گروهی را رسول اكرم صلی الله علیه و آله به جهادی فرستاد. آنها رفتند و مردانه و دلیرانه وظیفه ی
مقدس سربازی خود را انجام دادند و برگشتند. وقتی كه برگشتند رسول خدا از آنها
استقبال كرد و به آنها خوشامد گفت، ولی در ضمن خوشامد جمله ای گنجانید كه
آنها را وادار كرد از آن حضرت توضیح بخواهند. خوشامد را این طور فرمود:
مرحبا به گروهی كه از مبارزه ی كوچك و صحنه ی كوچك برگشته اند و هنوز
مبارزه ی بزرگ و صحنه ی بزرگ را در پیش دارند.
جمعیت چنان گمان بردند كه در نقطه ی دیگری می بایست با سپاه دیگری نبرد
كنند و شمشیر و نیزه به كار برند. سؤال كردند: آن مبارزه ی بزرگتر و صحنه ی خونین تر
چیست و در كجاست؟ فرمود: آن صحنه، صحنه ی مبارزه با نفس امّاره است.
در حدیث دیگری هست كه رسول خدا فرمود:
شیطان من به دست من اسلام آورد و رام شد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 85
این حدیث دوم نیز مثل حدیث اول از یك جنگ درونی و ناسازگاری داخلی و
به تعبیر دیگر از یك صف بندی و جبهه بندی داخلی در وجود انسان حكایت
می كند؛ به علاوه ی اینكه خبر می دهد كه این صف بندی و جبهه بندی را من در وجود
خودم بهم زدم و بجای آن، صلح و صفا و آرامش برقرار كردم.
این خود یك حقیقتی است كه علمای روان شناس اعتراف دارند، می گویند
انسان به علل و عواملی حالتی پیدا می كند كه یك نوع آشفتگی و ناهماهنگی در
افكار و احساساتش پیدا می شود، روحیه اش تجزیه می شود به دو جبهه و دو
قسمت. لهذا اشخاصی دیده می شوند كه از آنها دو نوع كارهای كاملاً متخالف و
متضاد دیده می شود: در یك لحظه و یك حالت نرم و ملایم اند، در لحظه و حالت
دیگر درشتخو، گاهی مهربانند و گاهی بی عاطفه و قسیّ القلب، گاهی زیاد می ترسند
و گاهی زیاد تهوّر و جسارت به خرج می دهند، گاهی متدین و رو به خدا هستند و
گاهی لاابالی و دنبال فسق و فجور، «یك دست به مصحف اند و یك دست به جام،
گه نزد حلال اند و گهی نزد حرام» ، و بالاخره در زیر این گنبد فیروزه فام نه كافر
مطلق اند و نه مسلمان تمام.
حالا باید دید این ناهماهنگی در عمل و رفتار و كنش از كجا پیدا می شود. چرا
بعضی از مردم گاهی مثل كبك خوش می خرامند و گاهی مثل كلاغ ناهنجار
می دوند؟ منشأ این ناهماهنگی و یكنواخت نبودن در عمل، و رفتار همانا
ناهماهنگی و انتظام نداشتن افكار و احساسات است. این آشفتگی در عمل، مولود
و معلول آشفتگی روح است، و به تعبیر رسول اكرم مولود صف بندی و جبهه بندی و
جنگ و نزاعی است كه بین انواع افكار و احساسات است. پس باید كاری كرد كه
این آشفتگی روحی و این جنگ داخلی متاركه شده و صلح و صفای واقعی بین
انواع افكار با هم و انواع احساسات با هم پیدا شود، ولی البته صلح و صفای واقعی
نه صلح موقت و مسلّح.
تا صلح و صفای واقعی بین افكار و احساسات پیدا نشود، نمی توان به برقراری
صلح میان افراد با هم و ملتها و دولتها با هم امیدوار بود. یكی از فلاسفه ی عصر ما
می گوید:
آن كسی كه با خودش همیشه در جنگ است، چگونه می تواند با دیگران
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 86
در صلح و صفا باشد.
در اینجا بار دیگر احتیاج بشر را به «دین» احساس می كنیم، چون رام كردن و
مطیع ساختن احساسات امّاره ی بشر از عهده ی هر قوّه و قدرت دیگر خارج است. هر
قوّه و قدرت دیگر مقهور و آلت هوا و هوس بشر واقع می شود، خواه آنكه آن قدرت
زور باشد و یا علم و یا چیز دیگر. وقتی كه «علم و مال و منصب و جاه و قران- فتنه
آرد در كف بدگوهران» و همه ی اینها به منزله ی آلت قتّاله و تیغی بوده باشد كه در كف
زنگی مست بدهیم، پس باید فكر دیگری كرد. رام كردن و مطیع ساختن سركشیها و
طغیانهای نفسانی بر ضد عقل و اخلاق، كار عقل و تدبیر نیست. به قول مولوی:
كشتن این، كار عقل و هوش نیست
شیر باطن سخره ی خرگوش نیست
دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست
كو به دریاها نگردد كم و كاست
هفت دریا را درآشامد هنوز
كم نگردد سوزش آن خلق سوز
عالَمی را لقمه كرد و دركشید
معده اش نعره زنان هَلْ مِنْ مَزید
آن قوّه و قدرتی كه می تواند چنین اعجازی بكند و شیر باطن را در قید كند و رام
و تسلیم نماید، اهریمن نهفته در باطن را به صورت فرشته ی صلح درآورد، آشفتگیها
و اختلالهای ضمیر را تبدیل كند به انتظام و استحكام، عمل انسان را منظم و
یكنواخت و بر راه راست كند، همانا دین است.
در تعبیرات دین «صراط مستقیم» و «راه راست» زیاد آمده. در مقابل راه
مستقیم، راه كج و معوج است. مردمانی كه بر صراط مستقیم و راه راست می باشند
همانها هستند كه بین انواع افكار و احساساتشان [صلح و صفاست، ] یعنی بین قوّه ی
خیال و قوّه ی عاقله شان هماهنگی و سازگاری است، شیطان خیال و واهمه ی آنها
تسلیم فرشته ی عقل است و بین انواع احساسات آنها از پست ترین احساسات و
شهوات و میلها و آرزوها تا عالیترین عواطف دینی و وجدانی آنها هماهنگی است،
شهوات آنها تابع فطرت پاك آنهاست. قهراً چنین مردمی روی یك خط مستقیم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 87
حركت می كنند. خداوند همه ی ما را توفیق دهد كه بر راه راست و صراط مستقیم بوده
باشیم و به چپ و راست منحرف نگردیم.