در
کتابخانه
بازدید : 602285تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباجه دیباجه
Expand اهداف روحانیت در مبارزات*  اهداف روحانیت در مبارزات*
Expand مفهوم آزادی عقیده مفهوم آزادی عقیده
Expand تحلیل انقلاب ایران (1) تحلیل انقلاب ایران (1)
Expand تحلیل انقلاب ایران (2) تحلیل انقلاب ایران (2)
Expand آینده انقلاب اسلامی ایران آینده انقلاب اسلامی ایران
Collapse بخش ضمیمه: آزادی عقیده بخش ضمیمه: آزادی عقیده
Collapse فرق فكر و عقیده و اشتباه اعلامیه جهانی حقوق بشرفرق فكر و عقیده و اشتباه اعلامیه جهانی حقوق بشر
Expand اسلام و آزادی تفكراسلام و آزادی تفكر
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
كار صحیح كار ابراهیم علیه السلام است كه خودش [در جامعه اش ] تنها كسی است كه یك فكر آزاد دارد و تمام مردم را در زنجیر عقاید سخیف و تقلیدی كه كوچكترین مایه ای از فكر ندارد گرفتار می بیند. مردم به عنوان روز عید از شهر خارج می شوند و او بیماری را بهانه می كند و خارج نمی شود. بعد كه شهر خلوت می شود وارد بتخانه بزرگ می شود، یك تبر برمی دارد، تمام بتها را خرد می كند و بعد تبر را به گردن بت بزرگ می آویزد و بیرون می آید. عمدا این كار را كرد برای این كه- به نصّ قرآن كریم- بتواند فكر مردم را آزاد كند. شب، وقتی كه مردم بر می گردند و به معبد می روند می بینند اوضاع واژگونه است، مثل این است كه این بتها خودشان با همدیگر دعوا كرده باشند و همدیگر را كشته باشند. تنها بتی كه باقی مانده است بت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 376
بزرگ است. چه كسی این كار را كرده است؟ به حكم فطرت می فهمیدند كه این بتهای بی جان خودشان نمی توانند به جان همدیگر بیفتند، لابد كار یك موجود شاعر است. قالوا سَمِعْنا فَتیً یَذْكُرُهُمْ یُقالُ لَهُ اِبْراهیمُ یك جوانی بود به نام ابراهیم كه به اینها بدگویی می كرد، نكند كار او باشد! ابراهیم را احضار كنید تا از او بازپرسی كنیم.

أاَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِالِهَتِنا یا اِبْراهیمُ ابراهیم! آیا تو این كار را كردی قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبیرُهُمْ هذا فَاسْئَلوهُمْ اِنْ كانوا یَنْطِقونَ نه، من نكردم. علامت جرم را شما دست كسی دیگر می بینید، می آیید یقه مرا می چسبید؟ علامت جرم كه همراه بت بزرگ است، چرا به سراغ من آمده اید؟ از خودشان بپرسید تا جواب بدهند. فَرَجَعوا اِلی اَنْفُسِهِمْ [1] با خودشان فكر كردند كه راست می گوید. با این عمل، رَجَعوا اِلی اَنْفُسِهِمْ یعنی فكرشان را از زنجیر عقیده آزاد كرد. این را می گویند عمل انسانی.
عمل موسی بن عمران انسانی است كه وقتی می بیند قومش گوساله سامری را به عنوان یك بت انتخاب كرده اند و دارند پرستش می كنند، می گوید: لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً [2] «به خدا آتشش می زنم، به خدا خاكسترش را هم بر باد می دهم» برای این كه اگر آن گوساله می مانْد چه می كرد؟ غیر از این كه مردمی را در زنجیر یك خرافه گرفتار می كرد مگر اثر دیگری داشت؟ واقعا قوم موسی كه آمدند گوساله را پرستش كردند، فكر آزادشان آنها را به آنجا كشاند؟ یا از دریا بیرون آمده بودند، چشمشان به مردمی افتاده بود كه بتهایی دارند و آنها را سجده می كنند، و تا آن وقت بت سجده كردن را ندیده بودند، خوششان آمده بود. یا موسَی اجْعَلْ لَنا اِلهاً كَما لَهُمْ الِهَةٌ [3] [گفتند بت پرستان ] سرگرمیهای خوبی دارند، اینها خوب چیزهایی است، از اینها خوشمان می آید؛ موسی! همان طور كه اینها چنین چیزهایی دارند، برای ما هم قرار بده. یك زمینه ی خوشایند بشری [علت این درخواست آنها بود. ]
عمل صحیح عمل خاتم الانبیاء است؛ سالهای متمادی با عقیده بت پرستی مبارزه كرد تا فكر مردم را آزاد كند. اگر عرب جاهلیت هزار سال دیگر هم می ماند همان بت را پرستش می كرد (همان طوری كه حتی در ملتهای متمدن مثل ژاپن هنوز بت پرستی وجود دارد) و یك قدم به سوی ترقی و تكامل برنمی داشت. اما پیغمبر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 377
آمد این زنجیر اعتقادی را از دست و پای آنها باز كرد و فكرشان را آزاد نمود: وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الْاَغْلالَ الَّتی كانَتْ عَلَیْهِمْ [4]. قرآن اسم آن چیزی را كه اروپایی می گوید بشر را باید در آن آزاد گذاشت، زنجیر می گذارد؛ می گوید شكر این را بكنید كه خدا به وسیله این پیغمبر این بارهای گران یعنی خرافه ها را از دوش شما برداشت، این زنجیرهایی را كه خودتان به دست و پای خودتان بسته بودید برداشت.
در جنگ بدر اسرا را نزد پیغمبر آورده بودند. طبق معمول اسیر را برای این كه فرار نكند می بندند. پیغمبر یك نگاهی به اینها كرد و بی اختیار تبسم نمود. آنها گفتند:

ما از تو خیلی دور می دانستیم كه به حال ما شماتت كنی. فرمود: شماتت نیست، من می بینم شما را به زور این زنجیرها باید به سوی بهشت ببرم، به زور باید این عقاید را از شما بگیرم.
بنابراین بسیار تفاوت است میان آزادی تفكر و آزادی عقیده. اگر اعتقادی بر مبنای تفكر باشد، عقیده ای داشته باشیم كه ریشه آن تفكر است، اسلام چنین عقیده ای را می پذیرد، غیر از این عقیده را اساسا قبول ندارد. آزادی این عقیده آزادی فكر است. اما عقایدی كه بر مبناهای وراثتی و تقلیدی و از روی جهالت، به خاطر فكر نكردن و تسلیم شدن در مقابل عوامل ضد فكر در انسان پیدا شده است، اینها را هرگز اسلام به نام آزادی عقیده نمی پذیرد.

[1] . انبیاء / 60- 64.
[2] . طه / 97.
[3] . اعراف / 138.
[4] . اعراف / 157.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است