در سال دهم هجری كه كمتر از یك سال از عمر رسول اكرم باقی مانده بود،
علی علیه السلام به امر رسول اكرم با عده ای به سوی یمن رهسپار شد. این مسافرت به
خاطر این بود كه انبوهی عظیم از مردم یمن اسلام آورده بودند و به یگانگی خدای
یگانه و رسالت حضرت ختمی مرتبت ایمان پیدا كرده بودند و احتیاج داشتند كه
كسی بیاید احكام و تعالیم مقدس دین اسلام را كاملاً به آنها تعلیم دهد و بعلاوه
هنوز بقایایی از بت و بت پرستی وجود داشت كه لازم بود محو شود و از بین برود.
هنگامی كه رسول خدا علی را روانه می كرد این جمله را به وی فرمود: اگر
خداوند یك نفر را به دست تو و وسیله ی تو هدایت كند و او را از گمراهی نجات
بخشد برای تو بهتر است از اینكه تمام مشرق و مغرب را داشته باشی، و به روایتی
فرمود: بهتر است از اینكه ثروت تمام دنیا را داشته باشی، و همه را در راه خدا انفاق
كنی.
در سوره ی مباركه ی بقره می فرماید: این كتاب، هدایت است برای مردمان باتقوا كه
به جهان غیب ایمان دارند و نماز را بپا می دارند و از آنچه ما به آنها روزی كرده ایم به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 190
دیگران بهره می دهند
[1]. در حدیث است كه مقصود از جمله ی آخری این است كه از
علمهای خود به دیگران بهره می دهند و آنها را ارشاد و هدایت می كنند.
در حدیث دیگر است كه هیچ تحفه و هدیه ای گرانبهاتر و باارزش تر از این
نیست كه كسی فكری و حكمتی و دستورالعمل صحیحی برای زندگی به دیگران
هدیه كند.
نظایر این تعبیرها و بیانها در آثار دینی ما زیاد است. از همه ی اینها ما باید بفهمیم
كه از نظر اسلام راهنمایی فكر و عقیده ی مردم در چه درجه از اهمیت است. فقر
روحی و فكری بالاتر از فقر مالی و اقتصادی است. با داشتن ثروت روحی و فكری
و اخلاقی می توان فقر مالی و اقتصادی را علاج كرد ولی با وجود فقر روحی و
معنوی، بی نیازی مالی سودی ندارد و ممكن است بر ناراحتی و شقاوت انسان
بیفزاید.
مقصود این نیست كه فقر مالی و احتیاج مادی امر ممدوحی است و نباید آن را
چاره كرد، بلكه مقصود این است كه انسان نباید فقر را منحصر به فقر مالی بداند و
توجهی به فقرهای فكری و روحی و اخلاقی نداشته باشد. چیزی كه منشأ می شود
انسان همه ی توجه خویش را معطوف به رفع فقر مالی بكند این است كه انسان خودش
فقر مادی را بیش از دیگران احساس می كند و رنج فقر مادی را بیش از كسان دیگر
حس می كند، برخلاف فقرهای روحی و معنوی كه خود شخص آن فقر و عوارض و
آثار آن فقر را احساس نمی كند، دیگران و مخصوصاً آنهایی كه از این ثروت معنوی
بهره ی كافی دارند بهتر احساس می كنند. از این جهت است كه می بینیم پیغمبران و
پیشروان قافله ی بشریت بیشتر توجه خود را به رفع نواقص روحی و معنوی معطوف
كرده اند، چون می دانند كه نواقص مادی را خود مردم خوب درك می كنند و در این
ناحیه چندان احتیاجی به تنبّه و تذكّر و بیداری نیست.
خداوند متعال در قرآن كریم آنجا كه می خواهد نعمتهای خود را نسبت به بنده ی
صالح خود حضرت محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله برشمارد همه ی قسمتها- چه مادی و چه
معنوی- را ذكر می كند، هم رفع فقرهای مادی را ذكر می كند و هم رفع فقرهای
معنوی را. می فرماید:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 191
مگر نه این است كه تو یتیم و بی پناه بودی و خداوند تو را در پناه خود
گرفت؟ مگر نه این است كه تو گمراه بودی و خداوند تو را با نور خویش
هدایت كرد؟ مگر نه این است كه تو فقیر بودی و خداوند تو را با مال و
خواسته ی فراوان بی نیاز كرد؟ پس یتیمان و بی پناهان را زیردست قرار نده و
آنها را پناه بده، و هم سائلان و فقیران را از خود مران و نعمتهای پروردگار
را بازگو كن
[2]
علی علیه السلام می فرماید: یكی از بلاها و بدبختیها فقر مالی است، و از فقر بالاتر و
سخت تر بیماری تن است كه آدمی علیل و مریض بوده باشد، و از بیماری تن
سخت تر و بدتر بیماری روح و روان است كه آدمی گرفتار امراض روحی بوده
باشد، مبتلا به عُجب و خودپسندی یا حسادت یا عناد و لجاج یا بخل و خسّت و
نظرتنگی یا ترس و جبانی و امثال اینها بوده باشد.
هركسی كه به دیگری كمكی بنماید یك نوع حقی به عهده ی او پیدا می كند. مقدار
و اندازه ی آن حق، تابع مقدار و میزان ارزش كمكی است كه كرده است. بالاترین حقی
كه كسی بر كس دیگر پیدا می كند، حق تعلیم و ارشاد و هدایت است. علی علیه السلام
فرمود: اگر كسی یك حرف، مرا بیاموزد مرا بنده ی خویش ساخته است. دانشمند
بزرگ اسلامی سیّد رضی كه جمع كننده ی
نهج البلاغه است، به مناعت و عزت نفس
معروف است. در همه ی عمر از كسی چیزی قبول نكرد و حتی روزی كه پدرش چیزی
به او هدیه كرد نپذیرفت، تا آنكه اتفاق افتاد كه یكی از استادان و معلمان وی كتابی
یا چیز دیگری به او اهدا كرد. ابتدا خواست نپذیرد و چنین عذر آورد كه در همه ی
عمر از احدی چیزی نپذیرفته ام و حتی زیر بار منت پدرم نیز نرفته ام. استاد گفت:
مگر نمی دانی كه در اسلام حق استاد و معلم از حق پدر بالاتر است؟ در مقابل این
منطق، سیّد رضی نتوانست مقاومت كند و ناچار پذیرفت.
علم در ذات خود شریف است. فرا گرفتن علم، عبادت و طاعت است. تعلیم
دادن و یاد دادن به شاگردان بالاترین عبادتهاست. حق استاد و معلم و راهنما از هر
حقی بزرگتر و بالاتر است.