در حقوق امروز دو اشتباه و یا دو نقص از نظر آزادی هست. یكی
اینكه علت و مبنای ضرورت آزادی و احترام آن را و اینكه انسانیت
اقتضا می كند احترام آزادی را، حیثیت ذاتی بشر می دانند بدون اینكه
بتوانند توضیح دهند كه این حیثیت چیست و چه امتیازی است در
انسان و چرا باید رعایت شود؛ آیا صرفاً مصلحت عموم چنین اقتضا
می كند یا امری مافوق مصلحت افراد است؟ .
دوم آنكه آن چیزی كه [به موجب آن ] آزادی و مطلق بودن را
ضروری و لازم می دانند همان خواست و اراده است، آنهم به خاطر
اینكه اراده ی انسان است. می گویند چون انسان محترم است
(اومانیسم) اراده ی انسان و عقیده ی انسان هم محترم است، پس هرچه
هم مورد تعلق اراده و عقیده واقع شود محترم است.
جلد یك . ج1، ص: 128
عقیده ی ما در باب ریشه ی احترام آزادی البته همان حیثیت ذاتی
انسان است ولی این حیثیت ذاتی از آن جهت مبنای لزوم احترام
است كه ناموس غائی خلقت ایجاب می كند. حق یعنی ناموس
خلقت. آنچه لازم الاحترام است رعایت ناموس خلقت است. منشأ
حق، نظام غائی وجود است. انسان برای اینكه به كمال لایق خود
برسد باید محترم باشد. این حیثیت ذاتی همان جنبه ی روح اللّهی انسان
و ارادة اللّهی انسان است.
در باب امری كه لازم است بالذات محترم باشد عقیده ی ما این است
كه آن خودِ خواست و اراده نیست، همچنانكه خود عقیده نیست، آن
جزو خود طبیعی و تكوینی انسان است. در مقاله ی 6 (اصول فلسفه و
روش رئالیسم) این مطلب توضیح داده شده است كه دستگاه شعور و
اندیشه های اعتباری دستگاهی است كه در خدمت دستگاه طبیعی و
تكوینی انسان خلق شده و قرار داده شده است. آزادی طبیعت حتماً
باید محفوظ بماند، همچنانكه آزادی عقل نظری نیز باید رعایت شود
ولی آزادی خواست و اراده تا جایی صحیح است كه در جهت كمال
طبیعت تكوینی انسان باشد و اگر احیاناً در [جهت ] ضد آزادی
طبیعت قرار گرفت، این دستگاه خواست و اراده است كه باید فدای
طبیعت شود نه اینكه طبیعت فدای خواست و اراده شود.
همچنان كه از جنبه ی طبی میل وسیله ای است برای جهاز گوارش،
رعایت این میل تا آنجاست كه هماهنگ جهاز طبیعی گوارش و یا
سایر جهازات بدنی باشد و اگر در جهت مخالف قرار گرفت (و در
انسان برخلاف حیوان این تضاد بسیار واقع می شود) [باید با آن
مخالفت شود] و لهذا منع پزشك از رعایت میل بیمار امری بر ضد
حقوق واقعی او نیست، اما منع یك قدرت از معالجه ی بیمار برخلاف
حقوق فطری اوست.
خواستهای انسان در مسیر مصالح عالیه ی فردی و اجتماعی انسان
نیز عیناً مشمول این قاعده است و همان طوری كه تشخیص رعایت
حقوق طبیعت با طبیب است نه با مریض، تشخیص این حقوق نیز با
جلد یك . ج1، ص: 129
خود فرد نیست، با قانون است كه از مصدر الهی یا بشری صادر شده
باشد و به عقیده ی ما مصدر بشری صلاحیت ندارد و باقی می ماند
مصدر الهی.
در عین حال خود اراده به عنوان یك پدیده در جهت تأمین
خواسته های طبیعت حتماً باید آزادیهایی داشته باشد و موانعی در
كارش نباشد تا بتواند رشد كند و كمال یابد.
پس مقصود ما این نیست كه طبیعت باید آزاد باشد و نه اراده.
مقصود این است كه طبیعت به طور مطلق باید آزاد باشد تا رشد كند و
كمال یابد و اراده باید آزادی هدایت شده در جهت طبیعت داشته
باشد. اراده ی ضعیف و غیرروشن و یا محدود و تحت قیمومیت، نه خود
كمال می یابد و نه می تواند طبیعت را به كمال برساند.
اینجا بحثی كه در ورقه های «آزادی» گفتیم كه مصلحت فرد و
مصلحت اجتماع می تواند اراده را محدود كند روشن می شود.
ممكن است كسی بگوید آن چه مصلحتی است كه با یدِ اختناق و
جلوگیری و محدودیت تأمین می شود؟ جواب این است: هیچ
مصلحتی با اختناق مطلق تأمین نمی شود. مصلحت با اختناق مطلق
كه مرگ و
انجماد و عدم بروز و تجلی است منافات دارد، ولی سخن از تحدید
خواست برای آزادی طبیعت است.
عقیده ی ما هم
این است كه
آزادی را فقط
آزادی محدود
می كند اما به
این معنی كه: :
درحقیقت، ما آن مطلب را كه می گویند آزادی را آزادی فقط
محدود می كند قبول داریم، اما به معنی اینكه آزادی اراده را آزادی
طبیعت فرد و طبیعت اجتماع محدود می كند، نه به آن معنی كه آزادی
اراده را آزادی اراده ی دیگران محدود می كند.
ایضاً در اینجا بحث دیگری مطرح می شود كه در ورقه های
«آزادی» بحث كردیم و آن اینكه گفتیم در مواردی و به خاطر
مصالحی حتماً باید اراده و انتخاب آزاد باشد.
درحقیقت در این موارد، مصلحت طبیعت در جهت خلاف آزادی
اراده نیست، بلكه مصلحت طبیعت صرفاً با آزادی اراده تأمین
می شود و بدون آزادی اراده تأمین نمی شود.
جلد یك . ج1، ص: 130
از جمله آزادی انتخاب است در محدوده ی: .
الف. ذوقیات كه خوبی آنها اساساً نسبی است.
ب. خوب و بدهای اخلاقی: راستی، درستی، امانت و غیره كه با
جبر، آن معانی حقیقت خود را از دست می دهند.
ج. برای تكمیل شخص و رشد شخصیت فكری و خارج ساختن
از تحت قیمومیت افراد دیگر (نه قانون، خصوصاً قانون الهی) مثل
انتخاب رفیق، انتخاب وكیل، انتخاب درس و غیره؛ و به عبارت
دیگر رشد شخصیت اجتماعی بدون آزادی در محدوده ی خاص میسر
نیست. این آزادی منافات ندارد با نوعی محدودیت قانونی از قبیل
اینكه مثلاً مجنون و سفیه و شرابخوار را رفیق انتخاب نكند، و یا
قانون بگوید وكیل باید دارای فلان شرایط باشد.
د. در مورد عدم مرجح و تساوی نسبت اراده ی خود شخص و اراده ی
دیگران از نظر كشف مصالح واقعی.
اما مسأله ی آزادی عقیده و فكر: .
در ورقه های «آزادی عقیده» گفته ایم كه آنچه باید آزاد باشد
آزادی تفكر است نه آزادی عقیده به هر موجبی كه پیدا شود، زیرا
فكر به معنی عقل انسان هرچه آزاد باشد بهتر است، برخلاف عقیده
كه غالباً از موجبات تقلید، محیط، وراثت و غیره پیدا می شود و بر
ضد آزادی طبیعت تكوینی عقل است.
اینجا اضافه می كنیم كه شاید بتوان میان عقل نظری و عقل عملی
در این جهت فرق گذاشت. عقل نظری صددرصد باید آزاد باشد ولی
عقل عملی كه براساس تشخیص مصالح است ممكن است گفته شود
كه باید تابع تشخیصهای مافوق دینی و قانونی باشد. مطلب باید
مطالعه شود