رسول خدا در آخرین خطبه ای كه برای مردم خواند و موعظه فرمود، بحثی راجع به
توبه و بازگشت بنده از معصیت و گناه كرد، فرمود: هركس یك سال قبل از مردنش
توبه كند، خداوند توبه ی او را می پذیرد. بعد خودش فرمود: یك سال زیاد است و در
كمتر از یك سال هم ممكن است؛ اگر در یك ماه قبل از مردنش توبه كند، خداوند
توبه ی او را می پذیرد. با فرمود: یك ماه هم زیاد است و در كمتر از یك ماه هم ممكن
است؛ اگر كسی یك روز قبل از مردنش توبه كند، خداوند توبه ی او را می پذیرد. باز
فرمود: یك روز هم زیاد است و در كمتر از یك روز هم ممكن است؛ اگر كسی در
یك ساعت قبل از مردنش توبه كند، خداوند توبه ی او را می پذیرد. باز فرمود: یك
ساعت هم زیاد است و در كمتر از یك ساعت هم ممكن است. در این وقت فرمود:
اگر كسی یك لحظه قبل از مردنش توفیق توبه پیدا كند، خداوند توبه ی او را می پذیرد.
توبه رجوع و بازگشت واقعی بنده به سوی خداوند است، و البته ممكن نیست كه
بنده ای واقعاً و حقیقتاً راه كج را كه می رفته رها كند و به سوی راه راست و مستقیم
بازگردد و از عمق باطن و روح خود به سوی خداوند بیاید- نه فقط به دلیل اجبار و
اضطرار- و خداوند او را در جوار رحمت خود نپذیرد.
آن چیزی كه ركن و اساس توبه را تشكیل می دهد، ندامت و پشیمانی از كار بد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 120
و تصمیم به ترك گناه است؛ چیزی كه هست، ندامت و پشیمانی از گناه و تصمیم به
ترك گناه دو نوع است؛ یك نوع پشیمانیها و تصمیمهای كاذب است كه هر آدم
خطاكاری هنگامی كه با كیفر و چوب قانون مواجه می گردد پشیمان می شود و آرزو
می كند كه ای كاش آن عمل زشت را نكرده بود تا حالا این كیفر را نمی چشید.
هركسی كه كیفر را جلو چشم خود ببیند، در آن حال كه كیفر را می بیند نمی تواند
تصمیم به گناه بگیرد. خود همان شخص گناهكار در حین ارتكاب گناه اگر چشمش
به كیفر می افتاد و آن را حاضر و آماده می دید، از همان اول مرتكب گناه نمی شد.
دیدن كیفر در جلو چشم و آنگاه ترك گناه چیزی شبه به اجبار و اضطرار و به منزله ی
امری خارج از حد اختیار است. ترك گناه آنوقت توبه و تصمیم و اختیار محسوب
می گردد كه آدمی خود گناه را نقد و حاضر ببیند و كیفر گناه را نسیه و غایب بداند و
آنگاه به ملاحظه ی كیفر آینده و یا به خاطر اجر و ثواب آینده و یا به ملاحظه ی احساس
زشتی و پلیدی كه در خود گناه می كند، از ارتكاب آن گناه منصرف گردد.
توبه ی حقیقی یعنی انصراف جدی و بازگشت واقعی از گناه به سوی صلاح و
ارشاد؛ و بدیهی است كه اگر انصراف، جدی و واقعی باشد و معلول مشاهده ی كیفر نقد
و حاضر نباشد البته خداوند متعال به رحمت واسعه ی خود آن را می پذیرد. توبه در دو
موقف و دو موطن پذیرفته نمی شود: یكی در همین دنیا آنگاه كه كیفر رسیده باشد،
و در حقیقت حالتی كه انسان در این وقت به خود می گیرد صورت توبه دارد ولی
حقیقت توبه ندارد. در سوره ی مباركه ی مؤمن، آیه ی 84 و 85 درباره ی بعضی از اقوام
گذشته كه دچار عقوبت الهی شدند می فرماید:
همینكه عقوبت سخت ما را دیدند اظهار داشتند كه به خدای یگانه ایمان
آورده ایم و تمام آن چیزهایی را كه شریك خداوند ساخته بودیم بدور
ریختیم. ولی اینچنین توبه و ایمانی كه بعد از مشاهده ی عقوبت سخت پیدا
شود، هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید. این سنتی است از خداوند كه
همیشه بوده است و كافران در این موطن و موقف زیان كرده اند.
درباره ی فرعون نیز در قرآن كریم آمده است كه فرعون دست از سر بنی اسرائیل بر
نمی داشت. در حالی هم كه آنها به رهبری موسی از مصر خارج شدند باز آنها را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 121
تعقیب كرد تا آن وقت كه در دریا آنها را تعقیب كرد و غرق شد. در آن حال فریاد
برآورد: «به خدای یگانه كه قوم موسی به آن ایمان آورده اند من هم ایمان آوردم و
تسلیم او هستم. به او گفته شد: حالا و در این وقت؟ ! و حال آنكه تا لحظه ای پیش
آدمی فسادگر بودی. »
[1]
موقف دوم كه توبه پذیرفته نمی شود جهان آخرت است. همینكه آدمی بدان
جهان رفت دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد؛ نه تنها بدان جهت كه در آنجا آدمی
كیفر را حاضر و مشهود می بیند، بلكه بدان جهت كه در آنجا دیگر عمل و تغییر
تصمیم و حركت و تكامل معنا ندارد. هركس در آنجا به هر حالت و با هر درجه و هر
مقام كه رفت، برای همیشه در همان حالت باقی است و نمی تواند در خودش
تصمیماتی و تغییراتی ایجاد كند. در آنجا هم توبه و انصراف واقعی پیدا نمی شود، نه
اینكه انصراف واقعی پیدا می شود و مورد قبول واقع نمی گردد.
آدمی میوه ی درخت طبیعت است. میوه تا در درخت است از طریق همان درخت
و از راه ریشه و رگهای همان درخت تغذّی می كند؛ مواد زمین را به خود می گیرد،
آب می خورد، از نور و هوا و حرارت استفاده می كند. ولی همینكه به علت رسیده
شدن و گذشتن اجل و مدت معلوم و یا به علت كندن آن میوه، رابطه اش با درخت
قطع شد، دیگر برای این میوه راه تكامل و ترقی و اصلاح و مبارزه با آفت و همه
چیز بسته است؛ اگر كال و نارس از درخت جدا شده دیگر چاره پذیر نیست، و اگر
پژمردگی و افسردگی پیدا كرده دیگر از طریق آب دادن و نور و هوا به آن درخت
نمی شود آن پژمردگی را اصلاح كرد. انسان هم در جهان طبیعت همین حال را دارد؛
هر اصلاح و تكمیلی كه بایست بكند تا وقتی است كه روی درخت طبیعت است و
جدا نشده، و اما همینكه از این درخت با دست مرگ جدا شد دیگر راه اصلاح به
روی او بسته است.
البته این نكته را هم باید در نظر داشت كه هرچند آدمی در آن جهان دستش از
اصلاح و تكمیل خود كوتاه است، در عین حال گاهی به واسطه ی سببی از اسباب، از
این جهان رحمتهایی به او می رسد. رسول خدا فرمود: همینكه آدمی می میرد دفتر
عمل وی بسته می شود، ستونهای حسنات و همچنین ستونهای سیّئات بكلی بسته
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 122
می گردد مگر از ناحیه ی سه چیز: یكی اینكه آدمی یك مؤسسه ی خیر از خود باقی
گذاشته باشد كه بندگان خدا بعد از او از آن مؤسسه منتفع گردند، مثل اینكه
بیمارستان یا مدرسه یا مسجدی تأسیس كرده باشد؛ دیگر اینكه اثری علمی از خود
به یادگار گذاشته باشد كه بعدها طالبان علم و معرف از آن اثر علمی بهره مند شوند؛
سوم اینكه فرزندانی صالح و درستكار و مؤمن باقی گذاشته باشد كه بعد از مردن
برای وی طلب مغفرت نمایند.