در (احیاء العلوم) فصلی دارد راجع به مواعظی كه علما و عباد و زهاد
به سلاطین و خلفا می كرده اند، ولی در اطراف قیام علیه حكام جور
(علی مایبالی) بحثی نكرده. این مسأله خود قابل بحث است.
جلد یك . ج1، ص: 264
ظاهراابوحنیفه معتقد به قیام بوده و پیروی هر امام قائم به سیف را
واجب می دانسته و لهذا گفته شده كه او زیدی مذهب بوده (رجوع شود
به تاریخ مفصل زندگانی وی) . و اما مطابق آنچه در كتاب (الشیعة
والحاكمون) ص 22 می نویسد مالك و شافعی و احمد و حسن بصری و
مرجئه قیام در مقابل حكام جور را جایز نمی دانسته اند. البته عقیده ی
خوارج بر وجوب قیام بوده. كلمه ی خوارج و فلسفه ی وجودی خوارج
قیام است. اما در شیعه: وضع مبهمی پیدا شده؛ از طرفی از نظر كلی در
فقه شیعه قیام در برابر حكومت جور لازم است (قیام حسینی نمونه ی آن
است) ولی از طرفی به واسطه مربوط كردنش به شؤون امام فعلاً
به صورتی درآمده كه در هیچ یك از مذاهب اسلامی قیام در مقابل
حكام جور جدا از مذهب نیست. شاید هم ظاهر سیرت ائمه بعدی و
همچنین اخباری كه در محكوم ساختن بعض قیامها رسیده در این
جهت تأثیر داشته باشد ولی ما در سخنرانی 25 شوال 1381 تحت
عنوان «مقایسه ای بین سیرت امام صادق و سیرت سیدالشهداء» این
تعارض را حل كردیم و در دفتر 83، احوال امام كاظم، ص 10
یادداشت كردیم كه چنین نبود كه ائمه همه ی قیامها را محكوم كرده باشند