رجوع شود به ورقه های «یادداشت مهدی موعود، انتظار فرج» ،
راجع به جریاناتی كه به نوعی منجر به اباحیگری شده از قبیل: ارجاء،
جبریگری، تقیه، محبت اولیاء خصوصاً حضرت امیر، شفاعت،
انتظار فرج.
ایضاً رجوع شود به كتاب (الضوء اللامع فی اعیان القرن التاسع) ج 6،
ص 174 تألیف شمس الدین محمد سخاوی (به نقل مقدمه ی (شرح
لاهیجی) بر (گلشن راز) كه فضل اللّه استرآبادی از باطنیه و از مبتكرین
عقیده ی حروفیه و از معتقدین به اتحاد (با خدا) به لباس درویشان
درآمده و به تعطیل احكام و اباحه ی محرمات دستور می داد.
ایضاً برخی از متصوفه به بهانه ی
«وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتّی یَأْتِیَكَ الْیَقینُ»
ترك فرایض و احیاناً ترك تقوا می كرده اند.
ایضاً اشعار عرفانی امثال حافظ برای بعضی ها بهانه ی اباحیگری
جلد یك . ج1، ص: 137
می شده است، از قبیل:
فدای پیرهن چاك ماهرویان باد
هزار جامه ی تقوا و خرقه ی پرهیز
در سخنرانیهای مسجد ابوالفضل در پنج شب آخر صفر 95 تحت
عنوان «گریز از ایمان و گریز از عمل» گفتم كه گریز از عمل دوگونه
بوده است: گریز از عمل مثبت (عمل صالح) كه ارجاء و جبریگری
اینچنین بوده است و همچنین محبت حضرت امیر و انتظار فرج و تقیه
كه منجر به ترك امر به معروف و نهی از منكر شده است، و بعضی
دیگر منجر به پرهیز از عمل منفی یعنی تقوا شده است و این است كه
باید از آن به اباحیگری تعبیر شود.
ایضاً از نوع گریز از عمل بوده است، ولی از عملی به عملی،
[مانند] تبدیل «حیّ علی خیرالعمل» به «الصلوة خیرٌ من النّوم» .
همچنانكه اقبال بعضی از زهّاد و عبّاد مسلمین خصوصاً متصوفه از
جهاد و مسؤولیتهای اجتماعی به مسجد و خانقاه و حلقه ی ذكر و یا
(مفاتیح الجنان) نوعی دیگر از ارضاء ذهن برای گریز از عمل است.
جریان روشنفكرانه ی امروز كه همه ی ارزشها را به مجاهدبودن منحصر
می كند و حتی برای نماز و روزه ارزش زیاد قائل نیست نوعی دیگر
گریز از عمل به عمل و یا بهانه ی عمل است.
گریز از عمل گاهی به ایمان بوده است (ارجاء) و گاهی به توحید
افعالی و قضا و قدر بوده است (جبریگری) و گاهی به تاكتیك بوده
(تقیه) و گاهی به حمایت اولیاء بوده (شفاعت) و گاهی به محبت
اولیاء بوده (
حبّ علیّ حسنة لا تضرّ معها سیّئة) و گاهی به عدم یأس از
رَوح اللّه بوده است (انتظار فرج) و گاهی به عمل بوده است مثل
مثالهایی كه گفته شد. به هر حال همه ی گریزها به امری مقدس بوده كه
فی حد ذاته صحیح است ولی نه به عنوان بهانه و گریزگاه.
رجوع شود به ورقه ی «عمل در اسلام، اباحیت» و ورقه ی «عمل،
گریز از عمل» ، داستان بوعلی و بوسعید.