راجع به فرضیه ها درباره كشتن آرزو یا بازگذاشتن جلو آرزو و همچنین
راجع به فرضیه طول و عرض و اوج آرزو رجوع شود به سخنرانی ماشین
شده ی رادیو تحت عنوان «سعادت و بهجت» ، همچنین به سخنرانی «امید و
آرزو» و به ورقه های «امید» .
راجع به طول امل و درازی آرزو در مقابل عرض و ارتفاع آرزو باید گفت
كه: اولاً طول امل خیالات واهی و ملعبه ی خیال است كه ذهن خیالباف انسان
هی نقشه های طولانی غیرعملی می كشد و به تعبیر قرآن فریب و غرور و
سراب است و آدمی به دنبال سراب می دود:
«یَعِدُهُمْ وَ یُمَنّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ
الشَّیْطانُ إلاّغُروراً» . علیهذا آرزو كه باید محرك انسان باشد قبل از هر چیزی
باید محرك عملی باشد و جنبه ی عملی داشته باشد. بسیاری از آرزوها بیش
ازآن اندازه كه ترجّی باشد
جلد یك . ج1، ص: 42
تمنّی است. افسانه ها را حس تمنّی و ارضاء خاطر
انسان ساخته است، همان طوری كه گاهی نفس برای ارضاء خود راه جنون
پیش می گیرد، در همه ی افراد راه تمنیات غیرعملی را پیش می گیرد كه اصلاً با
عقل و عمل سازگار نیست. و ثانیاً طول امل های مذموم آنهاست كه انسان
وقت را وسیع فرض می كند و اجل را دور، و كارهای لازم و ضروری را
به حسب وقت بعد از یك سلسله كارهای غیرلازم قرار می دهد. چنین فرض
می كند كه هشتاد سال دیگر هست و بعد از هشتاد سال دیگر به كار آخرت
خواهد پرداخت، مثلاً توبه را به تأخیر می اندازد كه فرمود:
«لاتكن ممن
یرجوالاخرة بغیرالعمل و یرجّی التوبة بطول الامل» . البته برای كارهایی
نظیر توبه یك روز هم نباید طول امل داشت و قضیه ی
«الا و ان اسامة طویل
الامل» درست است، حتی یك روز را هم نباید قطعی فرض كرد. باید
این طور گفت به طرف كه اگر فرض كنیم از عمر تو یك سال و یا یك ماه و یا
یك هفته و یا یك روز باقی مانده، كدام كار را لازمتر می شماری كه انجام
دهی؟ طول امل یعنی اینكه انسان همیشه فكر می كند كه هنوز وقت زیاد
دارد برای كارهایی كه اگر می دانست وقت ندارد حتماً آنها را مقدم می داشت.
اساساً اگر آدم كار بسیار لازمی دارد كه نمی داند چه وقت او را می خوانند و
قبلاً باید مقدمات آن كار را فراهم كند، آدم عاقل در همان اول فرصت، آن كار
لازم فوتی را انجام می دهد و [خود را] راحت می كند و اگر فرض كند كه
ان شاء اللّه وقت باقی است آدم احمقی است.
حالا باید دید فرق كار لازم و غیرلازم چیست؟ كار لازم یعنی كاری كه
بعد از فراخواندن به آن جهان هم لازم است. كار غیرلازم یعنی كاری كه برای
همین دنیاست و اگر فوت شد نقصی در كار آخرت وارد نمی آورد. همه ی
مباحات در طیبات دنیا از این قبیل است.
بهترین مثال طول امل آن است كه سعدی در باب سوم (گلستان) حكایت
22 آورده:
جلد یك . ج1، ص: 43
«بازرگانی را دیدم كه صدوپنجاه شتر بار داشت و چهل بنده و
خدمتكار. شبی در جزیره كیش مرا به حجره خویش
درآورد. . . تا آنجا كه گفت سعدیا سفری دیگر در پیش است،
اگر آن كرده شوم بقیت عمر خویش به گوشه ای نشینم. گفتم:
آن كدام سفر است؟ گفت: گوگرد فارسی خواهم بردن به چین
كه شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا كاسه چینی به روم آرم و
دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به
یمن و برد یمانی به پارس، و زان پس ترك تجارت كنم و به
دكانی بنشینم. گفت: ای سعدی تو هم سخنی بگوی از آنها كه
دیده ای و شنیده. گفتم:
آن شنیدستی كه در اقصای غور
بارسالاری بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیادار را
یا قناعت پر كند یا خاك گور. »
طول امل كه در سخنرانی «امید و آرزو» گفتیم در مقابل اوج آرزو است،
این است كه انسان كار لازمی را به اعتماد وقت و زمان و عمر تأخیر بیندازد،
بلكه انسان باید در حالتی باشد كه فرض كند وقت ندارد پس مبادرت كند به
كارهای لازم از قبیل توبه و اصلاح نفس و تهذیب اخلاق ولهذا گفته اند:
«لاتكن ممن یرجوالاخرة بغیرالعمل و یرجّی التوبة بطول الامل» و هم
گفته اند
«كن لدنیاك كأنك تعیش ابداً و كن لاخرتك كأنك تموت غداً»
(رجوع شود به سخنرانیهای محرم سال 77ظ) .
در (غررالحكم) ص 236 نقل شده:
«ماضی یومك فائت و آتیه متّهم و
وقتك مغتنم فبادر فیه فرصة الامكان و ایاك و ان تثق بالزمان. » .
شاعر عرب می گوید:
ما مضی فات والمؤمّل غیب
و لك الساعة التی انت فیها
سعدی [در] (بوستان) می گوید:
چودی رفت و فردا نیامدبه دست
حساب ازهمین یك نفس كن كه هست