1. در قرآن در آیه 112 از سوره توبه می فرماید:
اَلتّائِبونَ الْعابِدونَ
الْحامِدونَ السّائِحونَ الرّاكِعونَ السّاجِدونَ الْامِرونَ بِالْمَعْروفِ وَالنّاهونَ عَنِ
الْمُنْكَرِ وَالْحافِظونَ لِحُدودِاللّهِ وَ بَشِّرِالْمُؤْمِنینَ. .
مثل اینكه در این آیه كریمه تلویحاً می فرماید اسلام دین چه كسانی
و چه طبقاتی است؛ چه كسانی و چه طبقاتی می توانند ادعا كنند كه ما
مسلمانیم و اسلام دین ماست و به اصطلاح امروز اسلام ایدئولوژی
ماست. آنان كه در درجه اول خود را مورد بررسی و اصلاح قرار
می دهند، آنان كه پرستش و عبادت از نماز و روزه جزء برنامه آنهاست
و از برنامه عبادت مایه می گیرند، و آنان كه در راه اصلاح و تغییر جامعه ی
خود در جهت صلاح كوشش و مبارزه می كنند كه البته آخری بعد از این
است كه مراحل توبه و عبادت و شناخت و ركوع و سجود طی شده
باشد.
جلد یك . ج1، ص: 247
(برنامه بی خبری
و لاابالی گری) .
از نظر ماركسیستها
[1]یك انسان ماركسیست مبارز است و فقط
مبارز است اما با طبقات ستمگر نه با نفس خود، و مبارزه اش همواره در
راه تغییر جامعه است نه اصلاح خود، و به همین جهت همواره ابزاری
است دردست طبقه ای كه طرفدار تغییر وضع موجودند. ولی از نظر
اسلام اولاً نباید گفت ماهیت زندگی مبارزه است. و ثانیاً از نظر اسلام
یك مسلمان مبارز است، هم مبارز با نفس و متوجه اینكه انسان چه در
جهت اصلاح و چه در جهت افساد اصالت دارد. تنها اصلاح وضع
اقتصادی و اجتماعی بدون اصلاح وضع اخلاقی ممكن نیست. و ثالثاً
مبارزه تنها در جهت تغییر وضع موجود نباید باشد
[2]و احیاناً باید با
تغییر وضع موجود مبارزه شود. جامعه ای كه در جهت انحطاط سیر
می كند، جامعه ای كه با یك برنامه بالخصوص «بی خبری و
لاابالی گری» به سوی بیهوشی اجتماعی و به سوی لَختی و به سوی
پوكی و هیچی و مخدّرات شهوانی كشیده می شود و اصالتها و نقاط
نورانی وجودش از او گرفته می شود، باید با این تغییرها و دگرگونیها
مبارزه كرد. صحیح نیست كه مانند آن مؤمن دعایش این باشد كه
یا
محول الحول والاحوال و یا مقلّب القلوب والابصار حوّل، و بگوید من در
حالی هستم كه هر تغییری برایم خوب است.
(اصل توجه به
مسؤولیت
شخصی و
اجتماعی)
[1] . رجوع شود به ورقه های «مسؤولیت» .
[2] . خود ماركسیستها نیز احیاناً برای حفظ وضع موجود مبارزه می كنند. پس این تعبیر
برای تحریك افرادی است كه باید با وضع غیرماركسیستی بجنگند.