آزادی مانند هر چیز دیگر به صرف اعلام و با یك اعلامیه پیدا
جلد یك . ج1، ص: 120
نمی شود. آن نهضت را باید آزادی بخش اعلام كرد كه عوامل واقعی
آزادی را ایجاد كرده باشد، و اگرنه آزادی فعلاً شعار همه ی انقلابها و
اختناقهاست و حماسه اش همه جا هست.
در ورقه های «آزادی معنوی» گفتیم كه آزادی بر دو قسم است:
معنوی و اجتماعی. آزادی معنوی در دو ناحیه است: در ناحیه ی عقل و
در ناحیه ی اراده. اكنون درباره ی عوامل این آزادیها بحث می كنیم
[1]: .
آزادی اجتماعی نقطه ی مقابل اسارت و محدودیت اجتماعی است.
این اسارتها بستگی به سه عامل دارد: یكی از ناحیه ی سلب كننده و
یكی از ناحیه ی سلب شده و یكی از ناحیه ی اجتماع است. از ناحیه ی
سلب كننده «سودجویی» شخصی بعلاوه ی قدرت موجب و باعث آن
است. مبارزه با عوامل درونی سودجویی ها و ایجاد روح تعاون و
كمك و برادری و محبت و عاطفه ی انسانی جلو سودجویی و نتیجتاً
سلب آزادی را می گیرد
[2]. اسلام به حكم اینكه یك دین است و رسالتش مبارزه با هواپرستی و سودجویی است، رسالتش تهذیب و
تزكیه ی نفس است، در این جهت گامهای مؤثری برداشته است.
اما از ناحیه ی سلب شونده، عامل سلب آزادی یكی بی تفاوتی و
رخوت و سستی و تن به قضادادن است، دیگری ضعف و ناتوانی
است كه اسلام با این جهت نیز سخت مبارزه كرده است و انظلام را
مردود و گناه شمرده است، احقاق حق را فضیلت شمرده است و قوّت
را نیز فضیلت دانسته است. ویل دورانت می گوید هیچ دینی مانند
اسلام پیروان خویش را دعوت به قوّت نكرده است.
وَأعِدّوا لَهُمْ
مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ. لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسّوءِ مِنَ الْقَولِ اِلاّ مَنْ ظُلِمَ. . . ولا
تكن عبد غیرك و قد جعلك اللّه حرّاً. . . لا یدرك الحقّ الاّ بالجدّ. . . لن
تقدّس امّة حتّی یؤخذ للضّعیف
جلد یك . ج1، ص: 121
حقّه من القویّ غیر متعتع [3]. . .
علی علیه السلام در زمان خلافت، متخلفین از بیعت و همچنین
خارجین از بیعت (خوارج) را و كسانی كه شخص او را تكفیر و
تضلیل می كردند مزاحم نمی شد و حتی سهم بیت المال آنها را نبرید تا
چه رسد كه امنیت مالی و جانی آنها را تهدید كند. اینها برای این بود
كه همه بدانند قدرت حاكمه نباید و نمی تواند جلو اظهار رأی و عقیده ی
آنها را بگیرد.
در این جهت بدون شك سطح شعور عامه ی مردم بالا رفته است و
طبقات محروم و پامال شده درك كرده اند كه باید حقوق خود را خود
بگیرند
[4]، و اینكه استیفاء حقوق جز با مؤثربودن در سرنوشت خود ممكن نیست، و این مؤثر بودن جز از راه مؤثربودن در حكومت و در
ثروت مؤثر نیست، و این مؤثربودن در حكومت یا گردش ثروت جز
با ایجاد قدرت میسر نیست، و ایجاد قدرت جز با تشكل و همبستگی
و داشتن برنامه و ایدئولوژی میسر نیست. از این رو احزاب،
سندیكاها، اتحادیه ها، وابستگی به مرام و مسلكها پیدا شده است.
ولی به موازات همینها پیشرفت عظیمتری در طبقه ی حاكم و
پامال كننده پیدا شده است از نظر قدرت و اسلحه و تشكیلات
جاسوسی و دست یافتن به وسایل عظیم تبلیغاتی و اغفال و قدرت بر
وارونه جلوه دادن حقایق و روپوش طلایی كشیدن بر روی مظالم و
جنایات خود، و نتیجه با قدیم چندان فرقی نكرده است. بعلاوه به این
وسیله آزادی واقعی تأمین نمی شود و جاها عوض می شود، طبقه ی
مظلوم تبدیل به طبقه ی ظالم می شود.
عامل دیگری كه مربوط به سلب شدگان است، اسارت عقلی و
فكری آنهاست، و می دانیم كه قرآن كریم به شكل عجیبی دعوت به
آزادی عقلی و تعقل و تفكر و بازكردن چشم عقل و بصیرت می كند،
با
جلد یك . ج1، ص: 122
تقلید از عادات و پیروی از اكابر سخت مبارزه می كند
[5]
و اما آنچه مربوط به اجتماع است، نبودن قانون عادلانه و یا
اجرای عادلانه است. اسلام، هم قانون عادلانه آورده و هم صددرصد
اجرای عادلانه ی آن را خواسته است
[1] . رجوع شود به ورقه های «آزادی معنوی» ، ص 8.
[2] . یكی از موارد اختلاف ما با ناشران اعلامیه ی جهانی حقوق بشر آن است كه آنها
پنداشته اند با تعلیم و تربیت بدون آنكه مبتنی بر یك ایمان عمیق باشد می توان افراد را
آزادیخواه و احترام گزار به آزادی تربیت كرد. به عقیده ی ما هرگز تعلیم و تربیت مجرّد از
ایمان عمیق معنوی قادر به چنین چیزی نیست، همان طور كه عملاً دیده ایم.
[3] . بعلاوه همان طور كه در ورقه های «آزادی معنوی» گفتیم اسلام رسماً استعباد را
محكوم می كند:
وَلا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً اَرْباباً مِنْ دونِ اللّهِ. . . وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ اَنْ عَبَّدْتَ. . . اِتَّخَذوا أحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ. . . [4] . رجوع شود به ورقه های «آزادی معنوی» ، ص 9.
[5] . آیه ی
«اِتَّخَذوا أحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أرْباباً مِنْ دونِ اللّهِ. . . » بهترین شاهد مبارزه [با] تسلیم در
مقابل متولیان دین است. همچنین آیه ی
«مِنْهُمْ اُمّیّونَ لا یَعْلَمونَ الْكِتابَ. . . » .