دعوت پیغمبر اكرم با این جمله شروع شد:
«قولوا لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ
تُفْلِحوا» . این جمله مشتمل است بر سلب و ایجاب، نفی و اثبات،
عصیان و تسلیم، آزادی و بندگی، فصل و وصل؛ نه به معنی اینكه
ایمان اسلامی
جلد یك . ج1، ص: 123
مجموعه ی دو چیز جدا از یكدیگر است، بلكه به معنی
اینكه این سلب و ایجاب، . . . به یكدیگر وابسته و پیوسته است، از
یكدیگر تفكیك پذیر نیست؛ تا آن سلب و نفی و عصیان نباشد آن
ایجاب و اثبات و تسلیم و ایمان پیدا نمی شود، و برعكس آن سلب و
نفی و عصیان كه عبارت است از روح آزادی واقعی بدون آنكه متكی
به آن اثبات و ایمان باشد میسر نیست؛ تا
«اِلاّ اللّه» به عنوان تكیه گاهی
عظیم برای روح بشر اتخاذ نشود، دعوی آزادی و عصیان و تمرّد و
نفی و سلب دروغ است، عین اسارت است.
ولی در میان عبودیتها تنها عبودیتی كه سبب اسارت و محدودیت
و بسته شدن نمی شود بندگی خداست. این بندگی است كه عین آزادی
[و] حركت و تجلی و پرواز است، زیرا خداوند فقط معطی است نه
آخذ.
شعار اولی اسلام تحت عنوان
«قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا» خیلی
عجیب است. سنایی می گوید:
شهادت گفتن آن باشد كه هم ز اوّل بیاشامی
همه دریای هستی را
بدان حرف نهنگ آسا
نیابی خار و خاشاكی در این ره چون به فرّاشی
كمر بست و به
فرق اِستاد در حرف شهادت لا
چو لا از حد انسانی فكندت در ره حیرت
پس از نور الوهیت باللّه آی
از الاّ
چه مانی بهر مرداری چو زاغان اندر این پستی
قفس بشكن چو
طاوسان یكی بر پر بر این بالا
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد
كه دارالملك ایمان را مجرد
بیند از غوغا
عجب نبودگر از قرآن نصیبت نیست جز نقشی
كه از خورشید جز
گرمی نبیند چشم نابینا