در
کتابخانه
بازدید : 499822تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از اواسط قرن نوزدهم الی زماننا هذا كه در نیمه ی دوم قرن بیستم هستیم، دو مرتبه انسانیت دارد ظهور می كند، اصالتی به خودش می گیرد؛ باز مكتبهایی در جهان پیدا می شود به نام مكتبهای انسانی و حتی به صورت انسان پرستی. انسان در گذشته معبود نبود، آیت بزرگ بود، دریچه ی بزرگ معنویت بود. بدون شك قرآن هم برای معنویت، شناخت خدا و ماوراء طبیعت، انسان را از هر آیت دیگری، از هر دروازه ی دیگری و از هر دریچه ی دیگری مناسبتر می داند: سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی اَلْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ [1]. آفاق را جدا ذكر می كند، انفس را جدا. و از همین جاست كه اصطلاح آفاق و انفس در میان عرفا و ادبا و شعرا به وجود آمده است. وَ فِی اَلْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ. `وَ فِی أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ [2]در زمین، نشانه ها، زمینه ها، دروازه ها و دریچه هایی است برای مشاهده ی غیب و ملكوت، و در وجود شما بالخصوص ( «وجود شما» را مستقلاً ذكر می كند) . أَ فَلا تُبْصِرُونَ آیا نمی بینید؟ یعنی چرا بصیرت ندارید؟ چرا دقت نمی كنید؟ در خودتان دقت كنید و بنگرید.

همین موجود كه در گذشته به عنوان یك آیت بزرگ و یك دروازه ی بزرگ برای عبور انسان از خود به سوی معنویت الهی و ایمان به غیب و ملكوت بود، باز موضوع واقع شد. اما این مرتبه به شكل دیگری موضوع واقع شد، به شكلی كه به نظر می رسد نتوانسته است خودش را از تناقض نجات بخشد و مشكل عمده و مسئله ی مهم این است. یعنی بشریت از نو می خواهد قداست و علوّ و شرافت خودش را بازیابد به طوری كه هدف و غایت واقع شود، هدف فعالیتها واقع شود ولی بدون آنكه آن معیارهای سابق به میان آید، بدون آنكه جنبه ی خدایی و جنبه ی ناخدایی به او داده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 672
شود، بدون آنكه مسئله یهُوَ اَلَّذِی خَلَقَ لَكُمْ ما فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً [3](هرچه در زمین است برای انسان آفریده شده است) در میان بیاید، بدون آنكهنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی [4]*در میان بیاید كه خدا از روح خود یعنی یك چیزی نه از این جهان بلكه از جهان دیگر در او دمیده است، یعنی او مظهری از الوهیت است؛ نه، دیگر اینها به میان نیاید و حتی در جنبه های محرّكات انسانی، انگیزه های درونی و محرّك انسان هم بحثی نشود، ولی در عین حال انسان و شعور انسان اموری مقدس و محترم باشند.

الآن هم شما می بینید هركس تابع هر مكتبی هست، می گوید: من طرفدار صلحم، طرفدار آزادی هستم، بشردوست هستم، طرفدار عدالتم، طرفدار حق هستم، طرفدار حقوق بشر هستم. حتی اعلامیه ی حقوق بشر اصلاً با این عبارت شروع می شود: «احترام به حیثیت ذاتی بشر» ؛ یعنی می خواهند برای بشر یك حیثیت ذاتی قابل احترام و تقدیس قائل بشوند كه بعد تعلیم و تربیت ها بر این اساس باشد، به طوری كه بنده جنابعالی را دارای یك حیثیت ذاتی قابل احترام و تقدیس بدانم تا به قداست ذاتی شما ایمان پیدا كنم و به موجب این ایمان با اینكه می توانم به حقوق شما تجاوز كنم، چنین نكنم و شما هم در وجود من یك چنین قداست ذاتی قائل باشید و با اینكه می توانید به حقوق من تجاوز كنید ولی آن ایمان شما به این قداست ذاتی باعث بشود كه شما به حقوق من، به آزادیهای من تجاوز نكنید. بسیاری از كسانی كه طالب فلسفه ی بشردوستی هستند، فلسفه ای بر غیر اساس معیارهای سابق می خواهند. معذلك همین جاست كه اشكال عمده و مهم پیش می آید و تناقض بزرگ در زندگی و بلكه در فكر و منطق بشر امروز به وجود می آید، منطقی كه ابداً نمی تواند پایه داشته باشد.
[1] فصّلت/53.
[2] ذاریات/20 و 21.
[3] بقره/29.
[4] حجر/29، ص/72.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است