در
کتابخانه
بازدید : 51370تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از همین جا می توان فهمید كه بود و نبود عدالت در رفتار مردم هم تأثیر دارد، زیرا وقتی كه در عقاید و اخلاق تأثیر داشت قهراً در اعمال هم تأثیر دارد. قُلْ كُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاكِلَتِهِ [1]هركسی مطابق آنچه كه فكر می كند و عقیده دارد و مطابق حالاتی كه در روحش هست عمل می كند. ریشه ی اعمال آدمی در روح اوست.

گذشته از اینكه بی عدالتی و تفاوت و تبعیض و احساس غبن و محرومیت اجتماعی این آثار را دارد كه ذكر شد، خود فقر و احتیاج- سببش هرچه باشد، خواه بی عدالتی یا چیز دیگر- یكی از موجبات گناه است؛ اگر ضمیمه بشود با احساس مغبونیت و محرومیت، دیگر بدتر؛ اگر ضمیمه بشود با حسرت كشیدن های تجملات عده ای، باز از آن هم بدتر، آنوقت همیشه خواهد گفت:

سخن درست بگویم نمی توانم دید
كه مِی خورند حریفان و من نظاره كنم
همین «نمی توانم دید» سبب سرقتها می شود، سبب رشوه گیری ها می شود، سبب اختلاسها و خیانتها به اموال عمومی می شود، سبب گناهها می شود، سبب غلّ و غشّ و تقلب در كارها می شود؛ سبب می شود كه افرادی برای اینكه خود را به دسته ای دیگر برسانند، رشوه بخورند، دزدی بكنند، زیر حساب مردم بزنند و همین طور. . .

علی علیه السلام به فرزند عزیزش محمد، معروف به ابن الحنفیّه، درباره ی فقر می فرماید:

یا بُنَیَّ اِنّی اَخافُ عَلَیْكَ الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنْهُ فَاِنَّهُ مَنْقَصَةٌ لِلدّینِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، داعِیَةٌ لِلْمَقْتِ [2].

فرزند عزیزم! من از دیو مهیب فقر بر تو می ترسم، از او به خدا پناه ببر، فقر موجب نقصان دین است. «فقر موجب نقصان دین است» یعنی چه؟ یعنی فقر گناه است؟ نه، فقر گناه نیست، اما فقر آدمی را كه ایمان قوی نداشته باشد زود وادار به گناه می كند.

بسیاری از گناهان هست كه از فقر و احتیاج ناشی می گردد، لذا رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 746
فرمود: كادَ الْفَقْرُ اَنْ یَكونَ كُفْراً [3]فقر نزدیك به سرحد كفر است. فقر، روح را عاصی و عزیمت را ضعیف می كند.

اثر دیگر فقر را فرمود: مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ فقر فكر را پریشان و دهشت زده می كند.

عقل و فكر در اثر احتیاج و فقر و نبودن وسایل زندگی تعادل خود را از دست می دهد، انسان دیگر نمی تواند خوب در قضایا فكر كند؛ همان طوری كه مصیبتها تولید پریشانی فكر وخیال می كند.

تدبیر صواب از دل خوش باید جست
سرمایه ی عافیت كفاف است نخست
شمشیر قوی نیاید از بازوی سست
یعنی ز دل شكسته تدبیر درست
البته باز افرادی استثنایی هستند كه این طور نیستند؛ حوادث در آنها تأثیر ندارد، مصیبت در آنها تأثیر ندارد. اما همه كه این طور نیستند.

اثر سوم، فرمود: داعِیَةٌ لِلْمَقْتِ یعنی فقر سبب ملامت و سركوبی و تحقیر مردم و در نتیجه سبب پریشانی روح و موجب عقده ای شدن انسان می گردد. یا شاید مقصود این جمله این است كه تو با مردم عداوت پیدا خواهی كرد و مردم را مسئول بدبختی خود خواهی خواند.

سخن خود را ختم می كنم به سخنانی از یكی از بزرگترین صحابه ی امیرالمؤمنین علی علیه السلام به نام صعصعة بن صوحان عبدی. صعصعه خودش مرد بزرگواری است، از خواص اصحاب مولای متقیان است. حضرت به او علاقه داشتند. مرد خطیب و سخنوری بود. جاحظ در البیان و التبیین او را به قدرت بیان و قوّت منطق وصف می كند و می گوید: «وَ اَدَلُّ مِنْ كُلِّ شَیْ ءٍ اسْتِنْطاقُ عَلِیٍّ لَهُ» از هر دلیلی بالاتر بر اینكه صعصعه مردی سخنور و خطیب بوده این است كه علی بن ابیطالب گاهی تكلیف می كرد به او كه خطابه ایراد كند و او حركت می كرد و در حضور علی به ایراد خطابه می پرداخت.

صعصعه درباره ی علی یك سخن كوتاه دارد در روز اول خلافت، و سخنی دیگر دارد درباره ی آن حضرت در حالی كه در اثر ضربت خوردن به شمشیر مرادی، حضرت در بستر افتاده بود، و سخنی هم دارد مفصل بعد از دفن آن حضرت. در روز اول خلافت رو كرد به آن حضرت و گفت:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 747
زَیَّنْتَ الْخِلافَةَ وَ ما زانَتْكَ، وَ رَفَعْتَها وَ ما رَفَعَتْكَ، وَ هِیَ اِلَیْكَ اَحْوَجُ مِنْكَ اِلَیْها [4].

یا امیرالمؤمنین! تو به خلافت زینت و افتخار دادی اما خلافت برای تو زینت و افتخاری نیست، مقام خلافت با خلیفه شدن تو بالا رفت اما خلافت مقام تو را بالا نبرد، خلافت به تو محتاجتر است از تو به خلافت.

جمله ی دوم بعد از ضربت خوردن امیرالمؤمنین بود. صعصعه مثل همه ی یاران خاص آن حضرت فوق العاده متأثر بود؛ آمد بلكه بتواند عیادتی بكند، مجال نیافت.

به وسیله ی كسی كه در اتاق بیمار رفت و آمد می كرد سوز دل و پیام محبت خود را با این دو جمله بیان كرده گفت: سلام مرا به آقا برسان، بگو صعصعه می گوید: .

یَرْحَمُكَ اللّهُ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ حَیّاً وَمَیِّتاً، فَلَقَدْ كانَ اللّهُ فی صَدْرِكَ عَظیماً، وَلَقَدْ كُنْتَ بِذاتِ اللّهِ عَلیماً. .

رحمت خدا در حیات و ممات شامل حال تو باشد یا امیرالمؤمنین! خداوند در اندیشه ی تو بسیار بزرگ بود، تو عارف و شناسای ذات خدا بودی.

پیغام صعصعه به حضرت رسید، فرمود: از طرف من به صعصعه بگویید:

وَ اَنْتَ یَرْحَمُكَ اللّهُ، فَلَقَدْ كُنْتَ خَفیفَ الْمَؤنَةِ كَثیرَ الْمَعونَةِ [5].

خدا تو را رحمت كندای صعصعه! تو خوب یار و یاوری برای من بودی؛ كم توقع، كم زحمت، كم خرج بودی؛ از آن طرف پركار، خدوم و فداكار بودی.

سخن سومش بعد از دفن حضرت است. بدن مبارك امیرالمؤمنین علیه السلام را شب دفن كردند. به ملاحظاتی جز افراد معدودی از خواص اصحاب كسی دیگر در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 748
تشییع جنازه و هنگام دفن نبود. یكی از آنها همین صعصعه بود. همینكه از دفن فارغ شدند، آمد كنار قبر، یك دست را روی قلب خود گذاشت، با دست دیگر مشتی خاك برداشت و بر سر ریخت، گفت: «بِاَبی اَنْتَ وَ اُمّی یا اَمیرالْمُؤْمِنینَ» پدر و مادرم به قربانت، هَنیئاً لَكَ یا اَبَا الْحَسَنِ این مردن با این همه سعادت و پاكی، با این مقام در نزد حق، گوارای تو باد! بعد جمله هایی دارد: «فَلَقَدْ طابَ مَوْلِدُكَ وَ قَوِیَ صَبْرُكَ وَ عَظُمَ جِهادُكَ وَ رَبِحَتْ تِجارَتُكَ وَ قَدِمْتَ عَلی خالِقِكَ» تا آنجا كه می گوید: «فَاَسْاَلُ اللّهَ اَنْ یَمُنَّ عَلَیْنا بِاقْتِفائِنا اَ ثَرَكَ وَ الْعَمَلِ بِسیرَتِكَ» از خدا مسئلت می كنم كه بر ما منت بگذارد كه موفق بشویم از تو پیروی كنیم. «فَقَدْ نِلْتَ ما لَمْ یَنَلْهُ اَحَدٌ وَ اَدْرَكْتَ ما لَمْ یُدْرِكْهُ اَحَدٌ» تو به چیزی رسیدی كه احدی نرسید، به مقامی نائل شدی كه كسی نائل نشد.

در آخر باز تكرار می كند و می گوید: «فَهَنیئاً لَكَ یا اَبَا الْحَسَنِ» گوارا باد تو راای ابوالحسن! «لَقَدْ شَرَّفَ اللّهُ مَقامَكَ» خدا مقام تو را خیلی شریف و بزرگوار قرار داد.

«فَلا حَرَّمَنَا اللّهُ اَجْرَكَ وَ لا اَضَلَّنا بَعْدَكَ، فَوَ اللّهِ لَقَدْ كانَتْ حَیاتُكَ مَفاتِحَ لِلْخَیْرِ وَ مَغالِقَ لِلشَّرِّ» خدا ما را از اجری كه به وسیله ی تو باید ببریم محروم نكند، خدا ما را بعد از تو گمراه نكند، به خدا قسم كه زندگی تو كلیدهایی بود برای خیر، قفلهایی بود برای شر و بدبختی. «وَ لَوْ اَنَّ النّاسَ قَبِلوا مِنْكَ لاكَلوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ اَرْجُلِهِمْ وَ لكِنَّهُمْ آثَرُوا الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ» اگر مردم سخن تو را شنیده بودند و اگر تو را می شناختند، از آسمان و از زمین، از بالای سر و از زیر قدمهای آنها نعمتهای الهی می جوشید، ولی افسوس كه قدر تو را نشناختند، دنیای دنی آنها را فریب داد.

«ثُمَّ بَكی بُكاءً شَدیداً وَ اَبْكی كُلَّ مَنْ كانَ مَعَهُ» [6]بعد خودش گریست گریستن شدیدی، و هركه را در آنجا بود گریانید.


[1] اسراء/84.
[2] نهج البلاغه ، حكمت 319
[3] بحارالانوار ، ج /72ص 29
[4] تاریخ یعقوبی ، ج /2ص 179
[5] بحارالانوار ، ج /42ص 234
[6] بحارالانوار ، ج /42ص 295 و 296 و در آن بجای «اَضَلَّنا» «اَذَ لَّنا» آمده، یعنی خدا ما را بعد از تو خوار و ذلیل نكند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است