1. تعبیر احیاء فكر دینی خواه خوب و خوشایند باشد و خواه
نباشد از من نیست، از خود اقبال است. در حدود نُه سال پیش در
انجمن ماهانه دینی یك سخنرانی تحت همین عنوان كردم و در
كتاب (گفتار ماه) جلد اول چاپ شده است. همان وقت هم من این
عنوان را از خود اقبال الهام گرفته بودم و از كتاب (اقبال شناسی) آقای
سعیدی استفاده كرده بودم. اخیراً كتابی از اقبال به نام (احیاء فكر دینی
در اسلام) به زبان فارسی ترجمه و منتشر شد.
2. سخن دوم من این است كه به همان نسبت كه شخصیتهای
عظیم مفید هستند، تحریف شخصیت آنها مضر و گمراه كننده
است. شخصیتها كتابند، زیرا آموزنده اند. افكار و عقاید و
احساسات و خواسته های آنها كه منعكس می شود، خطوط این
كتابهاست كه نمایان می گردد. مانند كتاب راهنما هستند. تحریف
این شخصیتها تحریف كتاب است. تحریف شخصیتهای مقدس
تحریف كتب مقدسه است. این شخصیتها اگر تحریف شوند كه به
صورت كتاب ضلال درمی آیند و به جای اینكه
جلد یك . ج1، ص: 231
مفید واقع شوند
مضر می گردند.
متأسفانه باید اقرار كنم كه اقبال یك كتاب مقدس است ولی
كتاب مقدسی كه كم و بیش تحریف شده است و یا سعی می شود
تحریف شود، توجهی به هدفها و ایده آلها و هسته های اصلی افكار
او نمی شود، از صورت یك فرد محرك و بیداركننده خارج و به
صورت یك انسان لالایی گو درمی آید، دلبستگیهای او عوضی
معرفی می شود، مثلاً همه ی دلبستگیهایش به زبان فارسی است یعنی
زبان فارسی برای [او] هدف است، كوشش [می شود] كه هدف او
در حدود دلبستگی به زبان و ادبیات فارسی یا اردو معرفی شود، یا
حداكثر مردی معرفی شود كه تحت تأثیر احساسات آب و خاك
قرار داشت و جز این در سر نداشت كه هندوستان مستقل شود و
اجنبی یعنی مردمی كه از آب و خاك دیگر و شهر و دیار دیگرند در
آنجا نباشند، اما خود آن مردم چه باشند و چه فلسفه ای برای زندگی
انتخاب كنند و خود اقبال چه فلسفه ای برای زندگی و برای حیات و
اجتماع داشت و اینكه آیا افكار او در حدود شبه قاره هند بود یا
شامل منطقه های دیگر می شد، هیچ بحثی نیست.
او برای بشریت می اندیشید ولی در كادر اسلام، و تنها چاره ای
كه برای نجات بشریت سراغ داشت اسلام بود نه هیچ فلسفه و
مكتب دیگر. پس اولاً او بالاتر از حدود آب و خاك بود. گمان نرود
لابد او در حدود این پان مان ها بود كه می دانیم چقدر اصالت دارند:
پان عربیسم، پان تركیسم، پان ایرانیسم، پان هندوئیسم، پان كردیسم.
لابد دلش خوش بود با یك پان خودش را راضی نگه دارد.
3. كتابهایی از اقبال به نام (احیاء فكر دینی در اسلام) و كتاب (سیر
فلسفه در ایران) منتشر شده و سعی شده است كه برخلاف محتویات
این دو كتاب مخصوصاً (احیاء فكر دینی در اسلام) ، اقبال نماینده ی
فرهنگ منطقه ای یعنی پاكستان و ایران و تركیه معرفی شود. در
مقدمه (سیر فلسفه در ایران) دكتر سلیم نیساری می نویسد:
«هدف اصلی مؤسسه فرهنگی منطقه ای از امتیازات خود. . . آن است
جلد یك . ج1، ص: 232
مردم این سه كشور را با فلسفه و هنر و ادبیات منطقه خود آشنایی
بیشتری ببخشد و همچنین در حدود توانایی خود وسایل معرفی
سنتها و میراثهای مشترك فرهنگ این منطقه را در سراسر گیتی فراهم
سازد. » .
4. اقبال معتقد است به یك طرز تفكر اسلامی درباره جهان و
انسان و اجتماع و طبیعت و غیره. به عبارت دیگر معتقد است به
یك ایدئولوژی اسلامی، و معتقد است كه این ایدئولوژی آسیب
دیده و تحریف شده است (همان بیماری كه اكنون در سرزمین ما
خود اقبال دچار آن شده است) و باید از نو این تفكر درباره انسان و
روح و علم و تفكر علمی و قانون (اجتهاد) و جهان زنده شود. ولی
خود اقبال مَثَلش مثل دامی است كه می خواهد ماهی را بگیرد و
خودش هم با آن می رود. اقبال چه می دانست كه او كه طرفدار احیاء
تفكر اسلامی است، به وسیله انجمن ایران و پاكستان به صورت
عاملی درمی آید برای میراندن بیشتر این تفكر؟ ! .
5. یك خصوصیت اقبال در این است كه در دنیای اروپا غرق
نشد. متأسفانه نمی دانم چرا از ما اگر كسی به آن دیار می رود آنچنان
غرق می شود كه تخته ای از آن بر كنار نمی آید. حداقل این است كه
منكر روح می شوند و نوعی ماتریالیسم را می پذیرند. جوانان ما
فكر می كنند كه اگر چندصباحی به اروپا یا امریكا بروند چاره ای
ندارند جز اینكه به یكی از دو اردوگاه بپیوندند. یعنی اقبال تحت
تأثیر تقلید غرب قرار نگرفت و به اصطلاح غربزده نشد