1. بحث درباره ی آزادی معنوی است. اولاً باید معنی آزادی را بدانیم
چیست. ثانیاً تقسیم آزادی به آزادی معنوی و آزادی اجتماعی (یا آزادی
درونی و آزادی بیرونی) و ثالثاً وابستگیهای ایندو به یكدیگر و مخصوصاً
وابستگی آزادی اجتماعی به آزادی معنوی.
قبلاً مقدمه ای (به مناسبت شب 13 رجب 89) درباره ی كلمه ی مولی بحث
كنیم. ریشه ی اصلی كلمه اتصال و نزدیكی است (رجوع شود به ورقه های
«مولی» ) . راغب می گوید ریشه ی این كلمه این است كه دو چیز به یكدیگر
متصل هستند و بین آنها فاصله و حائلی نباشد؛ به همین جهت در مورد دو
قطب مخالف استعمال می شود، مثلاً هم در مورد خدا نسبت به مؤمنین و
[هم ] بالعكس.
یكی از موارد استعمال این كلمه «معتِق» و دیگری «معتَق» است. پیغمبر
درباره ی علی فرمود:
«من كنت مولاه فهذا علیّ مولاه» . مولوی این جمله را در
ذیل قصه ی قاضی و زن جوجی كه قاضی در صندوق فرار كرد و حمّال
صندوق را می برد و قاضی از داخل صندوق از حمال
جلد یك . ج1، ص: 94
التماس می كرد كه
نایب مرا خبر كن بیاید مرا بخرد، می گوید همه در صندوقی از تن و غرایز
مادی محبوسیم و باید كسی ما را بخرد و آزاد كند و پیغمبران برای آزادی
مردم آمده اند. آنوقت می گوید:
زین سبب پیغمبر با اجتهاد
نام خود وانِ علی مولی نهاد
كیست مولی آن كه آزادت كند
بند رقّیت ز پایت بركند
ای گروه مؤمنان شادی كنید
همچو سرو و سوسن آزادی كنید
چون به آزادی نبوت هادی است
مؤمنان را ز انبیا آزادی است