در
کتابخانه
بازدید : 424729تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
خداشناسی، مبنای انسانیت
خداشناسی، پایه و اساس دین
دین، پشتوانه ی سعادت
بردگان و آزادگان
یاد خدا، تنها مایه ی آرامش جان
دین، یگانه رام كننده ی نفس امّاره
راه سعادت
اركان سعادت بشر
ایمان و عمل صالح
خواری معصیت و عزت طاعت
ارزش سرمایه ی عمر
دنیا، مزرعه ی آخرت
انسان، مربی خود
محاسبه ی نفس
ظلم به نفس
توبه
استغناء و بی نیازی، حافظ كرامت آدمی
ساده زیستی و پرهیز از تكلّف
حق و تكلیف
خصوصیات حق از نظر علی علیه السلام
دشمنان عقل
تقوا و روشن بینی
روحیه ی سالم
آرزوهای دراز
مرگ در نظر مردان خدا
سرمایه ی خُلق نیك
قلب سلیم
تأثیر كار در تهذیب اخلاق
لزوم همگامی كار و دانش
صبر و ظفر
اختیار، امتیاز بزرگ انسان
نعمت زبان و نطق
تأثیر عمل در هدایت بشر
روح اجتماعی مؤمن
رعایت جنبه های معنوی و اخلاقی در انفاق
فقر روحی و فكری
فقر معنوی
تعصب باطل
خطر تحریف در اسناد دینی
تأثیر گناه و معاشرت با بدان در سیاه دلی
تعارفهای دروغین
Expand نظر دین درباره ی دنیا نظر دین درباره ی دنیا
حقیقت زهد
حقوق مردم بر یكدیگر
دوران خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
تربیت علی علیه السلام- مقام نهج البلاغه
روش سیاسی علی علیه السلام
موجبات كاهش تأثیر تعلیمات دین
موجبات كاهش تأثیر تعلیمات دین
راه نیل به آسایش
غریزه فضیلت دوستی و كمال پرستی
ثمرات تعلیمات و قیامهای رجال دین
اغتنام فرصتها
[تكوین پایه های اعمال انسان به وسیله تربیت ]
توسعه فكر، پایه اول تربیت
Expand اثر انحراف فكری در توحید اثر انحراف فكری در توحید
استقلال فكر
حكومت عقل
فطریات بشر
خاندان نبوت و رسالت، حافظ اسلام
هدایت قلب
معرفت دنیای درون
[نهضت حسینی، معرّف دستور موقعیت شناسی اسلام ]
تأثیر روحیه در عمل
آنچه بر مردمی وارد می شود متناسب با روحیات آنهاست
هر چیز، ظاهری دارد و باطنی
ظهور هدایت بعد از ضلالت
Expand عشق الهی عشق الهی
آلایش و بی آلایشی در عقل و فكر
آثار به هم خوردن تعادل اجتماع
حسد
مالكیت نفس و تسلط بر خویشتن
غذای روح
توبه و انابه
خالق جهان و جهانیان
آثار ایمان به خدا
مأموریت پیغمبران خدا
پیغمبر اسلام
علی بن ابی طالب
فریضه علم
Expand كار در اسلام كار در اسلام
انسان به كسب اخلاق خوب نیازمند است
علل مفاسد اخلاق
قدرشناسی وقت و زمان
نظم و مهارت در استفاده از وقت و نیرو
نماز
روزه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.

الحمد للّه رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین و الصلاة و السلام علی عبد اللّه و رسوله و حبیبه و صفیّه محمّد و آله الطاهرین. اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم:

أَ حَسِبَ اَلنّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ. `وَ لَقَدْ فَتَنَّا اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اَللّهُ اَلَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ اَلْكاذِبِینَ [1].

وَ مِنْ كَلامٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ قَبْلَ مَوْتِهِ: وَ اِنَّما كُنْتُ جاراً جاوَرَكُمْ بَدَنی اَیّاماً وَ سَتُعْقَبونَ مِنّی جُثَّةً خَلاءً ساكِنَةً بَعْدَ حَراكٍ وَ صامِتَةً بَعْدَ نُطْقٍ لِیَعِظَكُمْ هُدُوّی وَ خُفوتُ اِطراقی وَ سُكونُ اَطْرافی فَاِنَّهُ اَوْعَظُ لِلْمُعْتَبِرینَ مِنَ الْمَنْطِقِ الْبَلیغِ. . . غَداً تَرَوْنَ اَیّامی وَ یُكْشَفُ لَكُمْ عَنْ سَرائِری وَ تَعْرِفونَنی بَعْدَ خُلُوِّ مَكانی وَ قِیامِ غَیْری مَقامی [2].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 241
اینها از جمله بیانات و كلماتی است كه امیرالمؤمنین (صلوات اللّه و سلامه علیه) بعد از ضربت خوردن در حالی كه در بستر افتاده بود ایراد فرمود. می فرماید: مدتی من با شما بودم و بدن من مجاور شما بود. عن قریب خواهید دید این بدن به شكل یك جثّه ی خالی و ساكن و بی حركت، خاموش و بی زبان در جلو چشم شماست. شما باید از این سكون و آرامی و از این سكوت و خاموشی پند بگیرید. زبانِ این حالت و این تغییر كه چگونه آن همه حركتها و دلیریها و دلاوریها تبدیل شد به سكون و آرامی و آن همه فصاحتها و بلاغتها یكمرتبه تبدیل شد به سكوت و خاموشی، از هر منطق و هر بیانی رساتر و گویاتر است. هر اندازه خطیب و گوینده می خواست با زبان خود فنا و زوال دنیا و آخر رسیدن عمر را مجسم كند، نمی توانست این طور بیان كند كه عن قریب به چشم خود می بینید. بعد فرمود: من خواهم رفت اما شما مرا بعد از رفتن من خواهید شناخت. بعداً معلوم خواهد شد كه من چه می گفتم و چه می خواستم و چه منظوری داشتم. وقتی كه جای من خالی شد و كسی دیگر به جای من نشست و زمام امور را به دست گرفت، من شناخته خواهم شد. رفتن و مردن من پایان كار من نیست، پرونده ی من با مردن بسته نخواهد شد. تخمی كه در این مدت در میان این تلخیها و سختیها كاشتم، تدریجاً خواهد رویید و ثمره خواهد داد.

دوره ی خلافت كوتاه امیرالمؤمنین پر از فتنه و آشوب است و در یك جریان بحرانی عظیم در كشور اسلامی بود كه امیرالمؤمنین زمام امور را به دست گرفت.

تخمهای فتنه و آشوب از سالها پیش كاشته شده بود، روزگار آبستن حوادث ناگواری بود كه نوبت خلافت به علی علیه السلام رسید. امیرالمؤمنین با كرامت و توجه به سختیها زمامداری را قبول كرد. وقتی عثمان كشته شد، این كشته شدن منشأ فتنه ها و آشوبهای دیگری شد. افراد ماجراجو و منفعت طلب كه دنبال فرصت و بهانه می گشتند، خون عثمان را بهانه ی فتنه انگیزی قرار دادند. و از طرف دیگر عامه ی مردم جز علی علیه السلام كسی را نمی خواستند و حتی در زندگی عثمان عده ای می گفتند علی باید زمام امور را به دست بگیرد. روی همین جهت عثمان از حضرت خواهش كرد كه مدتی مدینه را ترك كند و در خارج مدینه در ینبع بسر ببرد كه مردم او را نبینند و او را فراموش كنند. حضرت قبول كرد. بعد دومرتبه خود عثمان حضرت را احضار كرد، چون دید یگانه كسی كه می تواند مردم را نصیحت كند و بین او و مردم سفیر باشد و مردم به او اعتماد دارند آن حضرت است. باز هم حضرت قبول كرد و آمد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 242
مكرر اعتراضات و خواسته های مردم را به عثمان می گفت و جواب می گرفت و مكرر پیشنهادهای خیرخواهانه ای به عثمان كرد كه اگر قبول می كرد كشته نمی شد؛ ابتدا قبول می كرد و بعد اطرافیان فاسدش رأیش را می زدند. تنها نائله زن عثمان بود كه به او می گفت حرف كسی غیر از علی بن ابیطالب را قبول نكن، ولی مروان حكم و دیگران كه دور عثمان را گرفته بودند بر افكار او تسلط داشتند و نمی گذاشتند پیشنهاد امیرالمؤمنین علیه السلام را بپذیرد. بار دیگر عثمان دید مردم كه علی را می بینند زمزمه ی زمامداری آن حضرت را می كنند. باز هم به وسیله ی عبداللّه بن عباس برای آن حضرت پیغام فرستاد و خواهش كرد كه از مدینه خارج شود. این بود كه حضرت با عبداللّه بن عباس از این روش عثمان- كه یك روز می گوید از مدینه خارج شو و یك روز می گوید برگرد- شكایت می كند و می فرماید:

یَا ابْنَ عَبّاس! ما یُریدُ عُثْمانُ اِلاّ اَنْ یَجْعَلَنی جَمَلاً ناضِحاً بِالْغَرْبِ اُقْبِلُ وَ اُدْبِرُ، بَعَثَ اِلَیَّ اَنْ اَخْرُجَ ثُمَّ بَعَثَ اِلَیَّ اَنْ اَقْدِمَ ثُمَّ هُوَ الْآنَ یَبْعَثُ اِلَیَّ اَنْ اَخْرُجَ. وَ اللّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتّی خَشیتُ اَنْ اَكونَ اثماً [3].

فرمود: ابن عباس! عثمان مرا ملعبه قرار داده، یك روز دستور خروج مرا از مدینه می دهد و یك روز دیگر خودش بدون آنكه من اظهار میل به مراجعت كنم به من می گوید برگرد، حالا باز دومرتبه پیغام می فرستد كه چندی مدینه نباش. به خدا قسم آنقدر از عثمان حمایت كردم كه می ترسم گناهكار باشم.

یك نوبت مردم آمدند به حضورش و خواهش كردند به نمایندگی آنها برود پیش عثمان، مطالب و خواسته های آنها را بگوید. حضرت بعد از نصیحتهای زیادی كه به عثمان كرد به او فرمود:

وَ اِنّی اُنْشِدُكَ اللّهَ اَلاّ تَكونَ اِمامَ هذِهِ الْاُمَّةِ الْمَقْتولَ فَاِنَّهُ كانَ یُقالُ: یُقْتَلُ فی هذِهِ الْاُمَّةِ اِمامٌ یَفْتَحُ عَلَیْهَا الْقَتْلَ وَ الْقِتالَ اِلی یَوْمِ الْقِیمَةِ وَ یَلْبِسُ اُمورَها عَلَیْها وَ یَبُثُّ الْفِتَنَ فیها. . . فَلا تَكونَنَّ لِمَرْوانَ سَیِّقَةً یَسوقُكَ حَیْثُ شاءَ بَعْدَ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 243
جَلالِ السِّنِّ وَ تَقَضِّی الْعُمُرِ [4].

فرمود: تو را به خدا قسم می دهم كه بپرهیز از اینكه تو آن خلیفه ی مقتول امت باشی كه كشته شدن او درِ كشت و كشتار داخلی را به روی این امت باز می كند و این در هرگز بسته نخواهد شد و دائماً منشأ فتنه ها خواهد شد. بعد فرمود: تو در این سن و در آخر عمر چرا وسیله و آلت دست كسی مانند مروان حكم شده ای؟ عثمان در جواب گفت: كَلِّمِ النّاسَ فی اَنْ یُؤَجِّلونی حَتّی اَخْرُجَ اِلَیْهِمْ مِنْ مَظالِمِهِمْ. گفت: از مردم بخواه به من مهلت بدهند، من خواسته های آنها را به آنها می دهم. امام فرمود:

مهلتی لازم نیست؛ آنهایی كه در مدینه هستند كه مهلت لازم ندارد، آنها هم كه در سایر نقاط می باشند مهلتشان همین است كه دستور تو به آنها ابلاغ شود. ولی بعد مروان و دیگران آمدند و به عثمان گفتند: اگر جواب مثبت به خواسته های مردم بدهی، مردم جری می شوند و كار تو مشكلتر خواهد شد. مروان گفت: وَ اللّهِ لاَِقامَةٌ عَلی خَطیئَةٍ تُسْتَغْفَرُ اللّهَ مِنْها اَجْمَلُ مِنْ تَوْبَةٍ تُخَوَّفُ عَلَیْها یعنی ادامه ی تو بر گناه و بعد استغفار كردن، از توبه ای كه روی تهدید مردم و تسلیم به خواسته های مردم باشد بهتر است.

بالاخره روز به روز بر مشكلات امر افزوده شد تا عثمان كشته شد. مردم مدینه، آنهایی كه از دست مظالم عمّال و حكام گذشته به تنگ آمده بودند بالاتفاق آمدند و از علی علیه السلام خواستار قبول زعامت شدند و به قدری اصرار و ازدحام و اظهار رضایت كردند كه خودش می فرماید: چیزی نمانده بود فرزندانم زیر دست و پای مردم پامال شوند. در یكی از خطبه های نهج البلاغه می فرماید:

وَ بَسَطْتُمْ یَدی فَكَفَفْتُها وَ مَدَدْتُموها فَقَبَضْتُها، ثُمَّ تَداكَكْتُمْ عَلَیَّ تَداكَّ الْاِبِلِ الْهیمِ عَلی حِیاضِها یَوْمَ وُرودِها حَتَّی انْقَطَعَتِ النَّعْلُ وَ سَقَطَ الرِّداءُ وَ وُطِئَ الضَّعیفُ وَ بَلَغَ مِنْ سُرورِ النّاسِ بِبَیْعَتِهِمْ اِیّایَ اَنِ ابْتَهَجَ بِهَا الصَّغیرُ وَ هَدَجَ اِلَیْهَا الْكَبیرُ وَ تَحامَلَ نَحْوَهَا الْعَلیلُ وَ حَسَرَتْ اِلَیْهَا الْكَعابُ [5].

شما دست بیعت دراز می كردید و من به علامت اكراه دست خود را پس
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 244
می كشیدم. شما دست خود را برای بیعت باز می كردید و من به عكس به علامت امتناع از قبول، دست خود را می بستم. ولع و تشنگی نشان دادید مانند شتران تشنه كه به آب می رسند. ازدحام به قدری بود كه كفشها از پاها و رداها از دوشها افتاد، ضعفا پامال شدند. مردم مدینه و كسانی كه حاضر به بیعت بودند آنقدر اظهار خوشحالی و بهجت كردند تا آنجا كه كودكان به پیروی از بزرگان غرق در شادی بودند، پیران شكسته و سالخورده با كمال ضعف و ناتوانی آمدند كه بیعت كنند، بیماران با مشقت فراوان از بستر بیماری به خاطر بیعت حركت كردند وآمدند، حتی زنان و دختران برای بیعت كردن سر از پا نمی شناختند.

در یك همچو شرایطی علی علیه السلام زمام امور را به دست گرفت. راجع به اینكه منشأ و ریشه ی آن همه فتنه ها چه بود و چطور شد كه جامعه ی اسلامی بعد از آن اتحاد و اجتماع و تا حد زیادی خلوص نیت، گرفتار تشتّت و تفرّق و اغراض شد و مخصوصاً با توجه به اینكه این فتنه انگیزی ها از طرف خود اعراب و مسلمین اولین شروع شد و آتشش دامن زده شد و سایر ملل كه به اسلام گرویده بودند خود را از این فتنه ها دور نگه می داشتند و بلكه آنها مدافع قوانین اسلام بودند، راجع به این مطلب، خود امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه بیاناتی دارد كه علت و موجب اصلی بروز این فتنه ها را نشان می دهد. در یكی از خطبه ها می فرماید: ثُمَّ اِنَّكُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ اَغْراضُ بَلایا قَدِ اقْتَرَبَتْ فَاتَّقوا سَكَراتِ النِّعْمَةِ وَ احْذَروا بَوائِقَ النِّقْمَةِ. می فرماید: شماای مردم عرب هدف بلیّاتی قرار گرفته اید كه نزدیك است كاملاً شما را فرا گیرد؛ از اثرات سكر و مستی نعمتها و ثروتها و از مصیبتهای انتقامها بپرهیزید. وَ تَثَبَّتوا فی قَتامِ الْعِشْوَةِ وَ اعْوِجاجِ الْفِتْنَةِ عِنْدَ طُلوعِ جَنینِها وَ ظُهورِ كَمینِها وَ انْتِصابِ قُطْبِها وَ مَدارِ رَحاها [6]آنجا كه گرد و غبار شبهات برمی خیزد منحرف نشوید؛ هنوز اول كار است، تازه نطفه ی این جنین بسته شده و تازه این آسیای خونین نصب شده و تدریجاً بالا خواهد گرفت.

مطابق این بیان امیرالمؤمنین، نطفه ی این فتنه ها را در طغیان و سكر نعمتها در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 245
میان یك عده، و كینه و عقده و انتقام در میان یك عده ی دیگر باید جستجو كرد. باز در نهج البلاغه است كه در ضمن یك خطابه كه علی علیه السلام مشغول سخن گفتن بود، شخصی حركت كرد و گفت: یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ! اَخْبِرْنا عَنِ الْفِتْنَةِ وَ هَلْ سَأَلْتَ رَسولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ عَنْها؟ عرض كرد: یا امیرالمؤمنین! فتنه را توصیف كن و آیا از رسول خدا چیزی در این زمینه پرسیده و شنیده ای؟ فرمود: وقتی كه این آیه نازل شد: أَ حَسِبَ اَلنّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ [7]، من دانستم كه در این امت فتنه واقع خواهد شد و تا رسول خدا در میان امت هست واقع نخواهد شد، از رسول اكرم پرسیدم: ما هذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتی اَخْبَرَكَ اللّهُ تعالی بِها؟ فَقالَ: یا عَلِیُّ اِنَّ اُمَّتی سَیُفْتَنونَ مِنْ بَعْدی. عرض كردم: این فتنه كه خدا خبر داده چیست؟ فرمود: بعد از من مردم دچار فتنه خواهند شد. من گفتم: آیا شما در اُحُد وقتی كه گروهی از مسلمین شهید شدند و من توفیق شهادت پیدا نكردم و از این جهت محزون شدم، به من نگفتید: اَبْشِرْ فَاِنَّ الشَّهادَةَ مِنْ وَرائِكَ مژده باد تو را به شهادت كه در انتظار توست؟ فرمود: همین طور است. بعد به من فرمود: حالا بگو صبر تو چگونه خواهد بود؟ گفتم: یا رَسولَ اللّهِ! لَیْسَ هذا مِنْ مَواطِنِ الصَّبْرِ وَلكِنْ مِنْ مَواطِنِ الْبُشْری وَ الشُّكْرِ [8]آنجا جای صبر نیست، جای خوشحالی و شكرگزاری است. آن وقت رسول اكرم این طور توضیح داد و فرمود: یا علی! بعد از من امت من مال دنیا به چنگ می آورند و همان مال، آنها را گرفتار فتنه ها خواهد كرد و با این حال بر خدا منت می گذارند كه دین دارند، تمنای رحمت او را دارند و از عذاب او ایمن اند، احكام و مقررات الهی را با تأویل و شبهه پامال می كنند، حرامهای خدا را حلال می كنند، شراب را به نام نبیذ و مال حرام و رشوه را به نام هدیه و ربا را به نام بیع می خورند. من گفتم: یا رسول اللّه! تكلیف من در این وقت چیست؟ آیا با این مردم معامله ی كفر و ارتداد كنم یا معامله ی فتنه؟ فرمود: معامله ی فتنه.

مسلمین بعد از رسول اكرم موفق شدند فتوحات زیادی بكنند و كشور اسلامی توسعه یافت، اموال و ثروتهای بی حسابی به دستشان افتاد و متأسفانه تقسیم این اموال به طور عادلانه ای صورت نگرفت و تخم فتنه ها در همین جا كاشته شد و بعد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 246
هم اشخاص نامناسبی از امویها زمام كارها را در دست گرفتند و به تعبیر امیرالمؤمنین «أثره» پیش آمد، مظالم زیادی واقع شد، عده ای را نعمت باد آورده و رنج نبرده مست كرد و از هوش برد و عده ای دیگر كه محروم و مظلوم بودند عكس العمل انتقام نشان دادند و كشمكش شروع شد، كه [اینها] در همان دو جمله ی امیرالمؤمنین خلاصه می شود: اِتَّقوا سَكَراتِ النِّعْمَةِ وَ احْذَروا بَوائِقَ النِّقْمَةِ. دو عامل نعمت و نقمت كار خودش را كرد. در مروج الذهب مسعودی می نویسد: زبیر خانه ها در بصره و كوفه و مصر و اسكندریه بنا كرد، وقتی كه مُرد هزار اسب و هزار غلام و هزار كنیز باقی گذاشت، مجموعاً پنجاه هزار دینار تقویم می شد. نظیر اینها را در مورد طلحه و زیدبن ثابت و یعلی بن امیّه و عبدالرحمن بن عوف و بعضی دیگر نوشته اند، كه علی علیه السلام در یكی از خطب می فرماید:

وَ قَدْ اَصْبَحْتُمْ فی زَمَنٍ لایَزْدادُ الْخَیْرُ فیهِ اِلاّ اِدْباراً وَ الشَّرُّ فیهِ اِلاّ اِقْبالاً وَ الشَّیْطانُ فی هَلاكِ النّاسِ اِلاّ طَمَعاً، فَهذا اَوانٌ قَوِیَتْ عُدَّتُهُ وَ عَمَّتْ مَكیدَتُهُ وَ اَمْكَنَتْ فَریسَتُهُ. اِضْرِبْ بِطَرْفِكَ حَیْثُ شِئْتَ مِنَ النّاسِ، فَهَلْ تُبْصِرُ اِلاّ فَقیراً یُكابِدُ فَقْراً اَوْ غَنِیّاً بَدَّلَ نِعْمَةَ اللّهِ كُفْراً اَوْ بَخیلاً اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللّهِ وَفْراً اَوْ مُتَمَرِّداً كَأَنَّ بِاُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَواعِظِ وَقْراً. اَیْنَ خِیارُكُمْ وَ صُلَحاؤُكُمْ وَ اَحْرارُكُمْ وَ سُمَحاؤُكُمْ؟ وَ اَیْنَ الْمُتَوَرِّعونَ فی مَكاسِبِهِمْ وَ الْمُتَنَزِّهونَ فی مَذاهِبِهِمْ [9].

این زمان زمانی است كه خیر پشت كرده و شر رو آورده و راه طمع شیطان باز شده، قدرت شیطان زیاد شده و فریبش عمومیت پیدا كرده و شكارش آسان شده. به هر طرف می خواهی نظر بینداز و ببین، آیا جز ناهمواریها و ناهماهنگیها خواهی دید؟ از یك طرف فقرایی می بینی كه در چنگال مهیب فقر و تنگدستی دست و پا می زنند و از طرف دیگر ثروتمند كافرنعمت و ناسپاس و بخیلی می بینی كه منع حقوق الهی را وسیله ی جمع مال قرار داده، و یا گوشهای سنگین می بینی كه سخن حق در آنها اثری ندارد. كجا رفتند خوبان و صالحین شما، كجایند آزادگان و باگذشتها و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 247
فداكارها؟ .

علی علیه السلام كه به خلافت رسید، نطقهای افتتاحیه اش در اطراف همین موضوعات دور می زد. برنامه ی دولت حضرتش اصلاحات داخلی در همین زمینه ها بود، زمینه ی سكرات نعمت و بوائق نقمت. مخالفین حضرت راهی و بهانه ای برای مخالفت نداشتند جز موضوع خون عثمان كه آن را بهانه كنند و كردند. امیرالمؤمنین در دوره ی خلافتش مورد دو اتهام واقع شد كه در هر دو آنها از همه ی مردم بری تر از آن اتهامها او بود، و عجب تر اینكه متهم كنندگان همانهایی بودند كه خودشان مسئول مستقیم آن دو تهمت بودند. آندو یكی داستان قتل عثمان و یكی داستان حَكَمین بود.

در داستان قتل عثمان هیچ كس به اندازه ی امیرالمؤمنین سعی نكرد برای خواباندن فتنه. چیزی كه بود، سخن حضرت و پیشنهادهای حضرت مورد قبول قرار نگرفت.

در ضمن یك نامه در جواب معاویه كه آن حضرت را به این كار متهم می كرد، می نویسد:

فَاَیُّنا كانَ اَعْدی لَهُ وَ اَهْدی اِلی مَقاتِلِهِ؟ اَمَنْ بَذَلَ لَهُ نُصْرَتَهُ فَاسْتَقْعَدَهُ وَاسْتَكَفَّهُ اَمْ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ فَتَراخی عَنْهُ وَ بَثَّ الْمَنونَ اِلَیْهِ حَتّی اَتی قَدَرُهُ عَلَیْهِ؟ كَلاّ وَ اللّهِ «لَقَدْ عَلِمَ اَللّهُ اَلْمُعَوِّقِینَ مِنْكُمْ وَ اَلْقائِلِینَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنا وَ لا یَأْتُونَ اَلْبَأْسَ إِلاّ قَلِیلاً [10]» [11] می فرماید: تو امروز مرا متهم می كنی و مرا می خواهی مسئول قتل او قلمداد كنی.

آیا از ما دو نفر آن كس كه با كمال حسن نیت درباره ی عثمان خیرخواهی كرد و او خودش نخواست بپذیرد و او را دعوت به سكوت كرد، مسئول خون عثمان است و یا آن كس كه عثمان از او كمك خواست و او كمك نكرد چون دید از كشته ی عثمان بهتر می تواند بهره برداری كند؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 248
عثمان را نگذاشتند پیشنهادهای امیرالمؤمنین را بپذیرد ولی عثمان مكرر از معاویه كمك خواست و معاویه چون خودش را از لحاظ تجهیزات آماده می دید و موقع را برای زعامت و زمامداری شخص خودش مناسب می دید، به تقاضاهای پی درپی عثمان ترتیب اثر نداد و منتظر بود كه كی خبر مرگ عثمان برسد كه بهانه به دست او بیفتد. در یك نامه ی دیگر، امیرالمؤمنین به معاویه می نویسد:

فَاِنَّكَ اِنَّما نَصَرْتَ عُثْمانَ حَیْثُ كانَ النَّصْرُ لَكَ وَ خَذَلْتَهُ حَیْثُ كانَ النَّصْرُ لَهُ [12].

تو آن وقت كه اگر اقدام می كردی به نفع او بود نامی از نصرت او نبردی اما وقتی كه نام او سبب پیشرفت كار خودت می شد فریاد وا عثماناه بلند كردی.

باز علی علیه السلام این جمله را مكرر می فرمود: وَ اِنَّهُمْ لَیَطْلُبونَ حَقّاً هُمْ تَرَكوهُ وَ دَماً هُمْ سَفَكوهُ [13]اینها حقی را مطالبه می كنند كه خودشان ترك كردند و قصاص خونی را می خواهند كه خودشان ریختند. این را در مورد تمام كسانی كه خون عثمان را بهانه قرار داده بودند می فرمود، مثل طلحه و زبیر و عمرو عاص و معاویه و كسان دیگر.

این یك تهمت، كه امیرالمؤمنین از همه ی مردم از او بری تر بود و خود متهم كنندگان مسئول آن تهمت بودند.

تهمت دیگر موضوع حَكَمین بود. در جنگ صفّین هنگامی كه نزدیك بود كار به نفع امیرالمؤمنین خاتمه پیدا كند، از طرف معاویه و عمرو عاص حیله ای به كار رفت؛ قرآنها را بر نیزه كردند و گفتند: بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ كِتابُ اللّه. امیرالمؤمنین به این حیله ترتیب اثر نداد و فرمود به جنگ ادامه دهند، لكن عده ی زیادی از اصحاب خودش- كه قاری قرآن بودند و خودشان را اهل قرآن می دانستند و برای خود حق رأی و حق نظر قائل بودند- فریب خوردند و گفتند: هدف ما همین بود كه قرآن حاكم بین ما باشد، حالا كه آنها حاضر شده اند دیگر جنگ باید موقوف شود. هرچه امیرالمؤمنین خواست آنها را قانع كند مفید واقع نشد، رسماً شوریدند و چیزی باقی نمانده بود كه به خود حضرت حمله كنند یا از پشت سر به آن عده از یارانش كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 249
مشغول جنگ بودند حمله كنند. اجباراً حضرت را وادار كردند كه دستور متاركه بدهد. بعد دو نفر حَكَم معین شدند و باز در اختیار حكم، اختیار را از حضرت سلب كردند و شخصی را كه خودشان مایل بودند و حضرت رسماً صلاحیت او را انكار كرد حكم قرار دادند. بعد كه نماینده ی آنها فریب خورد یكباره به این فكر افتادند كه حكمیت افراد و اشخاص در دین خدا جایز نیست و اساساً كفر است. خودشان توبه كردند و از علی علیه السلام اقرار به گناه و توبه می خواستند. همینها بودند كه گروه خوارج را تشكیل دادند و از پشت به هدفهای امیرالمؤمنین خنجر زدند. اینها از این تاریخ دشمن سرسخت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شدند. فرق اینها كه خوارجند با سایر دشمنان یعنی نواصب این بود كه اینها برای دشمنی خودشان با حضرت از روی خیال خود فلسفه و مبنایی هم تراشیده بودند و این را به صورت یك مذهب و روش دینی درآوردند. تعصب را با جهل آمیختند و همین امر منجر به ضربت خوردن امیرالمؤمنین و شهادت آن حضرت شد. عبدالرحمن بن ملجم مرادی یكی از همین افراد است.

بعد از همه ی اینها یك عامل بزرگ كه در همه ی این جریانها و هدف تهمت قرار دادن ها و فتنه انگیزی ها و آتش افروزی ها مؤثر بود و زیاد مؤثر بود جهالت و بی خبری عامه ی مردم بود. جهالت است كه یك انبوه عظیم از مردم را آلت و ملعبه ی فكر و اراده ی یك عده دنیاپرست قرار می دهد. امیرالمؤمنین خودش به این عامل اشاره می كند و می فرماید:

اِلَی اللّهِ اَشْكو مِنْ مَعْشَرٍ یَعیشونَ جُهّالاً وَ یَموتونَ ضُلاّلاً، لَیْسَ فیهِمْ سِلْعَةٌ اَبْوَرُ مِنَ الْكِتابِ اِذا تُلِیَ حَقَّ تِلاوَتِهِ وَ لا سِلْعَةٌ اَنْفَقُ بَیْعاً وَ لا اَغْلی ثَمَناً مِنَ الْكِتابِ اِذا حُرِّفَ عَنْ مَواضِعِهِ [14].

به خدا شكایت می كنم از مردمی كه در جهالت و نادانی زندگی می كنند و در گمراهی می میرند؛ متاعی كم بهاتر از قرآن در میان آنها نیست اگر حقایق آن گفته شود، و متاعی گرانبهاتر از قرآن برای آنها نیست اگر تحریف شود و حقایقش وارونه گردد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 250
این بود كه می فرمود:

غَداً تَرَوْنَ اَیّامی وَ یُكْشَفُ لَكُمْ عَنْ سَرائِری وَ تَعْرِفونَنی بَعْدَ خُلُوِّ مَكانی وَ قِیامِ غَیْری مَقامی.

و السلام علیكم و رحمة اللّه و بركاته
[1] . عنكبوت/2 و 3
[2] . نهج البلاغه ، خطبه ی 147
[3] . نهج البلاغه، خطبه ی 238
[4] . نهج البلاغه ، خطبه ی 162
[5] . نهج البلاغه ، خطبه ی 227
[6] . نهج البلاغه ، خطبه ی 149
[7] . عنكبوت/2
[8] . نهج البلاغه ، خطبه ی 154
[9] . نهج البلاغه ، خطبه ی 127
[10] . [اقتباس از آیه ی 18 سوره ی احزاب. ]
[11] . نهج البلاغه ، نامه ی 28
[12] . نهج البلاغه ، نامه ی 37
[13] . نهج البلاغه ، خطبه ی 22 و 135
[14] . نهج البلاغه ، خطبه ی 17
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است