در
کتابخانه
بازدید : 67850تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
معروفترین نظریات اخلاقی جدید در دو قرن اخیر، نظریه ی كانت است. كانت در صدد تمیز فعل اخلاقی از فعل غیراخلاقی برمی آید و به این نتیجه می رسد كه فعل انسان گاهی از روی اضطرار و ناگزیری است. مثلاً كسی كه مواجه با دزد خطرناك شده است، مجبور است كه پول خود را بدهد و اگر ندهد مجبور است عواقب خطرناك آن را تحمل نماید. این گونه رفتار، آزادانه نیست.

رفتاری كه آزادانه و از روی اختیار باشد دوگونه است: یا ناشی از یك تمایل است و یا ناشی از احساس وظیفه و تكلیف است. اگر از یكی از تمایلات ناشی شده باشد، آن كار اخلاقی نیست؛ ولی اگر از احساس تكلیف ناشی شده باشد، اخلاقی است.

پس فعل انسان، ماهیت اخلاقی و یا غیراخلاقی بودن خود را از انگیزه اش كسب می كند؛ یعنی اگر اراده اش از انگیزه ی احساس تكلیف منبعث شده باشد، فعلش ماهیت اخلاقی دارد و اگر نه، نه. اخلاقی بودن یك كار هنگامی است كه «تمایل» هیچ دخالتی نداشته باشد، بلكه جلو تمایل گرفته شود.

كانت می گوید:

هیچ چیز را در دنیا و حتی خارج از آن نمی توان تصور كرد كه بتوان آن را بدون قید و شرط نیك نامید، مگر خواست و اراده ی نیك را [1] مقصود كانت از اراده ی نیك، اراده ی منبعث از احساس تكلیف است.

خلاصه ی نظریه ی كانت را اینچنین می توان تقریر كرد:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 60
الف. ما میان كارها فرق می گذاریم؛ برخی را اخلاقی و برخی را غیراخلاقی و یا ضد اخلاقی تشخیص می دهیم. كار اخلاقی، باارزش و شایسته ی ستایش و تحسین است. كار ضد اخلاقی، ارزش منفی و پایین آورنده دارد و شایسته ی نكوهش و مذمت است. و كار غیراخلاقی نه شایسته ی تحسین است و نه شایسته ی ملامت، نه باارزش است نه ضد ارزش. مثلاً یك كاسب كه از صبح تا غروب برای زندگی شخصی خود معامله می كند، اگر در بین جـ كارج یك مشتری به جای ده تومان اشتباهاً صدتومان به او بدهد و برود، آن كاسب اگر به دنبال او برود و او را متوجه اشتباهش كند و بقیه ی پولش را به او بدهد، یك كار باارزش كرده است و اگر از غفلت او سوء استفاده كند و پول را برای خود بردارد یك كار ضد ارزش انجام داده است. اما كارهای عادی و معمولی روزانه ی او، نه باارزش است و نه ضد ارزش.

ب. كار باارزش آنگاه باارزش است كه از روی اختیار و آزادی باشد، پس اگر از روی اجبار و اضطرار باشد فاقد ارزش است. مثلاً اگر كاسب مزبور از ترس پلیس پول را بدهد، ارزشی ندارد.

ج. كار باارزش كه از روی اختیار و آزادی صورت گیرد، آنگاه باارزش است كه از اراده ی نیك ناشی شده باشد، و اراده ی نیك اراده ای است كه از انگیزه ی نیك پدید آمده باشد، و انگیزه ی نیك عبارت است از احساس تكلیف.

د. مقصود از تكلیف چیست؟ مقصود از تكلیف فرمانی است كه انسان از ضمیر خود می گیرد. ولی این فرمانها دوگونه اند؛ برخی مطلق اند و برخی مشروط. فرمان مشروط فرمانی است كه ضمیر انسان به انسان درباره ی چیزی می دهد برای رسیدن به هدف، مثل اینكه فرمان می دهد: برای رسیدن به فلان شهر از فلان راه برو، یعنی اگر می خواهی به فلان مقصد برسی باید از فلان وسیله استفاده كنی. امر مشروط، ارشاد به یك «مصلحت» است، همچنان كه انتخاب هر وسیله ای برای رسیدن به غایت خاصی مصلحت است. ولی امر مطلق امری است كه مشروط به هیچ شرط نیست؛ فرمانی است كه ضمیر می دهد به كاری نه به عنوان مصلحت و به عنوان وسیله و راهی برای وصول به هدف و غایتی، بلكه صرفاً به عنوان یك وظیفه و یك تكلیف و یك مسئولیت. پس مقصود از تكلیف عبارت است از فرمان بلاشرط ضمیر به كاری، و هركاری كه به خاطر احساس این تكلیف انجام گیرد آن كار اخلاقی است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 61
سخن كانت دو مرحله دارد. یك مرحله مربوط به علم النفس و روان شناسی است؛ یعنی باید قبول كنیم كه ضمیر انسان دوگونه فرمان به انسان می دهد: مطلق و مشروط.

فرمانهای مشروط همانهاست كه انسان را به تلاش معاش وا می دارد. فرمانهای مطلق فرمانهایی است كه دستورهای اخلاقی صادر می كند. ضمیر انسان در آن قسمت كه چنین فرمانهایی صادر می نماید «وجدان اخلاقی» نامیده می شود.

كانت نسبت به ضمیر آدمی از جنبه ی وجدان اخلاقی، سخت اعجاب دارد.

می گوید:

دو چیز است كه انسان را سخت به اعجاب می آورد: یكی آسمان پرستاره ای كه بالای سر ما قرار دارد و دیگر وجدانی كه در درون ما جای دارد.

گویند همین جمله بر لوح قبر او حك شده است.

مرحله ی دوم مربوط به رفتار انسان است. انسان می تواند از فرمانهای مشروط ضمیرش اطاعت كند و در حقیقت از تمایلات و غرایز خود پیروی نماید، و می تواند از ضمیر اخلاقی خود كه ماورای میلهاست اطاعت نماید كه در این صورت رفتارش اخلاقی خواهد بود.

هـ. از كجا بفهمیم كه فرمانی كه از ضمیر خود دریافت می داریم، یك فرمان مطلق است نه مشروط؟ به عبارت دیگر معیار اینكه فرمانی كه به ما رسیده الهام وجدان اخلاقی است یا ناشی از تمایلات است چیست؟ .

كانت معیارهایی بیان می كند. یكی اینكه نظر به اینكه كار اخلاقی با كار مصلحت آمیز دوتاست، فرمان اخلاقی كلی و عمومی است. كانت مدعی است كه فرمان وجدان این است كه:

بنا بر قاعده ای رفتار كن كه به موجب آن در همان حال بتوانی بخواهی كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 62
آن قاعده یك قانون كلی گردد [2] پس هر فرمانی كه از ضمیر درباره ی امری یافتی، بیندیش و ببین آیا می خواهی این كار و این راه یك قاعده ی عمومی باشد، میان خود و دیگران در این جهت فرق نمی گذاری، پس آن یك دستور اخلاقی است. اما اگر دیدی آن را فقط برای خود می خواهی و نمی خواهی یك قاعده ی عمومی باشد، پس معلوم می شود كه آن فرمان ناشی از یك تمایل شخصی است نه از احساس تكلیف.

معیار دیگر این است كه:

چنان رفتار كن كه گویی انسانیت (نوع انسان) را، خواه در شخص خودت خواه در دیگری، در هر مورد همچون غایت می انگاری و نه به عنوان وسیله [3] نظریه ی كانت تا حد زیادی دقیق است. در عین حال حاوی جزئی از حقیقت است نه تمام آن.

نظریه ی كانت تا آنجا كه به وجود یك سلسله فرمانها و «باید» های غیرمشروط و كانون الهام بخش این فرمانها مربوط است صحیح است، ولی نواقصی دارد كه ذیلاً توضیح می دهیم:

الف. كانت كوشش كرده كه رفتارهای اخلاقی را ناشی از هیچ میلی نداند. این مطلب نمی تواند درست باشد. جای این پرسش است كه آیا انجام دهنده ی تكلیف اخلاقی مایل به انجام تكلیف هست یا نه؟ اگر مایل نیست، آیا از انجام ندادن هراس دارد یا نه؟ و آیا ممكن است انسان فرمانی را اطاعت كند كه نه مایل به اطاعت آن است و نه هراس از مخالفت آن دارد؟ .

ب. كانت مفهوم «خوبی» و «خیر» را از اخلاق حذف كرده است. او كار اخلاقی را كاری نمی داند كه به دلیل خوبی ذاتی و خیر ذاتی اش انجام یافته باشد، بلكه كار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 63
اخلاقی را كاری می داند كه تنها به دلیل احساس تكلیف انجام یافته باشد. به تعبیر دیگر او خوبی را در اراده می داند نه در مراد، و خوبی اراده را به انگیزه ی آن مربوط می كند كه اگر از احساس تكلیف انگیخته شده باشد خوب است واگرنه، نه.

از این رو فرمانهای اخلاقی كانت تا حد زیادی كوركورانه است. گویی وجدانی كه كانت می شناسد، یك فرمانده مستبد است كه بدون دلیل فرمان می دهد و بدون دلیل باید فرمان او را اطاعت كرد.

لهذا نظر كسانی كه معتقدند هر فرمانی به دلیل تشخیص نوعی خوبی است، چیزی كه هست خوبیها گاهی نسبی و گاهی مطلقند- چنانكه در درسهای اول و دوم گفتیم- بر نظریه ی كانت ترجیح دارد.

ج. مطابق نظریه ی كانت اگر در كاری خیر عموم باشد و انسان به حكم عاطفه ی انسان دوستی و به حكم میل به خدمت، آن كار را انجام دهد نه به حكم یك تكلیف و یك مسئولیت، آن كارْ اخلاقی نیست. همان وجدان اخلاقی كه كانت آن را ستایش می كند، از قبول این مطلب ابا دارد.

د. به طور كلی هركاری كه زیر فشار الزام و تكلیف باشد، هرچند آن الزام از درون خود انسان باشد، از آزادی انسان نسبت به آن كار و قهراً از جنبه ی اخلاقی بودنش می كاهد. اگر كاری نه به حكم احساس تكلیف بلكه به علت نیكی ذاتی آن كار و از روی كمال اختیار و انتخاب صورت گیرد، ماهیت اخلاقی بیشتری دارد [4]
[1] . كلیات فلسفه ، ص 58
[2] . كلیات فلسفه ، ص 60
[3] . همان، ص 61
[4] . [پیداست كه بحث ادامه داشته است ولی استاد شهید فرصت تكمیل آن را نیافته اند. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است