.
اللّهمّ
ارنی الاشیاء
كما هی:
ص 5:
«آغاز جستجوی شالوده های عقلی در اسلام را می توان از زمان خود
حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله دانست. آن حضرت غالباً چنین دعا می كرد:
اللّهمّ ارنی الاشیاء كما هی. » جلد یك . ج1، ص: 235
مقایسه غزالی
و كانت، امتیاز
غزالی و نقص
كار او:
ص 8: غزالی و كانت و اینكه این هر دو، فلسفه را كافی ندانستند
ولی غزالی به سلوك قلبی روآورد برخلاف كانت، مقایسه آنها با
یكدیگر كه هر دو فلسفه نظری را نارسا می دانند و كانت متوقف
می شود و غزالی به عرفان و سلوك متوسل می شود و نقص كار
غزالی در این است كه نتوانست ارتباط اساسی میان فكر فلسفی و
اشراق را دریابد (همان كاری كه صدرا كرد) .
(پانصد سال اخیر) .
ص 10:
«در ظرف مدت پانصد سال اخیر، فكر دینی در اسلام عملاً حالت
ركود داشته است. » .
هدف قرآن. هدف اساسی
قرآن عالیترین
آگاهی است:
ص 12:
«هدف اساسی قرآن بیداركردن عالیترین آگاهی آدمی است تا روابط
چندجانبه خود را با خدا و با جهان فهم كند. . . گوته هنگامی كه نظری
كلی به اسلام همچون یك نیروی تربیتی می انداخت به اكرمان چنین
گفت: این تعلیم هرگز دچار شكست نمی شود، ما با همه دستگاههای
خویش دورتر از آن نمی توانیم برویم، و اگر كلی تر گفته شود هیچ كس
نمی تواند دورتر از آن برود. » .
ص 14: قرآن و جهان.
ص 15: قرآن و انسان.
ص 17: رابطه مدد خدا با انسان (
إنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ. . . ) .
روش تجربی قرآن:
ص 18: روش تجربی قرآن در مسأله توحید.
اقبال در خطابه اول درباره معرفت و تجربه دینی [بحث
می كند] ، در خطابه دوم درباره محك فلسفی تجربه دینی، در خطابه
سوم تصور خدا و معنی نیایش، خطابه چهارم درباره من بشری،
آزادی و جاودانی آن، در خطابه پنجم روح فرهنگ و تمدن اسلامی،
خطابه ششم اصل
جلد یك . ج1، ص: 236
حركت در ساختمان اسلام، خطابه هفتم آیا دین
ممكن است؟ .
سه منبع معرفت. سه منبع معرفت
در قرآن: تجربه درونی،
تاریخ، طبیعت:
ص 147:
«تجربه درونی تنها یك منبع معرفت بشری است. به مدلول قرآن دو
منبع دیگر معرفت نیز هست كه یكی از آندو تاریخ است و دیگری
عالم طبیعت. » .
ملی گری یا
ملیت پرستی:
اقبال و ملیت.
ص 162:
«رشد ملی گری ارضی با تأكیدی كه درباره امری دارد كه به نام
مشخصات ملی خوانده می شود بیشتر به آن جهت گرایش داشته است
كه عامل پردامنه انسانی را در هنر و ادبیات اروپایی بكشد. در اسلام
مسأله كاملاً صورت دیگری داشته است (وحدت اصل بشری) . در
اینجا فكر وحدت نه صورت یك مفهوم فلسفی داشته و نه به صورت
یك رؤیای شاعرانه بوده است. اسلام همچون نهضتی اجتماعی، این
فكر را عامل زنده ای در زندگی روزانه مسلمانان قرار داده و از این راه
به آهستگی و به شكلی نامحسوس آن را به ثمر رسانیده است. » .
كلیت اسلامی:
در ص 178 می گوید از قول سعید حلیم پاشای تركیه ای رهبر
حزب اصلاح دینی:
«همان گونه كه ریاضیات انگلیسی یا نجوم آلمانی یا شیمی فرانسوی
وجود ندارد اسلام تركی یا عربی یا ایرانی یا هندی نیز وجود ندارد.
درست به همان گونه كه كلیت حقایق علمی انواع گوناگون فرهنگهای
علمی ملی به وجود می آورد كه همه روی هم رفته معرفت بشری را
نمایش می دهند، به همان طریق كلیت حقایق اسلامی نیز سبب پیدا
شدن كمال مطلوب های گوناگون ملی و اخلاقی و اجتماعی می شود. »
جلد یك . ج1، ص: 237
بعد خود اقبال می گوید.
بنای فرهنگ
جدید بر
ملت پرستی
است:
بعد خود اقبال می گوید:
«فرهنگ و تمدن جدید كه بر خودخواهی ملت پرستی بنا شده، به گفته
این نویسنده تیزبین (سعید حلیم پاشا) صورت دیگری از توحش
است. » .
ص 182:
اسلام نه
ملی گری نه
استعمار است
بلكه نوعی
جامعه ی ملل
است:
«به نظر من چنان می رسد كه خدای متعال رفته رفته این حقیقت را بر
ما آشكار می سازد كه اسلام نه ملی گری است و نه استعمار، بلكه
جامعه ی مللی است كه مرزهای مصنوعی و تمایزات نژادی را برای
تسهیل شناسایی قبول دارد، نه برای آنكه عمق دید اعضای این جامعه
را محدود سازد. » .
نگرانی اقبال
از توسعه ی
ملی گری:
ص 186:
«اندیشه نژادی كه اكنون بیش از هر زمان دیگر با نیرومندی در جهان
اسلام كار می كند، ممكن است بالاخره وسعت نظر انسانی را كه
ملتهای مسلمان از دین خود فراگرفته بودند محو كند. »