رجوع شود به (روح القوانین) صفحه 333. . .
نشد ابرو خم از سنگینی بار قفس ما را
كه این سنگین سبكتر باشد از بال
مگس ما را
به رغم عدل و آزادی خلاف هرچه در عالم
به جرم راستی افكنده در زندان
عسس ما را
تُنُك پرمایگان توبه فرما را ز ما برگو
گران جانیم و نتواند خریدن هیچ كس ما
را
خودآزادی به دست آور كه كس نفرستد این گوهر
از آن سوی بحار و ساحل
رود ارس ما را
دموكراتش لقب بخشند هر خودرای و خودكامی
در این مكتب كه معنی
واژگون گردیده اسما را
(دموكراسیش می نامند خودرأییّ و خودكامی
در این مكتب كه معنی واژگون
گردیده اسما را)
جلد یك . ج1، ص: 92
ز بیت المال ملت گنجها سهم تبه كاران
بیات آجر و صبحانه ی آب عدس ما را
این اشعار را آقای محمدحسن بكائی واعظ تبریزی دادند و مدعی بودند
كه گوینده ی این اشعار «ذوالقدر» نامی از جبهه ی ملی ایران است كه در زندان
سروده است