در
کتابخانه
بازدید : 72343تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
هركس و هر گروه منطقی دارد، یعنی طرز تفكری دارد؛ هركس پیش خود معیارها و مقیاسها دارد و با آن معیارها و مقیاسها درباره ی كارها و بایدها و نبایدها قضاوت می كند.
شهید منطق ویژه ای دارد. منطق شهید را با منطق افراد معمولی نمی شود سنجید.

شهید را نمی شود در منطق افراد معمولی گنجاند؛ منطق او بالاتر است، منطقی است آمیخته با منطق عشق از یك طرف، و منطق اصلاح و مصلح از طرف دیگر.
یعنی دو منطق را اگر با یكدیگر تركیب كنید: منطق یك مصلح دلسوخته برای اجتماع خودش و منطق یك عارف عاشق لقای پروردگار خودش، و به تعبیر دیگر اگر شور یك عارف عاشق پروردگار را با منطق یك نفر مصلح با همدیگر تركیب بكنید از آنها منطق شهید درمی آید. شاید این تعبیر هم نارسا باشد.
لهذا می بینیم وقتی كه اباعبداللّه علیه السلام می خواهد به طرف كوفه بیاید، عقلای قوم ایشان را منع می كنند، می گویند آقا این كار منطقی نیست، و راست هم می گفتند، منطقی نبود؛ با منطق آنها كه منطق یك انسان عادی معمولی است كه بر محور مصالح و منافع خودش فكر می كند و منطق منفعت و منطق سیاست است، آمدن اباعبداللّه منطقی نبود. امام حسین یك منطق بالاتری دارد، منطق او منطق شهید است؛ منطق شهید مافوق منطق افراد عادی است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 462
عبداللّه بن عباس و محمّد بن حنفیّه آدمهای كوچكی نبودند؛ اینها افراد سیاستمدار روشن بینی بودند و از نظر منطق آنها یعنی از نظر منطق سیاست و منفعت، از نظر منطق هوشیاری بر اساس منافع فردی و پیروزی شخصی بر رقیبان، واقعاً هم آمدن اباعبداللّه محكوم بود. ابن عباس یك راه سیاسی زیركانه ای پیشنهاد كرد از نوع همان راهها كه معمولاً افراد زیرك كه مردم را وسیله قرار می دهند عمل می كنند، و آن اینكه مردم را جلو می اندازند و خودشان عقب می ایستند؛ اگر مردم پیش بردند، آنها از نتیجه ی عمل مردم بهره می برند و اگر شكست خوردند آنها زیانی نبرده اند. گفت: مردم كوفه به شما نوشته اند كه ما آماده ی نصرت تو هستیم. شما بنویسید به مردم كوفه كه عمّال یزید را از آنجا بیرون كنند و وضع آنجا را آرام نمایند. (بگیر و ببند و بده به دست من پهلوان! ) ، یكی از دو كار خواهد شد: یا این كار را می كنند یا نمی كنند؛ اگر این كار را كردند، شما راحت می روید و كارها را در دست می گیرید و اگر این كار را نكردند به محظوری گرفتار نشده اید.
اعتنا نكرد به این حرف، گفت: من می روم. گفت: كشته می شوی. گفت: كشته شدم كه شدم. گفت: آدمی كه می رود و كشته می شود، زن و بچه با خودش نمی برد.

فرمود: زن و بچه را هم باید با خودم ببرم.
آری، منطق شهید منطق دیگری است؛ منطق شهید منطق سوختن و روشن كردن است، منطق حل شدن و جذب شدن در جامعه برای احیای جامعه است، منطق دمیدن روح به اندام مرده ی ارزشهای انسانی است، منطق حماسه آفرینی است، منطق دورنگری بلكه بسیار دورنگری است.
این كه هاله ای از قدس دور كلمه ی «شهید» را گرفته است و این كلمه در میان همه ی كلمات عظیم و فخیم و مقدس وضع دیگری دارد برای همین جهت است. اگر بگویم قهرمان، مافوق قهرمان است؛ بگویم مصلح، مافوق مصلح است؛ هرچه بخواهم بگویم مافوق اینهاست.
«شهید» ، «شهید» ؛ كلمه ی دیگری جای این كلمه را هرگز نمی گیرد و نمی تواند بگیرد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است