كسانی كه فكر می كنند مسائل زندگی از یكدیگر جداست و هر چیزی یك مرز و
یك قلمرو خاص دارد و هر گوشه ای و قسمتی از زندگی بشر به یك شی ء بخصوص
تعلق دارد، تعجب و احیاناً انكار می كنند كه كسی مسئله ای به نام «اقتصاد اسلامی»
طرح كند، زیرا به عقیده اینها هریك از اسلام و اقتصاد یك مسئله جداگانه است،
اسلام به عنوان یك دین برای خودش و اقتصاد به عنوان یك علم و یا یك فلسفه
برای خودش، اسلام قلمروی دارد و اقتصاد قلمروی دیگر، همچنانكه فرهنگ،
سیاست، قضاوت و حتی اخلاق هر كدام قلمروی جداگانه از اسلام دارند.
بعضی پا فراتر نهاده و گفته اند زندگی به طور كلی یك مسئله است و دین مسئله
دیگر، دین را نباید با مسائل زندگی مخلوط كرد.
این اشخاص اشتباه اولشان این است كه مسائل زندگی را مجرد فرض می كنند؛
خیر، زندگی یك واحد و همه شئونش توأم با یكدیگر است؛ صلاح و فساد در
هریك از شئون زندگی در سایر شئون مؤثر است. ممكن نیست اجتماعی مثلاً
فرهنگ یا سیاست یا قضاوت یا اخلاق و تربیت و یا اقتصادش فاسد باشد اما
دینش درست باشد و بالعكس.
اگر فرض كنیم دین تنها رفتن به مسجد و كلیسا و نماز خواندن و روزه گرفتن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 402
است ممكن است كسی ادعا كند مسئله دین از سایر مسائل مجزاست، ولی این
مطلب فرضاً درباره مسیحیت صادق باشد درباره اسلام صادق نیست.