در
کتابخانه
بازدید : 72361تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
تمام كسانی كه به بشریت به نحوی خدمت كرده اند، حقی به بشریت دارند، از هر راه:

از راه علم، از راه فلسفه و اندیشه، از راه صنعت، از راه اختراع و اكتشافات، از راه اخلاق و حكمت عملی، ولی هیچ كس حقی به اندازه ی حق شهدا بر بشریت ندارد و به همین جهت هم عكس العمل احساس آمیز انسانها و ابراز عواطف خالصانه ی آنها درباره ی شهدا بیش از سایر گروههاست.
چرا و به چه دلیل حق شهدا از حق سایر خدمتگزاران بیشتر و عظیمتر است؟
البته دلیل دارد: همه ی گروههای خدمتگزار دیگر مدیون شهدا هستند، ولی شهدا مدیون آنها نیستند یا كمتر مدیون آنها هستند؛ عالِم در علم خود و فیلسوف در فلسفه ی خود و مخترع در اختراع خود و معلم اخلاق در تعلیمات اخلاقی خود نیازمند محیطی مساعد و آزادند تا خدمت خود را انجام دهند ولی شهید آن كسی است كه با فداكاری و از خودگذشتگی خود و با سوختن و خاكستر شدن خود محیط را برای دیگران مساعد می كند.
مثَل شهید مثَل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افكندن است، تا دیگران در این پرتو كه به بهای نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند و كار خویش را انجام دهند. آری، شهدا شمع محفل بشریت اند؛ سوختند و محفل بشریت را روشن كردند. اگر این محفل تاریك می ماند هیچ دستگاهی نمی توانست كار خود را آغاز كند یا ادامه بدهد.
داستان شهید و غیر شهید داستان همان شمع و شاهد است كه پروین به نظم آورده است:
شاهدی گفت به شمعی كامشب
در و دیوار مزیّن كردم
دیشب از شوق نخفتم یك دم
دوختم جامه و بر تن كردم
كس ندانست چه سحرآمیزی
به پرند از نخ و سوزن كردم
صفحه ی كارگه از سوسن و گل
به خوشی چون صف گلشن كردم
تو به گرد هنر من نرسی
زان كه من بذل سر و تن كردم
شمع خندید كه بس تیره شدم
تا ز تاریكیت ایمن كردم
پی پیوند گهرهای تو بس
گهر اشك به دامن كردم
گریه ها كردم و چون ابر بهار
خدمت آن گل و سوسن كردم
خوشم از سوختن خویش از آنك
سوختم، بزم تو روشن كردم
گرچه یك روزن امید نماند
جلوه ها بر در و روزن كردم
تا فروزنده شود زیب و زرت
جان ز روی و دل از آهن كردم
خرمن عمر من ار سوخته شد
حاصل شوق تو خرمن كردم
كارهایی كه شمردی بر من
تو نكردی، همه را من كردم
انسان كه در روز در پرتو خورشید تلاش می كند و یا شب در پرتو چراغ یا شمع كاری انجام می دهد، به همه چیز توجه دارد جز به آنچه پرتوافشانی می كند كه اگر پرتوافشانی او نبود همه ی حركتها متوقف و همه ی جنب و جوش ها راكد می شد.

شهدا پرتوافشانان و شمعهای فروزنده ی اجتماع اند كه اگر پرتوافشانی آنها در ظلمات استبدادها و استعبادها نبود بشر ره به جایی نمی برد.
قرآن كریم تعبیر لطیفی دارد درباره ی رسول اكرم كه او را «سراج منیر» (چراغ نورافشان) می خواند. در این تعبیر مفهوم ظلمت زدایی كه توأم با سوختن و روشن كردن است گنجانیده شده است. می فرماید:
یا اَ یُّهَا النَّبِیُّ اِنّا اَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً. وَ داعِیاً اِلَی اللّهِ بِاِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً [1].
ای پیامبر، تو را فرستادیم گواه و نویددهنده و بیم رساننده و دعوت كننده ی به حق با اذن حق و چراغی نورافشان.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 447
مولوی با اشاره به آیه ی كریمه ی «یا اَ یُّهَا الْمُزَّمِّلُ. قُمِ اللَّیْلَ اِلّا قَلیلاً» [2] می گوید:
خواند مزّمّل نبی را زین سبب
كه برون آی از گلیم ای بوالهرب
هین قُم اللّیل كه شمعی ای همام
شمع، دائم شب بود اندر قیام
بی فروغت روز روشن هم شب است
بی پناهت، شیر اسیر ارنب است
نی تو گفتی قائد اعمی به راه
صد ثواب و اجر یابد از اله
هركه او چل گام كوری را كشد
گشت آمرزیده و یابد رشَد
هین بكش تو زین جهان بی قرار
جوق كوران را قطار اندر قطار
آری، كلمه ی شهید و مفهوم شهید در میان كلمات و مفاهیم اسلامی و در ذهن كسانی كه فرهنگشان فرهنگ اسلامی است كلمه ای و مفهومی نورانی و مقدس است، از كلمات و مفاهیم دیگر برتر.

[1] . احزاب / 45 و 46.
[2] . مزّمّل / 1 و 2.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است