1. . . .
لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی رَسولِ اللّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ. . . وَ إذِ ابْتَلی اِبْراهیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ
فَأتَمَّهُنَّ قالَ إنّی جاعِلُكَ لِلنّاسِ إماماً. .
2. بحث درباره انسان كامل از دیدگاه اسلام موقوف به این است كه
اولاً معنی كمال را با اینكه گمان نمی رود نیاز به توضیح داشته باشد
توضیح دهیم، بعد درباره انسان گفتگو كنیم كه آیا انسان كمالی بیش از
آنچه در حیوانات هست و بیش از آنچه در مرحله جسم و تن او هست
چیز دیگری هم می تواند داشته باشد یا نه، و ثالثاً انسان كامل اسلام
چگونه انسانی است و چه چهره و سیمایی دارد و با چه خطوط كلی
می توان چهره انسان كامل را فرض كرد. فایده این كار این است كه به
این وسیله می توانیم خود را بسنجیم و جهت حركت و كمال خود را از
نظر اسلام دریابیم.
شناخت انسان كامل اسلام دو راه دارد: یكی از راه معرفی او در
قرآن و دیگر از راه شناخت انسان یا انسانهای كاملی كه در اسلام
پرورش یافته اند و الگو و نمونه و سرمشق و امام می توانند باشند.
3. انسان كامل را تنها در نهایت راه كمال نباید دید، در راه نیز باید
[دید] كه چگونه راه را طی می كند و چگونه مشكلات را حل می كند؟
داستان حمامه ی مطوّقه تمثیلی است برای انسان كامل در حل مشكلات
طریق.
4. رجوع شود به مجله نگین شماره. . . صفحه. . . مقاله اسلامی، آنچه
به عنوان صفات انسان كامل از نظر (مثنوی) به عقیده خود ذكر كرده است.
5. رجوع شود به (بعثت و ایدئولوژی) صفحه 46 راجع به انسان كامل
از نظر كمونیسم.
6. همان طور كه در پاورقیهای جلد 4 (اصول فلسفه) گفته ایم و كم و
بیش با آنچه در تفسیر (المیزان) جلد 5 ذیل آیه ی
«اَلْیَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُم» [
جلد یك . ج1، ص: 298
آمده ] نیز منطبق است، فرق كمال و تمام در این است كه تمام نسبت به
اصل وجود شئ است، مثلاً یك ساختمان مادامی كه همه آنچه در نقشه
هست ساخته نشده ناتمام است، و نماز تا به پایان نرسیده ناتمام است و
همچنین روزه، ولی كمال در جهت ارتفاع شئ است، یعنی شئ پس از
تمام ممكن است مراحلی را طی كند و در آنچه هست افزایش یابد. لهذا
گفته می شود كمل عقله و گفته نمی شود تمّ عقله و گفته می شود تمّ البناء
و گفته نمی شود كمل البناء، گفته می شود كمل الطفل و گفته نمی شود
تمّ الطفل.
پس ناقص در مقابل تمام، یعنی آنكه كمبود در اصل وجود دارد، و
ناقص در مقابل كامل آن است كه به مرحله رُقاء خود نرسیده است.
از این رو اول باید از انسان تمام سخن گفت. انسان ناقص به معنی
ناتمام نیز دو جور است: یا معیوب است یعنی بیمار است و اختلال در
تركیبات انسانی روحی او صورت گرفته است مانند انسانهای عقده ای
یا ماشین زده و غیره، و یا ناتمام است از این رو كه به نحو عدم و ملكه
فاقد یك شرط و جزء انسانی است مثل انسان جاهل بما هو جاهل یا
عاجز بما هو عاجز.
پس درحقیقت سه مرحله است: انسان زیر صفر و به تعبیر قرآن
«بَلْ
هُمْ أضَلُّ» و انسان در حد صفر یعنی انسان بدوی وحشی ناآگاه
قریب الافق یا هم افق با حیوان، و انسان كامل متعالی.
مقدمتاً باید درباره انسان سالم و معیوب بحث كنیم. ر. ك: ورقه های
«انسان سالم» و ورقه های «انسان ایده آل»