سائل می پرسد:
مسافر چون بود رهرو كدام است؟
كه را گویم كه او مرد تمام است؟
او در جواب سؤال اول می گوید:
وگر گفتی مسافر كیست در راه؟
كسی كو شد ز اصل خویش آگاه
مسافر آن بود كو بگذرد زود
ز خود صافی شود چون آتش از دود
سلوكش سیر كشفی دان ز امكان
سوی واجب به ترك شین و نقصان
بعكس سیر اول در منازل
رود تا گردد او انسان كامل
جلد یك . ج1، ص: 283
سپس قاعده و تمثیلی در حدود سی واند شعر در اطراف همین
مطلب دارد و آنگاه به جواب سؤال دوم می پردازد و می گوید:
كسی مرد تمام است كز تمامی
كند با خواجگی كار غلامی
پس آنگاهی كه ببرید او مسافت
نهد حق بر سرش تاج خلافت
مقامی یابد او بعد از فنا باز
رود ز انجام ره دیگر به آغاز
شریعت را شعار خویش سازد
طریقت را دثار خویش سازد
حقیقت خود مقام ذات او دان
شده جامع میان كفر و ایمان
به اخلاق حمیده گشته موصوف
به علم و زهد و تقوا بوده معروف
همه با او ولی او از همه دور
به زیر قبه های ستر مستور
سپس به تمثیل و بیان قاعده و ذكر تمثیلی دیگر می پردازد. رجوع
شود به (شرح گلشن راز)