفر می كند؛ و مخصوصاً با شناختن و پی بردن به چنین خودی است كه عزت و كرامت [6]و تعالی خود را می یابد و با
جلد یك . ج1، ص: 347
پیدا كردن چنین خودی است كه به قداست خود پی می برد و همه مقدسات اخلاقی و اجتماعی برایش معنی پیدا می كند. یافتن این خود اینچنین نتیجه می دهد كه علی علیه السلام به فرزندش امام حسن می فرماید:

اكرم نفسك من كل دنیّة و ان ساقتك اِلی الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك ثمناً. .

یافتن این خود است كه مناعتی می دهد در حدود اینكه:

أتمتلئ السائمة من رعیها فتبرك و تشبع الربیضة من عشبها فتربض و یأكل علیّ من زاده فیهجع. . . طوبی لنفس ادّت الی ربها فرضها و عركت بجنبها بؤسها و هجرت فی اللیل غمضها حتی اذا غلب الكری علیها. . . توسدت كفها فی معشر أسهر عیونهم خوف معادهم و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم و همهمت بذكر ربهم شفاهم و تقشعت بطول استغفارهم ذنوبهم، اولئك حزب اللّه الا ان حزب اللّه هم المفلحون. .

برگزیدگی انسان:

13. مسأله اصطفا كه در قرآن برای آدم ابوالبشر آمده فوق العاده قابل توجه است.

اثر روانی و تربیتی و عملی اینكه انسان برجستگی خود را نسبت به موجودات دیگر از نوع اصطفا بداند:

آنچه مورد عنایت قرآن است علی الظاهر این است كه بشر بداند یك موجود برگزیده و انتخاب شده است، مخلوقی تصادفی نیست، عبث در كار خلقتش نیست، پس رسالت و مأموریت و وظیفه ای دارد در جهان هستی كه باید انجام دهد. فرق است فی المثل میان یك كدخدای ده كه به حكم زور و شیادی كدخدایی و بزرگتری را تصاحب كرده باشد كه البته در این صورت فقط ممنون زور و گردن كلفتی خودش است و میان آن كدخدایی كه از طرف مردم انتخاب
جلد یك . ج1، ص: 348
شده است و هدفی از انتخاب او در كار است، هدفْ عمران و آبادانی و خدمت به مردم آن ده است. دو نوع احساس برای همچو شخصی دست می دهد و دو نوع عمل می كند.

انسان، كدخدای جهان خاكی:

در اینكه انسان كدخدای جهان خاكی است بحثی نیست ولی این كدخدایی به چه وسیله به دست او افتاده است؟ آیا آن طور كه طرفداران تكامل بی هدف می گویند، یك سلسله تصادفات بی نقشه سبب شد كه نوع انسان به وجود آید و برتری پیدا كند و رقیبها را از میدان بیرون ببرد و خود همه چیز را تصاحب كند و افراد نوع به جان یكدیگر بیفتند، و یا اینكه اصطفا و انتخاب از مقام بالاتری در كار است، واقعاً وظیفه و رسالت و مسؤولیتی در میان است؟ قرآن شق دوم را انتخاب می كند: هُوَالَّذی جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَكُمْ فی ما اتیكُمْ(انعام 165) ، هُوَ أنْشَأكُمْ مِنَ الْأرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فیها فَاسْتَغْفِروهُ ثُمَّ توبوا إلَیْهِ(هود 61) ، ایضاًثُمَّ اجْتَبیهُ رَبُّهُ(طه 122) .

آنچه قرآن درباره انسان اهمیت می دهد این جهت است كه این خلقت تصادفی نیست، اصطفا و اجتبا در كار است. اما اینكه آیا تحول آب و گِل به انسان تدریجی بوده یا دفعی، آیا اجداد انسان مراحل حیوانی را طی كرده اند یا نكرده اند، موضوع بحث قرآن نیست [7]و با هدفهای قرآن ارتباطی ندارد.

به عبارت صحیح تر آنچه مورد نظر قرآن است كه با هدفهای قرآن كه آشنا ساختن انسان است به وظیفه و مسؤولیتش رابطه دارد، شناساندن دو چیز است درباره ی خلقت انسان: یكی مربوط به این است
جلد یك . ج1، ص: 349
كه تو چه و كه هستی و دیگر به اینكه چیزی برگزیده و انتخاب شده هستی و برای كاری می باشی و رسالت و مسؤولیت مهم داری.

الف. ماهیت انسان را تنها عناصر مادی و به تعبیر قرآن آب و گل تشكیل نمی دهد. انسان پس از اینكه از جنبه عنصری و تركیبات مادی به سرحد كمال و استوا و اعتدال می رسد، عنصر دیگری طلوع می كند در وجودش كه با تعبیراتی از قبیل «وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحی» و «ثُمَّ أنْشَأْناهُ خَلْقاً اخَرَ» بیان شده است؛ با كمال صراحت می فهماند كه علاوه بر خلقت طینی خلقت دیگری دارد و این همان مسأله روح است كه یك ركن از دو ركن اساسی معارف اسلام است: خدا، روح [8] ب. اینكه این موجود تار و پودش هرچه هست، یك موجود برگزیده و انتخاب شده است و رسالت و وظیفه ای در كارگاه هستی دارد كه قبلاً شرح داده شد [9].
[1] . جواب این سؤال در ورقه های «مدح و ذمّ انسان در قرآن» داده شده است.
[2] . در [بند «كا» ] جواب این سؤال آمده است.
[3] . مسأله قطب مخالف و شیطان
[4] . و به قول الكسیس كارل، هم مرمر است و هم مرمرتراش.
[5] . این «خود» همان است كه علی آن را شناخته است و پیدا كرده است كه می گوید (با یك تعزّز و منیّت بخصوصی) :

أتمتلئ السائمة من رعیها فتبرك و تشبع الربیضة من عشبها فتربض و یأكل علیّ من زاده فیهجع؟ قرّت اذاً عینه اذا اقتدی بعدالسنین المتطاولة بالبهیمة الهاملة و السائمة المرعیة! طوبی لنفس أدّت الی ربها فرضها و عركت بجنبها بؤسها و هجرت فی اللیل غمضها. . .
[6] . در تربیت و اخلاق مهمترین اصل برای یك فرد این است كه برای خود اعتبار و شخصیت و حیثیت قائل باشد و مقید باشد كه اعتبار خود را حفظ كند. شما برای اینكه یك بچه را خوب تربیت كنید باید به او شخصیت بدهید كه احساس مناعت و شخصیت كند. امان از وقتی كه یك فرد احساس كند كه اعتبارش را از دست داده است (مثال تاجر) ؛ قرآن با كلمه «یا بنی آدم» به یك دنیا ارزش و شخصیت اشاره می كند.
[7] . به عبارت دیگر آنچه كه در فلسفه تكامل با ادیان ضدیت دارد و هم موجب سقوط انسان و سقوط ملاكها و ارزشهای انسانی شد مسأله رابطه نسلی انسان با حیوانها نبود، چون به هرحال انسان نوعی از حیوان است. آنچه با ادیان ضدیت دارد و هم موجب سقوط انسان و انهدام و فروریختن ارزشهای اخلاقی و اجتماعی انسان شد و آدمی را به صورت دیو و دد درآورد تفسیر مادی محض هستی انسان یعنی انكار روح بود و دیگر تصادفی دانستن خلقت انسان بود. اما اگر عنصر علوی وجود انسان را بپذیریم و مقام اصطفا و اجتبای او را نیز بپذیریم، به عبارت دیگر تكامل را هدفدار بدانیم، نه ضد ادیان سخن گفته ایم و نه انسان را ساقط كرده ایم.
[8] . توجه به این جهت انسان را صاحب شخصیت می كند و به او اعتبار و حیثیت می دهد و این خود مبنایی و پایه ای برای اخلاق و معنویت و مقدسات انسانی می شود و متقابلاً عقیده به ضد این جهت او را در حكم یك تاجر ورشكسته و بی اعتبار می كند.
[9] . توجه به این جهت در او احساس رسالت و مسؤولیت به وجود می آورد، مانند كدخدایی می شود كه از مركز منصوب شده باشد نه به زور شخصی.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است