در اول كتاب سیمای شجاعان می نویسد كه شجاعت را به «وقار
تحت فشار» تعریف كرده اند.
ایضاً در مقدمه ی همان كتاب می نویسد كه شجاعت به منزله ی
الماس برنده ی چند لبه ای است كه چگونگی اثراتش كاملاً بستگی به
طرز استعمال و موارد استعمال هریك از آن لبه ها دارد. (البته تهوّر
همان استعمال شجاعت است بدون آنكه انسان موارد استعمالش را
بشناسد. )
ایضاً در همان كتاب قبل از فصل اول می نویسد:
برای روزهایی كه در پیش داریم فقط رجالی به درد می خورند
كه فوق العاده شجاع باشند، یعنی رجالی كه قادر باشند حتی به
محبوبیت خود نیز پشت پا زده و از خشم و طوفان افكار
عمومی نهراسند.
می توان گفت صلح حضرت مجتبی كه در ظرف تعادل قوای
طرفین به وجود آمد، مولود چنین شجاعتی بود.