1. آیا لازمه اصالت انسان و احترام به انسان صلح كلی است؟
ورقه های «مكتب انسانیت» .
2. آیا ممكن است به خدا و دین پشت كرد و به انسانیت به عنوان
امری اصیل رو آورد آنچنانكه اگوست كنت در قرن نوزدهم و سارتر در
قرن ما كرده است یا نه؟ به عبارت دیگر آیا ممكن است منهای خدا به
شرافت و صفا و حیثیت ذاتی بشر و به خدمت و خیر ایمان آورد؟ .
3. علل سقوط انسانیت در عصر جدید: .
الف. اكتشاف عدم مركزیت زمین. پس انسان غایت و مقصد
كاینات نیست.
ب. اثبات میمون زادگی انسان و نه فرشته نژادی. پس انسان عیسی
بافته و مریم رشته نیست و از جای دیگر نیامده است.
ج. آلودگی و لكه دارشدن تاریخش و خراب شدن پرونده اش و
پوچ بودن ادعاهای قدس مآبی اخلاقی و احسان و خدمت و
دانش دوستی و حق پرستی و اینكه همه از شكم یا پایین تر از شكم آب
می خورد (ماتریالیسم تاریخی) .
د. نفی اصالت و استقلال و آزادی با رجوع به جبرگرایی مادی و
تاریخی كه با قضا و قدر الهی از زمین تا آسمان متفاوت است.
هـ. نفی روح و اینكه تاروپود انسان نیز مانند هر موجود دیگر اجزاء
و ذرات مادی است و بس، كه آخرین ضربه را بر پیكر ادعای
نیمه خدایی انسان وارد آورد (ماتریالیسم فلسفی) .
جلد یك . ج1، ص: 337
و. ایده الیسم و سلب واقع نمایی ادراك كه همه مكتبها حتی
ماتریالیسم از نظر نفی وجود ذهنی و رابطه ماهوی به ایده آلیسم منتهی
می شود.
ز. اصالت جامعه در آموزش و پرورش كه لازمه اش نفی فردیت و
شخصیت و رعایت فطرت انسانیت است و انسان ساخته می شود و
پرورش نمی یابد بلكه قالب ساخته می شود و در آن قالب ریخته
می شود. رجوع شود به ورقه های «تربیت و فطرت» .
4. تفاوت انسان دوستی و انسانیت دوستی و اینكه انسان دوستی بر
ضد انسانیت دوستی است. صلح كل، انسان دوستی است نه
انسانیت دوستی. دین انسانیت نمی تواند صلح كل باشد و نمی تواند با
بیرنگ كردن همه چیز و یكرنگ كردن شرك و توحید، ذات متعالی و
مقدس با سنگ و آتش همه را یكی بداند و با همه سازگار باشد. تفاوت
میان انسان و انسانیت از مختصات انسان است برخلاف حیوان كه
فرقی میان پلنگ و پلنگی، سگ و سگی، الاغ و الاغی نیست. انسان به
قول كارل، هم مرمر است و هم مرمرتراش (اصالت وجود
اگزیستانسیالیستی) .
5. آنچه در تعلیمات اسلامی موجب احترام انسان می شود: .
الف. روح قدسی و ملكوتی، بافت فلسفی. (ز خود هرگز نیازارم
دلی را- از آن ترسم در آن جای تو باشد) .
ب. برگزیدگی و اصطفا. ر. ك: ورقه «قرآن و انسان» .
ج. استقلال در به دست گرفتن سرنوشت خویش و شایستگی برای
قبول رسالت و مسؤولیت.
د. ترازوی عدل الهی در ضمیر خود داشتن،
فَألْهَمَها فُجورَها وَ تَقْویها؛
اِسْتَفْتِ قَلْبَكَ. .
هـ. فطرت اخلاقی حمایت و احسان.
و. فطرت واقع بینی كه از آیات آدم كه اسماء را (الاسم ما انبأ
عن المسمّی) آموخت و به حقایق آگاه شد (نه ایده آلیسم) [فهمیده
می شود. ]
جلد یك . ج1، ص: 338
ز. محركات عالی از قبیل رضوان من اللّه و غیره.
ح. او غایت و مقصد خلقت است.
6. ر. ك: ورقه های «فطرت» و بحث فطرت در مدرسه نیكان