و چون این طور برنامه ای در دوران حكومتش داشت كه نه تنها این بود كه در دوره ی خودش نگذارد حیف و میل بشود و حقوق مردم پایمال شود، بلكه برنامه اش این بود كه حقوق پایمال شده ی گذشته را كه اجحافگرها مال خود و ملك خود می دانستند برگرداند، روی این حساب و این نقشه، خودش می دانست كه چه جنجالی بپا خواهد شد، لهذا با تردید و نگرانی زیر بار خلافت رفت و به مردمی كه آمدند بیعت كنند گفت: دَعونی وَ الْتَمِسوا غَیْری، فَإنّا مُسْتَقْبِلونَ أمْراً لَهُ وُجوهٌ وَ اَلْوانٌ لا تَقومُ لَهُ الْقُلوبُ وَ لا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقولُ. مرا رها كنید، سراغ كسی دیگر بروید، آینده ای رنگارنگ و ناثابت در پیش است، اطمینانی به موفقیت در اجرای آنچه وظیفه ی اسلامی من به عهده ی من گذاشته نیست، آشفتگیها در جلو است كه دلها ثابت نمی ماند و افكار متزلزل می گردد و همین شماها كه امروز آمده اید، وقتی كه دیدید راه بسیار دشواری است از وسط راه ممكن است برگردید. وَ اِنَّ الْآفاقَ قَدْ اَغامَتْ وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَكَّرَتْ افقها را ابر و مه گرفته و خورشید در پشت ابرها مانده، كارهایی شده و تثبیت گشته، اشخاصی در این تاریخ كوتاه كه از عمر اسلام می گذرد به صورت بت درآمده اند، برهم زدن روش آنها بسیار دشوار است. آنگاه برای اینكه با این مردم- كه امروز با اصرار از او می خواهند خلافت را بپذیرد- اتمام حجت كند، فرمود: وَ اعْلَموا اَنّی اِنْ اَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ ما اَعْلَمُ [1] بدانید اگر من این دعوت را پذیرفتم، آن طور كه خودم می دانم و می فهمم و طبق برنامه ای كه خودم دارم عمل می كنم و به حرف و توصیه ی احدی هم گوش نخواهم كرد. بلی، اگر مرا به حال خود واگذارید و مسئولیت حكومت و خلافت را بر عهده ی من نگذارید من معذورم و مثل گذشته حكم یك مشاور خواهم داشت.

---