3. درحقیقت باید گفت دو مسأله است: یكی جدایی دین از سیاست
یعنی نفی استخدام سیاست دین را و دیگری جدایی سیاست از دین
یعنی اینكه سیاست جزء مسؤولیتهای دینی نیست.
اشكال جدایی دین از سیاست به مفهومی كه در بالا گفته شد
برای اهل تسنن وجود داشته نه برای ما كه شیعه هستیم و تصور ما
از اولوالامر به گونه ای دیگر است.
4. ص پانزده:
بردگی:
«. . . روشنفكران ما گاه ضرورت شناخت اندیشه غربی را (كه در آن
سخت كوتاه آمده ایم) با تقلید یا پیروی نیندیشیده از قالبهای فكری و
ذوقی غرب (كه در آن به افراط گراییده ایم) اشتباه می كنند. غربزدگی
نه در ترجمه ی درست آثار بزرگ فرهنگ غربی بلكه در آشنایی ناقص
با آنها و تقلید دزدانه از سرمشقهای فكری غرب با «برچسب» ملی (و
احیاناً و اخیراً اسلامی) در چاره اندیشی های سیاسی و اجتماعی
است. »