در
Skip Navigation Links.
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 569
توضیح: [در هر نقد و پاسخی ابتدا متن كتاب مسأله ی حجاب با ذكر صفحه ی آن مطابق با همین مجلد از «مجموعه آثار» آورده شده، سپس نقد آن متن كه با دایره ی سیاه آغاز می شود و با حروف ریزتر است قرار گرفته است. آنگاه پاسخ استاد شهید ذكر گردیده است كه با مربع توخالی آغاز می شود و با حروف سیاه و عرض كمتر می باشد. ] .
صفحه ی 382.

آیا اسلام طرفدار پرده نشینی زن است همچنانكه لغت «حجاب» بر این معنی دلالت می كند، یا اسلام طرفدار این است كه زن در حضور مرد بیگانه بدن خود را بپوشاند بدون آنكه مجبور باشد از اجتماع كناره گیری كند؟ و در صورت دوم حدود پوشش چقدر است؟ آیا چهره و دو دست تا مچ نیز باید پوشیده شود یا ماورای چهره و دو دست باید پوشیده شود اما چهره و دو دست تا مچ پوشیدنش لازم نیست؟ و در هر حال، آیا در اسلام مسأله ای به نام «حریم عفاف» وجود دارد یا نه؟ یعنی آیا در اسلام مسأله ی سومی كه نه «پرده نشینی» و «محبوسیت» و نه «اختلاط» باشد وجود دارد یا خیر؟ و به عبارت دیگر آیا اسلام طرفدار جدا بودن مجامع زنان و مردان است یا نه؟ .


اسلام همان طوری كه مؤلّف در فصل توصیه های اخلاقی اعتراف كرده است طرفدار ستر تنها نیست بلكه لااقل در حدّ یك توصیه ی اخلاقی دستور پرده نشینی هم داده است و مؤلف در طرح بحث در اینجا چنین ایهام فرموده است كه اسلام فقط طرفدار ستر است و بس.
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 570
پاسخ آنچه در بحث توصیه های اخلاقی آمده و ما از مجموع ادلّه استنباط كرده ایم، حریم و عدم اختلاط است نه پرده نشینی، وَ بَیْنَهُما بَوْنٌ بَعیدٌ. . ***.

صفحه ی 383.

تاریخچه ی حجاب:

*آیا در میان ملل دیگر قبل از اسلام حجاب بوده است؟ .

*وضع حجاب در جاهلیت عرب.

*حجاب در قوم یهود.

*حجاب در ایران باستان.

*حجاب در هند.


این بخش متضمّن فائده ای نیست. سخنان نادرستی در آن از چند مورّخ نقل شده است و بعد اشاره شده كه نادرست است. این سخن ایجاد شبهه برای عوام می كند و بحث در آنها برای كسانی كه نوشته های راسل و ویل دورانت و نظایر آنها را نخوانده اند مفید نیست و شاید مضر هم باشد. این گونه بحثها فقط به درد همان كسانی می خورد كه قبلاً به شبهه ها برخورد كرده اند یا در معرض برخورد به آنها می باشند، مانند همان انجمن مهندسین، ولهذا نشر آنها برای عموم غلط است.

پاسخ ایراد وارد نیست. تنها امثال ما هستیم كه برای اینكه زحمت یك تكلیف متوجه ما نشود سر خود را زیر برف كرده ایم كه جایی را نبینیم. این سخنان هر روز در صدها هزار نسخه در مجلاّت و جراید به صورت زننده ای نقل می شود (علاوه بر خود آن كتابها) . خواجه حافظ هم آنها به گوشش خورده است. یك عده افراد خاص كه اوضاع به هر طرف می چرخد تغییری در آنها پیدا نمی شود نمی توانند ملاك واقع شوند. ***.

صفحه ی 385.

اطلاع من از جنبه ی تاریخی كامل نیست. اطلاع تاریخی ما آنگاه كامل است كه بتوانیم درباره ی همه ی مللی كه قبل از اسلام بوده اند اظهارنظر كنیم. قدر مسلّم این است كه

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 571
قبل از اسلام در میان بعضی ملل حجاب وجود داشته است.

حقیقت این است كه بحثهای تاریخی در این گونه مسائل بر پایه های محكمی استوار نیست، زیرا معمولاً مورخین در این گونه مسائل حدسیّات خودشان را نیز مخلوط كرده اند، و لهذا این بحثها علاوه بر اینكه چندان ارزشی ندارد، براساسی استوار هم قرار ندارد.

پاسخ عدم توجه به جریانات تاریخی از ارزش استدلالهای بعدی می كاهد و قضاوتها ناشی از بی خبری تلقی می شود. تاریخ آنچنان هم بی اعتبار نیست. ***.

صفحه ی 386.

علیهذا حجابی كه در قوم یهود معمول بوده است از حجاب اسلامی- چنانكه بعداً شرح خواهیم داد- بسی سخت تر و مشكلتر بوده است.


این لحن ایهام می كند كه دستور اسلام سخت بوده ولی دستور ادیان دیگر سخت تر، و به عبارت دیگر اعتراض بر همه ی ادیان وارد است ولی بر اسلام كمتر.

پاسخ مگر می شود دستوری دستور باشد و خالی از سختی باشد؟ ! كلمه ی «تكلیف» از ماده ی «كلفت» است كه مفهوم مشقّت دارد. آنچه نباید باشد «حرج» است كه در اسلام نیست؛ اسلام هم از «لاحرج» دم زده نه از «لاكلفة» و عسر هم فوق كلفت است. ***.

صفحه ی 387.

در جلد 11 صفحه ی 112 (ترجمه ی فارسی) می گوید:

«ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب و لواط در قلمرو اسلام بود. عربان از دلفریبی زن بیم داشتند و پیوسته دلباخته ی آن بودند و نفوذ طبیعی وی را با تردید معمولی مردان درباره ی عفاف و فضیلت زن تلافی می كردند. عمر به قوم خود می گفت با زنان مشورت كنند و خلاف رأی ایشان رفتار كنند. ولی به قرن اول هجری مسلمانان زن را در حجاب نكرده بودند، مردان و زنان با یكدیگر ملاقات

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 572
می كردند و در كوچه ها پهلو به پهلوی می رفتند و در مسجد با هم نماز می كردند.

حجاب و خواجه داری در ایام ولید دوم (126- 127 هجری) معمول شد.

گوشه گیری زنان از آنجا پدید آمد كه در ایام حیض و نفاس بر مردان حرام بودند. » .

حجاب در این سخن ویل دورانت به همان معنای پرده نشینی آمده است نه ستر، و معلوم نیست كه نظر مؤلّف در اینجا ردّ كلام اوست یا تأیید آن. اگر منظور ردّ است پس چرا خودشان در مواردی می گویند حجاب در اسلام به معنای پرده نشینی نیست، و اگر منظور تأیید است ذكر آن در این سیاق صحیح نیست.

پاسخ مقصود ویل دورانت ستر است، جمله های بعد كاملاً روشن می كند. ***.

صفحه ی 389.

جواهر لعل نهرو نخست وزیر فقید هند نیز معتقد است كه حجاب از ملل غیرمسلمان روم و ایران به جهان اسلام وارد شد. در كتاب نگاهی به تاریخ جهان جلد اول صفحه 328 ضمن ستایش از تمدن اسلامی، به تغییراتی كه بعدها پیدا شد اشاره می كند و از آن جمله می گوید:

«یك تغییر بزرگ و تأسف آور نیز تدریجاً روی نمود و آن در وضع زنان بود. در میان زنان عرب رسم حجاب و پرده وجود نداشت. زنان عرب جدا از مردان و پنهان از ایشان زندگی نمی كردند بلكه در اماكن عمومی حضور می یافتند، به مسجدها و مجالس وعظ و خطابه می رفتند و حتی خودشان به وعظ و خطابه می پرداختند. اما عربها نیز بر اثر موفقیتها تدریجاً بیش از پیش رسمی را كه در دو امپراطوری مجاورشان یعنی امپراطوری روم شرقی و امپراطوری ایران وجود داشت اقتباس كردند. عربها امپراطوری روم را شكست دادند و به امپراطوری ایران پایان بخشیدند اما خودشان هم گرفتار عادات و آداب ناپسند این امپراطوریها گشتند. به قراری كه نقل شده است مخصوصاً بر اثر نفوذ امپراطوری قسطنطنیه و ایران بود كه رسم جدایی زنان از مردان و پرده نشینی ایشان در میان عربها رواج

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 573
پیدا كرد. تدریجاً سیستم «حرم» آغاز گردید و مردها و زنها از هم جدا گشتند. » .

سخن درستی نیست. فقط بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غیرعرب حجاب از آنچه در زمان رسول اكرم وجود داشت شدیدتر شد نه اینكه اسلام اساساً به پوشش زن هیچ عنایتی نداشته است.


اِسناد این شدت به معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غیرعرب صحیح نیست و اساساً دوره ای را نمی توان نشان داد كه به طور عمومی شدت حجاب بیش از زمان رسول اكرم صلی الله علیه و آله بوده است. در زمان خلفای بنی امیّه و بنی العباس مسلّماً امر حجاب سست تر از قرن اول بوده است. برخی از سلاطین بنی امیّه كنیز مست خود را برای اقامه ی جماعت به مسجد فرستادند. اساساً این حرف غلط است كه زمانی در اسلام مسأله ی حجاب اشتداد یافته باشد؛ آنچه هست این است كه در همه ی زمانهای اسلام، از همان بدو امر تا امروز، مردمی پیدا می شده اند كه در امر عفاف و حجاب عنایت بیشتری داشته اند و این خود مطلوب انسان بوده است و دستورهای كلّی غیرت و عفاف منشأ آن بوده است. به عبارت دیگر آنچه را كه مؤلّف به عنوان توصیه های اخلاقی ذكر كرده است از همان اول در اسلام به وسیله ی اولیای دین بیان شده بود و همان موجب بوده است كه كسانی كه با دقت بیشتری به دستورهای اسلام عمل می كرده اند در امر حجاب بیشتر شدت عمل به خرج بدهند چنانكه امروز هم همین طور است.

برحسب بیان مؤلّف لابد باید گفت روایاتی كه توصیه ی اخلاقی است در زمانهای بعد از قرن اول به سبب اختلاط مسلمین با ایرانیان جعل شده است و باید جاعل آن هم ایرانیها باشند، درصورتی كه یكی از آن روایات سخن امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندش می باشد.

پاسخ آنچه بعدها حتی در میان متشرعین تحت تأثیر عادات و عرفها پیدا شد مافوق توصیه های اخلاقی اسلامی مسلّم است. در عرفهای متأخر حتی ذكر نام همسر نوعی كشف عورت تلقی می شود. پیغمبر اكرم و امیرالمؤمنین و سایر ائمه ی اطهار در محاورات خود نام همسرشان را می بردند كه خدیجه یا فاطمه یاامّ حمیده چنین و چنان كرد؛ ولی امروز اگر یك مرجع تقلید نام همسر خود را بدون تعبیراتی از قبیل «اهل بیت» یا «والده ی فلانی» یا «خانواده» و امثال اینها ببرد كاری زشت تلقی می شود؛ درصورتی كه رسول اكرم از همسرش با كلمه ی

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 574
«حمیرا» تعبیر می كند كه نشان دهنده ی زیبایی و رنگ پوست اوست. همچنین امروز یك ملای معروف و مورد توجه عوام اگر همسرش سرتاپا پوشیده نباشد و بخواهد از جلوی جمعی عبور كند امری مستنكر تلقی می شود. ستر وجه و كفین به اجماع فقهای فریقین واجب نیست، حداكثر این است كه مستحب است؛ اما اگر همسر یك روحانی موجّه میان عوام، ستر وجه و كفین نكند از هر فسقی برای آن روحانی مهمتر جلوه می كند. شیخ انصاری در «كتاب النكاح» راجع به سیره های امروز كه ارزش چندانی ندارد به موضوع نظر بر محاسن مخطوبه مثال می زند و می گوید با اینكه قطعاً از نظر شرعی جایز است ولی امروز اگر به شخص محترمی اینچنین پیشنهاد شود كه دخترت را می خواهم برای ازدواج ببینم فوق العاده مستنكر تلقی می شود. پس آنچه بعدها رخ داده بالاتر است از حدود توصیه ی اخلاقی اسلامی. البته خود اعراب، نه اولیای دین، در این جهت بی تأثیر نبوده اند. خشونت خاص عمری و حلول روح او حتی در مدعیان دشمنی اش سهم بسزایی در این موضوع داشته است. در آخر كتاب به این مطلب اشاره شده است. ***.

صفحه ی 400.

اسلام خوشبختانه یك طرز تفكر و جهان بینی روشن دارد، نظرش درباره ی انسان و جهان و لذت روشن است و به خوبی می توان فهمید كه آیا چنین اندیشه ای در جهان بینی اسلام وجود دارد یا نه.

ما منكر نیستیم كه رهبانیت و ترك لذت در نقاطی از جهان وجود داشته است و شاید بتوان پوشش زن را در جاهایی كه چنین فكری حكومت می كرده است از ثمرات آن دانست، ولی اسلام كه پوشش را تعیین كرد نه در هیچ جا به چنین علتی استناد جسته است و نه چنین فلسفه ای با روح اسلام و با سایر دستورهای آن قابل تطبیق است.


آنچه اسلام با آن مخالف است رهبانیت و ریاضت افراطی است و اما مخالفت با هوا فی الجمله و ترك مادیات در حد اعتدال مسلّماً در اسلام وجود دارد و حج و صوم و جهاد نمونه هایی از آن است- چنانكه در ذهنم این است كه در روایات هم به نام رهبانیت اسلام
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 575
معرفی شده اند- و بعید نیست كه یك دلیل حجاب در اسلام هم همان مسأله ی مخالفت با لذات مادی در حد افراط آن باشد. اگر كسی بگوید غرق شدن مردم در شهوات موجب سد راه معرفت می شود سخنی به گزاف نگفته است.

پاسخ این مطلب صحیح است و آنچه ما مكرّر در همین كتاب در باب فلسفه های عفاف اسلامی گفته ایم كه چند وجه است شامل این وجه هم هست ولی ما نام آن را «رهبانیّت» كه در اسلام صریحاً نفی شده نگذاشته ایم. مسأله ی «رُهْبانِیَّةُ اُمَّتی اَلْجِهادُ» و امثال اینها تشبیه است نه حقیقت، و تازه تعریضی است به رهبانیت و عزلت، و از باب مشاكله است (به اصطلاح علم بدیع) یعنی رهبانیت امت من ضد رهبانیت است. ***.

صفحه ی 401.

2. كافی تألیف محمدبن یعقوب كلینی جلد 5 صفحه ی 496، و وسائل جلد 3 ص 14.

برای روایات نهی از تبتل و اختصا (رهبانیت و خود را اخته كردن) رجوع شود به صحیح بخاری جلد 7 صفحات 4 و 5 و 40 و صحیح مسلم جلد 4 صفحه ی 129 و جامع ترمذی چاپ هند صفحه ی 173.


با وجود كتب خودمان از مراجعه به كتب سنیها مستغنی هستیم. بلی، استناد به آن كتب در مسائل امامت بجاست زیرا از باب اخذ مدرك از خصم است، ولی در فقه و تفسیر و اخلاق از كتب آنها مستغنی هستیم.

پاسخ كسانی كه در مكتب مرحوم آیة اللّه بروجردی پرورش یافته اند می دانند كه مراجعه به كتب اهل سنت برای فهم و درك و تأیید مثبت یا منفی احادیث ما فوق العاده مفید بلكه لازم است. ایشان می فرمودند: از وقتی كه عده ای پیدا شدند وفقه و حدیث ما را كه در جوّی پیدا شده كه فقه و حدیث آنها به هر حال وجود داشته جدا كردند، فقه را منحرف كردند. به علاوه در باب حجیت خبر واحد، آنچه مناط است وثوق است نه مذهب.

روایت سنّی لااقل مؤیّد می تواند باشد. به علاوه سیره ی اصحاب در فقه و تفسیر همیشه بر همین بوده است. كتب شیخ و علامه پر است از نقل اقوال فقهی اهل سنت. تفسیر مجمع البیان بیشتر

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 576
نقل اقوال آنها و احادیث آنهاست و كمتر حدیث شیعه است. تفسیر المیزان در همه جا روایات اهل سنت را ذكر می كند و اخیراً، هم مجمع البیان و هم المیزان به فارسی ترجمه و چاپ و منتشر می شوند. ***.

صفحه ی 405.

درباره ی انوشیروان- كه به غلط او را «عادل» خوانده اند- نقل شده كه وقتی یكی از سرهنگان ارتش او زنی زیبا داشت. انوشیروان به قصد تجاوز به زن او در غیاب او به خانه اش رفت. زن جریان را برای شوهر خود نقل كرد. بیچاره شوهر دید زنش را كه از دست داده سهل است جانش نیز در خطر است. فوراً زن خویش را طلاق گفت. وقتی انوشیروان مطلع شد كه وی زنش را طلاق داده است به او گفت شنیدم یك بوستان بسیار زیبایی داشته ای و اخیراً آن را رها كرده ای، چرا؟ گفت جای پای شیر در آن بوستان دیدم ترسیدم مرا بدرد. انوشیروان خندید و گفت دیگر آن شیر به آن بوستان نخواهد آمد.


قضاوت در این باره تحقیق بیشتری لازم دارد و مدرك داستانی هم كه نقل شده است ذكر نگردیده است. در خاطر دارم كه گویا در بعضی روایات هم عدالت انوشیروان تأیید شده است. در حدیث «وُلِدْتُ فی زَمَنِ الْمَلِكِ الْعادِلِ» نیز باید تحقیق شود.

پاسخ راوی آن روایت كه در قصص الانبیاء راوندی فقط آمده «وهب بن منبّه» وضّاع ایرانی معروف است. به علاوه عادل نبودن انوشیروان از قطعیات تاریخ است. ***.

صفحه ی 405.

این ناامنی ها اختصاص به ایران و به زمانهای قدیم نداشته است. داستان اذان نیمه شب كه در داستان راستان آورده ایم نشان می دهد كه چگونه مشابه این جریانها در دوران تسلط مردم ماوراء النهر بر دستگاه خلافت بغداد، در بغداد هم رواج داشته است. در همین زمانهای نزدیك خودمان یكی از شاهزادگان در اصفهان از این گونه تجاوزها زیاد داشته است و مردم اصفهان قصه های زیادی از زمان حكومت او نقل

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 577
می كنند.

به همه ی این نقلها هم نمی توان خوشبین بود. دنیا وقتی به مردمی رو كند خوبیهای دیگران را هم به آن عاریه می دهد و چون پشت كند خوبیهای خود آنان را نیز از آنان سلب می كند.

وَ اَللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ. .

پاسخ مظالم ظلّ السلطان از متواترات آن زمان است نه این زمان. اگر این تواتر حجت نباشد چه تواتری حجت است؟ ! آیا وظیفه ی ما فقط دفاع از انوشیروانها و ظلّ السلطان هاست؟ ! . ***.

صفحه ی 408.

در كتاب انتقاد بر قوانین اساسی و مدنی ایران صفحه ی 27 می نویسد:

«هنگامی كه قانون مدنی ایران تدوین شد هنوز از برده فروشی در بعضی از نقاط دنیا اثری به جا بود و در ایران نیز با اینكه این كار علی الظاهر از میان رفته بود ولی باز در مغز قانونگذاران آثاری از برده فروشی و آزار به زیردستان وجود داشت. زن را در آن دوره چون «مستأجره» می پنداشتند. زن حق نداشت با مردان نشست و برخاست كند و در اجتماعات راه یابد و به مقامات دولتی برسد. اگر صدای زن را نامحرم می شنید آن زن بر شوی خود حرام می شد. خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزاری می دانستند كه كار او منحصراً رسیدگی به امور خانه و پروردن فرزند بود و هنگامی كه این ابزار می خواست از خانه بیرون برود او را سر تا پا در چادری سیاه می پیچانیدند و روانه ی بازار یا خیابان می كردند. » .


نقل این اباطیل در این كتاب زائد است و بدون جواب هم گذارده شده است. نقل این قسمت ارتباطی هم با مدعای بحث ندارد، آنچه مربوط است قسمت بعدی است.

پاسخ این اباطیل همانهاست كه همه روزه در صدها هزار نسخه در جراید و مجلات نوشته می شود و در مغزهای جوانان مسلمان فرو می رود و بالأخره یك بدبخت مصلحت نشناسی مثل من لازم است كه علی رغم منافعی كه در میان عوام دارد با91

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 578
این اباطیل درگیر و روبرو شود تا لااقل یك عده بفهمند كه هستند اشخاصی كه می توانند به اینها پاسخ گویند. البته لازم بوده كه در همین جا بلافاصله پاسخی داده شود و من این كار را پس از تذكر شما در آن ورقه كه دادید كردم؛ اگرچه كسی كه همه ی این كتاب را بخواند جواب این اباطیل برایش روشن می شود. ***.

صفحه ی 414.

آنچه در مرد وجود دارد غیرت است و یا آمیخته ای است از حسادت و غیرت، . . .


آمیخته نیست.

پاسخ بدون شك در بعضی موارد آمیخته است و منظور ما از تردید همین است. ***.

صفحه ی 418.

به عقیده ی بعضی حجاب و خانه نشینی زن ریشه ی روانی دارد. زن از ابتدا در خود نسبت به مرد احساس حقارت می كرده است از دو جهت: یكی احساس نقص عضوی نسبت به مرد، دیگری خونروی ماهانه و حین زایمان و حین ازاله ی بكارت.


در این بحث مراجعه شود به روایتی كه مرحوم محدّث قمی (ره) در سفینة در «حجب» نقل كرده است. بعید نیست گفته شود كه حجاب و خانه نشینی با عادت زنانگی سازگارتر است و به عبارت دیگر حیض یك عامل تكوینی برای حجاب است ولی نمی توان آن را تمام سبب برای حجاب دانست و نمی توان استتار این نقص را فایده ی منحصره ی حجاب معرفی كرد.

پاسخ آنچه اینها می گویند این است كه استتار در غیرحالت حیض ادامه ی همان حالت است و ما این را نفی كرده ایم. ***.

شاید به همین علت است كه از پیغمبر اكرم درباره ی این عادت سؤال شد، ولی آیه ای كه در پاسخ این سؤال نازل شد این نبود كه حیض پلیدی است و زن حائض پلید است و با او معاشرت نكنید، پاسخ رسید كه نوعی بیماری تن است و در حین آن بیماری از همخوابگی احتراز كنید (نه از معاشرت) :
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 579
یَسْئَلُونَكَ عَنِ اَلْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذیً فَاعْتَزِلُوا اَلنِّساءَ فِی اَلْمَحِیضِ. .

از تو درباره ی حیض سؤال می كنند. بگو نوعی بیماری است، در حال این بیماری با زنان نزدیكی نكنید.

قرآن این حال را فقط نوعی بیماری مانند سایر بیماریها خواند و هرگونه پلیدی را از آن سلب كرد.


بسیاری از مفسّرین «أَذیً» را به معنای پلیدی گرفته اند، چنانكه در صافی آمده است:

«اَذی مُسْتَقْذَرٌ یُؤْذی مَنْ یَقْرُبُهُ نِفْرَةً مِنْهُ» و در مجمع البیان آمده است: «اَذی مَعْناهُ قَذِرٌ وَ نَجِسٌ، عَنْ قتادَةٍ وَالسُّدّی. . . » و ظاهر تشریع غسل بعد از حیض نیز این است كه حیض قذارت است و لهذا [حائض ] از نماز هم ممنوع است زیرا كه محدث است، و لفظ آیه هم كه می فرماید:

«فَاعْتَزِلُوا اَلنِّساءَ فِی اَلْمَحِیضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتّی یَطْهُرْنَ » نیز تأیید همین تفسیر است زیرا كه برأذی بودن حیض، متفرع فرموده است اعتزال را، و اگر مراد از «أَذیً» بیماری بود شایسته بود كه بر آن متفرع شود كه مثلاً به زن تكالیف شاقّه نكنید و خلاصه مانند یك بیمار با او مدارا كنید؛ و اگر گفته شود كه ترك مجامعت هم به خاطر رعایت بیماری اوست، پاسخ می گوییم كه نباید تنها همین یك مطلب بر آن تفریع شود؛ گذشته از اینكه كلمه ی «یَطْهُرْنَ » نیز می فهماند كه زن در حال حیض ناپاك است. توضیح بیشتر اینكه در لفظ «أذی» دو احتمال هست؛ یكی اینكه حیض اذیت است برای زن، چون شبیه به یك بیماری است؛ دوم اینكه اذیت است برای مرد، زیرا كه موجب تنفر است، و ظاهر دومی است نه اولی. .

پاسخ مسأله قذارت حیض در حد قذارت هر حدث دیگر كه با غسل مرتفع می شود ربطی به پلیدی مورد بحث ندارد كه یهودیان زن را در ایام حیض در محل دوری نگهداری می كرده اند و به آن نزدیك نمی شده اند. این پلیدی چیزی از نوع شومی و یا از نوع پلیدی سگ است میان مسلمین كه به تمام وجود پلید است و مسلم از تماس و لمس او پرهیز دارد. پلیدی در حد یك حدث را انكار نكرده و صریحاً اعتراف كرده ایم. آنچه مفسرین گفته اند بیش از این نیست. كلمه ی «اذی» مسلّماً به معنی قذارت نیست، حداكثر این است كه قذارت موجب اذی برای مرد باشد و چون متعلَّق اذی حذف شده كه لكم یا لهن، ظاهر این است كه

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 580
اذی برای خود زن است. بسیار بعید است كه درباره ی حیض كه مربوط به زن است سؤال شود (خصوصاً باتوجه به شأن نزول) ، جوابی كه داده شده مربوط به مرد باشد.

مقصود كسانی هم كه گفته اند: «مُسْتَقْذَرٌ یُؤْذی مَنْ یَقْرُبُ مِنْهُ» عامّ است، منحصر به مرد نیست، برای خود زن هم به این معنی اذی است. ***.

صفحه ی 421.

عللی كه قبلاً ذكر كردیم كم و بیش مورد استفاده ی مخالفان پوشیدگی زن قرار گرفته است. به عقیده ی ما یك علت اساسی در كار است كه مورد غفلت واقع شده است. به عقیده ی ما ریشه ی اجتماعی پدید آمدن حریم و حائل میان زن و مرد را در میل به ریاضت یا میل مرد به استثمار زن یا حسادت مرد یا عدم امنیت اجتماعی یا عادت زنانگی نباید جستجو كرد و لااقل باید كمتر در اینها جستجو كرد. ریشه ی این پدیده را در یك تدبیر ماهرانه ی غریزی خود زن باید جستجو كرد.


مؤلّف این علت را «اساسی» نامیده است و با پذیرفتن این علت گویی قبول كرده است كه حجاب ساخته ی دست زن است به خاطر محفوظ نگه داشتن مقام خود، و این نقض غرض مؤلف است كه می خواهد برای حجاب ریشه ی الهی بیان كند نه ریشه ی سست بشری. آنگاه در این بخش به كلمات راسل، ویل دورانت و سایر مزخرف گوها استناد شده است؛ و در رد این ریشه می توان گفت زن كه می خواهد ارزش خود را بالا ببرد خود را نشان می دهد آنگاه می گریزد نه آنكه خود را از اول نشان ندهد؛ و حجاب به این معنی اخیر است. به نظر می رسد حذف این قسمت، از اصل بهتر است.

پاسخ اولاً بحث درباره ی یك علت اساسی است نه علت اساسی منحصر. ثانیاً مگر لازمه ی اینكه چیزی دستور الهی باشد این است كه فاقد هرگونه مصلحت بشری باشد و یا بشر به حكم یك الهام غریزی آن را تأیید نكند؟ ! ما از این گونه دستورهای الهی زیاد داریم كه غریزه هم آن را تأیید می كند. در حدیث است كه «اَلْكِذْبُ رَیْبَةٌ وَالصِّدْقُ طُمَأْنینَة» .

یا رسول اكرم درباره ی «برّ» و «اثم» فرمود: «اَلْبِرُّ ما. . . وَ الْاِثْمُ ما. . . » . خداوند متعال خواسته است كه عزت و كرامت زن در مقابل مرد محفوظ باشد و نخواسته است كه زن در برابر مرد، موجودی مبتذل

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 581
باشد؛ لهذا در غریزه ی او خود دور نگه داشتن را قرار داده است.

در ص 83 تصریح شده كه اینها در احكام اسلام به منزله ی فلسفه ی احكامند. ***.

صفحه ی 422.

مولوی، عارف نازك اندیش و دوربین خودمان، مثلی بسیار عالی در این زمینه می آورد؛ اول درباره ی تسلط معنوی زن بر مرد می گوید:

زُیِّنَ لِلنّاس حق آراسته است
زانچه حق آراست چون تانند رَست
چون پی یَسْكُن اِلَیْهاش آفرید
كی تواند آدم از حوّا برید
رستم زال ار بود وز حمزه بیش
هست در فرمان اسیر زال خویش
آن كه عالم مست گفتارش بدی
كَلِّمینی یا حُمَیْرا می زدی
آنگاه راجع به تأثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیت زن و در بالا بردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق و سوز مثلی لطیف می آورد. . .

این بیت بی ادبی است.

پاسخ آیا مصراع اول بی ادبی است یا مصراع دوم؟ در مصراع اول كه من بی ادبی نمی بینم. مصراع دوم اگر به نظر شما و در عرف عوام الناسِ امروز بی ادبی است بر گوینده ی «كَلِّمینی یا حمیرا» است. شما بعدها از زبان پیغمبر نقل خواهید كرد كه «یَرْكَبْنَ ذَواتُ الْفُروجِ السُّروجَ» و باور دارید كه این جمله می تواند سخن پیغمبر باشد، پس چگونه مفاد این بیت بی ادبی است؟ ! . ***.

صفحه ی 430.

استعمال كلمه ی «حجاب» در مورد پوشش زن یك اصطلاح نسبتاً جدید است. در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقها كلمه ی «سَتر» كه به معنی پوشش است به كار رفته است. فقها چه در «كتاب الصلوة» و چه در «كتاب النكاح» كه متعرض این مطلب شده اند كلمه ی «ستر» را به كار برده اند نه كلمه ی «حجاب» را.

بهتر این بود كه این كلمه عوض نمی شد و ما همیشه همان كلمه ی «پوشش» را به كار می بردیم، زیرا چنانكه گفتیم معنی شایع لغت «حجاب» پرده است و اگر در مورد پوشش به كار برده می شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 582
شده كه عده ی زیادی گمان كنند كه اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود.

این فصل كتاب نوعی تشویق به ورود زن در میان اجتماع مردان است و مسلماً چنین چیزی از نظر اسلام ممدوح نمی باشد و گمانم این است كه خود استاد مؤلف هم بعد از این تصریح می كند كه جدا ساختن محیط زن از مرد در اسلام ممدوح است.

پاسخ تشویق نیست، عدم منع است، و آنچه در فصلهای آخر كتاب گفته شده است و همواره مورد تأیید است حریم است نه پرده نشینی. رسول اكرم اجازه ی شركت در مساجد و احیاناً در تشییع جنازه و بالاتر حضور در میدان جنگ را می داد و در عین حال مانع اختلاط بود، می گفت زنان و مردان با یكدیگر و در حال اختلاط از یك در خارج نشوند و حتی در كوچه و خیابان خط ممرّ مردان از خط ممرّ زنان جدا باشد؛ صلّی اللّه علیه و آله كه چقدر او بزرگ و عظیم و معتدل بود و چقدر ما كوچك و حقیر و مفرط یا مفرّط هستیم. ***.

صفحه ی 431.

می دانیم كه در قرآن كریم درباره ی زنان پیغمبر دستورهای خاصی وارد شده است.

اولین آیه خطاب به زنان پیغمبر با این جمله آغاز می شود: «یا نِساءَ اَلنَّبِیِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ اَلنِّساءِ» یعنی شما با سایر زنان فرق دارید. اسلام عنایت خاصی داشته است كه زنان پیغمبر، چه در زمان حیات آن حضرت و چه بعد از وفات ایشان، در خانه های خود بمانند، و در این جهت بیشتر منظورهای اجتماعی و سیاسی در كار بوده است. قرآن كریم صریحاً به زنان پیغمبر می گوید: «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِكُنَّ » یعنی در خانه های خود بمانید. اسلام می خواسته است «اُمَّهاتُ الْمُؤْمِنین» كه خواه ناخواه احترام زیادی در میان مسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نكنند و احیاناً ابزار عناصر خودخواه و ماجراجو در مسائل سیاسی و اجتماعی واقع نشوند. و چنانكه می دانیم یكی از امهات المؤمنین (عایشه) كه از این دستور تخلف كرد ماجراهای سیاسی ناگواری برای جهان اسلام به وجود آورد. خود او همیشه اظهار تأسف می كرد و می گفت دوست داشتم فرزندان زیادی از پیغمبر می داشتم و می مردند اما به چنین ماجرایی دست

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 583
نمی زدم.

دستورهای سوره ی احزاب دستورهای خاص نیست و ملاك آنها هم این نبوده است كه از وجهه ی آنها سوء استفاده نشود. تخصیص زنان پیغمبر به این دستورها از باب عنایت بیشتر است نه از باب اینكه حكم، خاص آنها بوده است. مثلاً می فرماید: یا نِساءَ اَلنَّبِیِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ اَلنِّساءِ إِنِ اِتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ اَلَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ . نباید گفت كه خضوع در قول برای زنان دیگر مذموم نبوده است بلكه باید گفت كه این امر در مورد زنان پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله مذموم تر است. و همچنین می فرماید: وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ اَلْجاهِلِیَّةِ اَلْأُولی .

واضح است كه تبرّج برای همه ی زنان مذموم بوده است، لهذا به جاهلیت اولی اسناد داده شده است؛ پس همه ی زنان باید در خانه قرار بگیرند. و همچنین «وَ أَقِمْنَ اَلصَّلاةَ وَ آتِینَ اَلزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اَللّهَ وَ رَسُولَهُ » همه از احكام عامه است. همچنین در آیه ی حجاب كه می فرماید: «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ » از جمله ی بعدش كه می فرماید: «ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ » معلوم می شود كه حكم عام است برای همه ی زنان و مردان مؤمن. .

پاسخ اشتباه عجیبی است! ما كه نگفته ایم در آیه ی «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ » دستور پرده نشینی داده شده و این دستور مختص زنان پیغمبر است. گفته ایم این كلمه فقط در این آیات به كار برده شده. مخاطب این جمله مردمند نه زنان، و این حكم عام است؛ یعنی هركس اگر كاری به داخله ی زندگی كسی دارد و چیزی از زنان آن خانه می خواهد بگیرد باید بداند كه غالباً زنان در وضعی هستند كه ستر كافی ندارند و نباید سرزده وارد خانه شوند آنچنانكه اعراب می كردند؛ همچنانكه لازم نیست آن زنان در داخل خانه ی خود نیز همواره مسلّح به ستر باشند به احتیاط اینكه مردی شاید وارد شود. مسأله ی درخواست چیزی از زنان یك خانه از پشت پرده و وارد نشدن در حریم خانه چه ربطی دارد به دستور پرده نشینی زن. جمله ی «قَرْنَ فِی بُیُوتِكُنَّ » اولاً به عقیده ی من جمله ی اختصاصی است و زنان پیغمبر، آنها كه مقید به اجرای دستور بودند، از این جمله چنین فهمیدند كه دستوری اختصاصی است و لهذا حتی از مسافرت احتراز داشتند.

و به علاوه قطعاً مفاد آیه این نیست كه از خانه بیرون نروید، به مسجد و زیارت دوستان و ارحام هم نروید؛ مقصود این است كه به كاری كه

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 584
مستلزم این باشد كه از حرم پیغمبر خارج شوید دست نزنید، نظیر كاری كه عایشه كرد. به هر حال آیه ی «قَرْنَ فِی بُیُوتِكُنَّ » نیز دستور پرده نشینی نیست، نه برای زنان پیغمبر و نه برای غیر آنها. ***.

سرّ اینكه زنان پیغمبر ممنوع شدند از اینكه بعد از آن حضرت با شخص دیگری ازدواج كنند به نظر من همین است؛ یعنی شوهر بعدی از شهرت و احترام زنش سوء استفاده می كرد و ماجراها می آفرید. بنابراین اگر درباره ی زنان پیغمبر دستور اكیدتر و شدیدتری وجود داشته باشد بدین جهت است.

این نظر نیز درست نیست بلكه از قصه ای كه در شأن نزول آیه آمده است معلوم است كه به حس غیرت پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله می خواسته اند ضربه بزنند و خدا نگذاشته است، و جمله ی قبل كه می فرماید: «وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اَللّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً» می فهماند كه این كار اذیت پیغمبر صلی الله علیه و آله بوده است.

پاسخ محال است كه پیغمبر بر زائد بر آنچه حكم خداست غیرت ورزد. حكم خدا ملاك غیرت است نه غیرت او ملاك حكم خدا؛ و ملاك حكم خدا مصلحتی است از قبیل آنچه در متن آمده. به علاوه ما اظهار یقین نكرده ایم. ***.

صفحه ی 431.

به هر حال آیه ای كه در آن آیه كلمه ی «حجاب» به كار رفته آیه ی 53 از سوره ی احزاب است كه می فرماید: «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ » یعنی اگر از آنها متاع و كالای مورد نیازی مطالبه می كنید از پشت پرده از آنها بخواهید. در اصطلاح تاریخ و حدیث اسلامی هر جا نام «آیه ی حجاب» آمده است مثلاً گفته شده قبل از نزول آیه ی حجاب چنان بود و بعد از نزول آیه ی حجاب چنین شد، مقصود این آیه است كه مربوط به زنان پیغمبر است [1]نه آیات سوره ی نور كه می فرماید:

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ - الی آخر- قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ. .

یا آیه ی سوره ی احزاب كه می فرماید:

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 585
یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ- الی آخر.

مرده شوی صحیح مسلم را ببرد كه دست از سر ما برنمی دارد. گمان می كنم استاد در این ایام كتب صحاح را مطالعه می كرده اند و هرچه به نظرشان مناسب این كتاب بوده است آورده اند و الاّ نمی خواهند بگویند در كتابهای دیگر مطلبی در این باره یافت نمی شده است و منحصراً در كتب صحاح یافت می شده است.

پاسخ اِیّاك اَعْنی وَاسْمَعی یا جارَةُ. بدیهی است كه حضرت تعلیقه نویس هرگز در مورد كتابی كه به هر حال به علم اجمالی، دهها و شاید صدها حدیث قطعی نبوی دارد چنین تعبیری نمی كند؛ مرده شوی فضولها را ببرد كه از این كتاب نقل می كنند! ! ! . ***.

اما اینكه چطور شد در عصر اخیر به جای اصطلاح رایج فقها یعنی ستر و پوشش، كلمه ی حجاب و پرده و پردگی شایع شده است برای من مجهول است و شاید از ناحیه ی اشتباه كردن حجاب اسلامی به حجابهایی كه در سایر ملل مرسوم بوده است باشد. ما در این باره بعداً توضیح بیشتری خواهیم داد.

شاید وجه آن، مبالغه در پوشیدگی زن است كه در حد حجاب ممدوح است، و تعبیر استاد در اینجا پسندیده نیست، تحریك مردم است علیه متدینین.

پاسخ مثل اینكه علیه اسلام هرچه صورت بگیرد مانعی ندارد، فقط كاری كه نباید بشود این است كه خاطر مبارك آنان كه دانسته یا ندانسته اسلام را مسخ كرده اند رنجه نشود و غبار كمی هم بر اعتبار و حیثیت آنها ننشیند. ***.

صفحه ی 435.

2. هیچ فكر كرده اید كه حس «تغزل» در بشر چه حسی است؟ قسمتی از ادبیات جهان عشق و غزل است. در این بخش از ادبیات، مرد، محبوب و معشوق خود را ستایش می كند، به پیشگاه او نیاز می برد، او را بزرگ و خود را كوچك جلوه می دهد، خود را نیازمند كوچكترین عنایت او می داند، مدعی می شود كه محبوب و معشوق

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 586
«صد مُلك جان به نیم نظر می تواند بخرد، پس چرا در این معامله تقصیر می كند» ، از فراق او دردمندانه می نالد.

این بخش چندان تناسبی با موضوع بحث ندارد و حذفش شاید بهتر باشد.

پاسخ لازم و مفید است. ***.

صفحه ی 440.

آنچه موجب فلج كردن نیروی زن و حبس استعدادهای اوست حجاب به صورت زندانی كردن زن و محروم ساختن او از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است و در اسلام چنین چیزی وجود ندارد. اسلام نه می گوید كه زن از خانه بیرون نرود و نه می گوید حق تحصیل علم و دانش ندارد- بلكه علم و دانش را فریضه ی مشترك زن و مرد دانسته است- و نه فعالیت اقتصادی خاصی را برای زن تحریم می كند. اسلام هرگز نمی خواهد زن، بی كار و بی عار بنشیند و وجودی عاطل و باطل بار آید.

پوشانیدن بدن به استثنای وجه و كفین مانع هیچ گونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی یا اقتصادی نیست. آنچه موجب فلج كردن نیروی اجتماع است آلوده كردن محیط كار به لذتجوییهای شهوانی است.


تشویق به كارهای اجتماعی بیرونی برای زن! ! .

این سخنان نادرست است، به بخش توصیه های اخلاقی مراجعه شود.

پاسخ قبلاً گفتیم كه آنچه اسلام لااقل به صورت ارجحیت و استحباب، زائد بر ستر واجب، گفته است حریم است نه پرده نشینی، و میان ایندو تفاوت بسیار است. كار اجتماعی با بودن حریم هیچ مانعی ندارد؛ و بخش توصیه های اخلاقی هم منافاتی با مطلب اینجا ندارد. ***.

صفحه ی 447.

شرافت زن اقتضا می كند كه هنگامی كه از خانه بیرون می رود متین و سنگین و باوقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه عمدی كه باعث تحریك و

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 587
تهییج شود به كار نبرد، عملاً مرد را به سوی خود دعوت نكند، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنی دار به سخن خود آهنگ ندهد. چه آنكه گاهی اوقات ژستها سخن می گویند، راه رفتن انسان سخن می گوید، طرز حرف زدنش یك حرف دیگری می زند.

اول از تیپ خودم كه روحانی هستم مثال می زنم: اگر یك روحانی برای خودش قیافه و هیكلی برخلاف آنچه عادت و معمول است بسازد، عمامه را بزرگ و ریش را دراز كند، عصا و ردایی با هیمنه و شكوه خاص به دست و دوش بگیرد، این ژست و قیافه خودش حرف می زند، می گوید برای من احترام قائل شوید، راه برایم باز كنید، مؤدب بایستید، دست مرا ببوسید.


ممكن بود از روحانیهای متظاهر به روشنفكری و تجدد مثال زده شود كه در این زمان متناسب تر است چون عوامفریبی عصر حاضر در این شكل قویتر است.

پاسخ شما یك مثال پیدا كنید تا اضافه كنیم. خیلی خدا نشناسی است كه انسان از این تظاهر و ریاها كه بر احدی پوشیده نیست، به خاطر تعصب صنفی دفاع كند. ***.

صفحه ی 448.

شما اگر از فقها بپرسید آیا صِرف بیرون رفتن زن از خانه حرام است، جواب می دهند نه. اگر بپرسید آیا خرید كردن زن ولو اینكه فروشنده مرد باشد حرام است یعنی نفس عمل بیع و شِراء زن اگر طرف مرد باشد حرام است، پاسخ می دهند حرام نیست.


حرام نیست ولی مذموم است.

پاسخ چه دلیلی هست كه اگر مقارن با امر دیگری نباشد حتی مكروه هم باشد. ***.

فقط دو مسأله وجود دارد؛ یكی اینكه باید پوشیده باشد و بیرون رفتن به صورت خودنمایی و تحریك آمیز نباشد.

و دیگر اینكه مصلحت خانوادگی ایجاب می كند كه خارج شدن زن از خانه توأم

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 588
با جلب رضایت شوهر و مصلحت اندیشی او باشد. البته مرد هم باید در حدود مصالح خانوادگی نظر بدهد نه بیشتر.

مسأله ی سوم این است كه ظهور زن در اجتماعات پسندیده نیست.

پاسخ مسأله ی سوم حریم است در حین شركت در اجتماعات، نه عدم شركت، و خوب است كه اضافه شود. ***.

صفحه ی 457.

بدین نكته باید توجه كرد كه آزادی در مسائل جنسی سبب شعله ور شدن شهوات به صورت حرص و آز می گردد، از نوع حرص و آزهایی كه در صاحبان حرمسراهای رومی و ایرانی و عرب سراغ داریم.


كلمه ی «عرب» پسندیده نیست. اگر طوری تعبیر می شد كه اختصاص به خلفای جور پیدا می كرد خوب بود.

پاسخ در مقابل «ایرانی» و «رومی» جز «عرب» تعبیر دیگر درست نیست. ***.

صفحه ی 471.

در سالهایی كه در قم بودم یك وقت یكی از خطبای معروف ایران به قم آمد و اتفاقاً دید و بازدید ایشان در حجره ی بنده بود؛ در آنجا از ایشان دیدن می شد. یك روز در مدت اقامت ایشان در قم شخصی در وقت نامناسبی ایشان را به خانه ی آیة اللّه بروجردی برده بود. آن موقع یك ساعت قبل از وقت درس ایشان بود و معمولاً ایشان در آن وقت مطالعه می كردند و كسی را نمی پذیرفتند. در می زنند و به نوكر می گویند به آقا بگویید فلانی به ملاقات شما آمده است. نوكر پیغام را می رساند و برمی گردد و می گوید آقا فرمودند من فعلاً مطالعه دارم، وقت دیگری تشریف بیاورید. آن شخص محترم هم برگشت و اتفاقاً همان روز به شهر خود مراجعت كرد. همان روز آیة اللّه بروجردی برای درس آمدند، من را در صحن دیدند و فرمودند: «من بعد از درس برای دیدن فلانی به حجره ی شما می آیم. » گفتم ایشان رفتند. فرمودند:

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 589
«پس وقتی ایشان را دیدی بگو: حال من وقتی تو به دیدن من آمدی مانند حال تو بود وقتی می خواهی برای ایراد سخنرانی آماده شوی. من دلم می خواست وقتی با هم ملاقات كنیم كه حواس من جمع باشد و با هم صحبت كنیم و در آن موقع من مطالعه داشتم و می خواستم برای درس بیایم. » .

پس از مدتی من آن شخص را ملاقات كردم و معذرت خواهی آیة اللّه بروجردی را ابلاغ كردم، و شنیده بودم كه بعضی از افراد وسوسه كرده بودند و به این مرد محترم گفته بودند: تعمدی در كار بوده كه به تو توهین شود و تو را از در خانه برگردانند. من به آن مرد محترم گفتم:

آیة اللّه بروجردی می خواستند به دیدن شما بیایند و چون مطلع شدند كه شما حركت كردید معذرت خواهی كردند.

آن مرد جمله ای گفت كه برای من جالب بود. گفت:

«نه تنها به من یك ذره برنخورد، بلكه خیلی هم خوشحال شدم؛ زیرا ما اروپاییها را می ستاییم كه مردمی صریح هستند و رودرواسیهای بیجا ندارند. من كه قبلاً از ایشان وقت نگرفته بودم، غفلت كرده در وقت نامناسبی رفته بودم. من از صراحت این مرد خوشم آمد كه گفت حالا من كار دارم. آیا این بهتر بود یا اینكه با ناراحتی مرا می پذیرفت و دائماً در دلش ناراحت بود و با خود می گفت این بلا چه بود كه بر من نازل شد، وقت مرا گرفت و درس مرا خراب كرد؟ ! من بسیار خوشحال شدم كه در كمال صراحت و رُك گویی مرا نپذیرفت. چقدر خوب است مرجع مسلمین این طور صریح باشد. » .


ستایش اروپاییها در این داستان پسندیده نیست؛ گویی اروپایی ضرب المثل فضیلت قرار داده شده است و آیة اللّه بروجردی همچون ایشان.

پاسخ اروپاییها ضرب المثل فضیلت نیستند، خود این كتاب و سایر آثار نویسنده اش همیشه از آنها انتقاد كرده است، ولی ضرب المثل صراحت و نظم هستند و ما هم نباید به خاطر اینكه آنها را دشمن داریم انكار كنیم؛ وَ لا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 590
أَلاّ تَعْدِلُوا. .

از اخفاء و عدم اعتراف به فضیلت دشمن برای ما فضیلتی درست نمی شود، برعكس [ذكر فضیلت آنها] موجب تنبّه و غیرت مسلمانان می شود. ***.

صفحه ی 474.

ولی در مورد كلمه ی «غضّ» می گویند «غضّ بصر» و یا «غضّ نظر» و یا «غضّ طرف» . غضّ به معنای كاهش دادن است و غضّ بصر یعنی كاهش دادن نگاه. در قرآن كریم سوره ی لقمان آیه ی 19 از زبان لقمان به فرزندش می گوید: «وَ اُغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ » یعنی صدای خودت را كاهش بده، ملایم كن، فریاد نكن. در آیه ی 3 از سوره ی حُجُرات می فرماید: «إِنَّ اَلَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اَللّهِ أُولئِكَ اَلَّذِینَ اِمْتَحَنَ اَللّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی » یعنی آنان كه صدای خود را (هنگام سخن گفتن) در حضور رسول خدا ملایم می كنند، یعنی فریاد برنمی آورند، آنان كسانی هستند كه خداوند دلهایشان را برای تقوا آزمایش كرده است.


عبارت كتاب در این بحث خالی از ابهام نیست، زیرا گاهی بصر رای به معنی نگاه و گاهی به معنای دیده گرفته است. نگاه، عمل چشم است و دیده خود چشم است به اعتبار عملی كه دارد. تحقیق این است كه بصر به معنای دیده است و ممكن است مجازاً بر نگاه اطلاق شود.

پس اگر اَبصار رای در آیه به معنای دیدگان بگیریم غضّ به معنای فروخوابانیدن و نیم بسته كردن است، و اگر به معنای نگاهها بگیریم غضّ به معنای كاهش دادن است. حاصل آنكه یا در لغت «بصر» باید تصرف كرد و یا در لغت «غضّ» . این در صورتی است كه «مِن» را برای تبعیض یا زائده بگیریم، ولی اگر «مِن» را برای ابتدا بگیریم تصرف در هیچ یك از دو لغت لازم نمی آید و متعلَّق غضّ محذوف خواهد بود؛ یعنی یَغُضُّوا النَّظَرَ (اَیْ یَنْقُصوهُ) مُبْتَدَءً مِنْ اَبْصارِهِمْ. .

پاسخ نتیجه به هر حال یكی است؛ ولی مقصود متن این است كه نسبت غضّ- كه كاهش است- به دیده از آن جهت داده شده كه منظور كاهش عمل این عضو است، و این لفظ به این عضو به اعتبار عمل خاصش اطلاق می شود، برخلاف لفظ عین. ***

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 591
صفحه ی 475.

علیهذا در آیه ی مورد بحث معنای «یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ » این است كه نگاه را كاهش بدهند یعنی خیره نگاه نكنند و به اصطلاح علمای اصول نظرشان آلی باشد نه استقلالی.


عبارت كتاب در اینجا ایهام می كند كه نظر آلی به زن، یعنی نظر در حال مكالمه، مورد نهی نیست در حالی كه این سخن غلط است؛ بلكه مراد از غضّ بصر، چشم فروبستن است، یعنی نیم بسته كردن چشم؛ چنانكه انسان وقتی بخواهد به یك شئ نگاه نكند و به اشیاء دیگر نگاه كند ناچار باید چنین كند؛ و این مطلب غیر از مسأله ی نظر استقلالی و نظر آلی است. نظر استقلالی و نظر آلی هر دو تا ممكن است به طور باز بودن تمام چشم و بدون غضّ بصر باشد.

پاسخ انسان وقتی كه به چیزی نگاه می كند اگر منظورش تماشای او باشد نگاهش دقیق می شود و توجهش تام می گردد و اما اگر منظور تماشا نباشد بلكه همان قدر است كه لازمه ی تخاطب است نگاهش دقیق و خیره نیست. در صورت اول اگر پرسش شود، جزئیات چهره ی طرف را به خاطر دارد، و در صورت دوم اگر صد بار هم دیده باشد باز هم اگر بپرسند نمی داند كه فی المثل چشم طرف درشت است یا ریز. معمولاً انسان هنگامی كه نمی خواهد به چیزی نگاه كند و ضرورت ایجاب می كند كه چشم افكند، عدم تمایل روح به دیدن قهراً موجب می شود كه پلكها اندكی به هم نزدیك شوند. منظور ما این بوده كه آیه چنین حالی را بیان می كند. پس آیه نظر استقلالی و تماشایی را كه دقیق و خیره است نهی می كند اما نظر آلی و تخاطبی را نهی نمی كند. ***.

صفحه ی 476.

این نكته باید اضافه شود كه برخی از مفسران كه «غضّ بصر» را به معنی ترك نظر گرفته اند مدعی هستند كه مقصود ترك نظر به عورت است همچنانكه جمله ی بعد نیز ناظر به حفظ عورت از نظر است. و باز همان طور كه فقها گفته اند فرضاً مقصود از غضّ بصر ترك نگاه به طوركلی باشد اعم از نگاهی كه به منظور تماشا و التذاذ باشد و یا

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 592
نگاهی كه لازمه ی مخاطبه است، متعلَّق نگاه ذكر نشده است كه چیست [2]

مقصود مؤلّف در این بحث روشن نیست كه آیا مراد آیه، غضّ بصر از وجه و كفّین است یا غضّ بصر از سایر قسمتهای بدن زن. اگر مراد دومی است پس به فرموده ی ایشان نظر آلی به بدن زن باید جایز باشد، در حالی كه چنین نیست؛ و اگر مراد اولی است پس باید آیه از حكم نظر به بدن زن ساكت باشد. گمان نمی كنم احدی از مفسرین متعلَّق غضّ را وجه و كفّین گرفته باشد؛ و مؤلف در نوشته ی خود تصریح نفرموده است، و اكنون مستمسك را حاضر ندارم تا مراجعه كنم و غرض مؤلف را از این ارجاع بدانم.

پاسخ ما به قرینه ی شأن نزول آیه استنباط كرده ایم كه مقصود نظر به چهره ی زن است.

مسأله ی نظر به سایر [قسمتهای ] بدن زن مفروغٌ عنه است. ***.

صفحه ی 476.

راسل در یكی از كتابهایش به نام در تربیت یكی از چیزهایی كه از جمله ی اخلاق بی منطق و به اصطلاح «اخلاق تابو» می شمارد، همین مسأله ی پوشانیدن عورت است.

وی می گوید چرا پدران و مادران اصرار می ورزند كه عورت خود را از بچه بپوشانند؟ این اصرار خود سبب تحریك حس كنجكاوی بچه ها می گردد. اگر كوشش والدین برای كتمان عضو تناسلی نباشد، چنین كنجكاوی كاذبی وجود پیدا نخواهد كرد. باید والدین عورت خود را به بچه ها نشان بدهند تا آنها هرچه كه وجود دارد از اول بشناسند.

بعد اضافه می كند: لااقل گاهی اوقات- مثلاً هفته ای یك بار- در صحرا یا حمام برهنه شوند و عورت خود را در معرض دید بچه ها قرار دهند.


نقل كلام راسل با استدلال آن كه یك خطابه است پسندیده نیست. خطابه ی سوء دارای اثری است كه نباید از اصل نقل شود، فافهم.

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 593
پاسخ متأسفانه كتابهایی كه میلیونها نسخه از آنها در جهان و دهها و صدها هزار نسخه از آنها چه به صورت كتاب و چه به صورت مجله در ایران چاپ می شود و اثر می گذارد همینهاست. نقل و جواب آنها از شوكت آنها می كاهد. نقل نكردن ما كاری از قبیل سر زیر برف كردن كبك است و خودمان را ریشخند می كنیم. چهار تا جاهلتر از خود ما كه هیچ حسن و هنری جز جهالت و عوام بودن ندارند نباید معیار افراد مؤثر واقع شوند. ***.

صفحه ی 483.

اساساً نظر ابن مسعود قابل توجیه نیست، زیرا جامه ای كه خودبه خود آشكار است جامه ی رو است نه جامه ی زیر، و در این صورت معنی ندارد كه گفته شود زنان زینتهای خود را آشكار نكنند مگر جامه ی رو را. جامه ی رو قابل پوشاندن نیست تا استثنا شود؛ برخلاف چیزهایی كه در كلمات ابن عباس و ضحاك و عطاست و در روایات شیعه ی امامیه آمده است. اینها اموری است كه قابل این هست كه دستور پوشانیدن یا نپوشانیدن آنها داده شود.


این استدلال در رد تفسیر ابن مسعود صحیح نیست، زیرا ظاهر آیه ی كریمه هم این است كه آنچه استثنا شده است چیزی است كه خود به خود ظاهر است و پوشانیدنش ممكن نیست، و در حقیقت استثنای منقطع است، چون تعبیر شده است: «لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها» و «ظَهَرَ» فعل لازم است. حتی بنا بر تفسیر دیگر كه مراد از «ما ظَهَرَ» را زینت وجه و كفّین بدانیم، چنانكه از روایات استفاده شده است، باید این طور توجیه كنیم كه زینت وجه و كفّین خود به خود ظاهر است (چون پوشیدن آن حرَج است گویی پوشیدنش ممكن نیست، پس آن خود به خود ظاهر است) ولی در سایر قسمتهای بدن مسأله ی ابداء است نه ظهور خود به خود.

فافهم.

پاسخ استثنای منقطع در مورد چیزی كه اخفائش معنی ندارد قابل توجیه نیست. از «فافهم» چیزی نفهمیدم. بعداً در این باره بحث خواهد شد. ***.

این مطلب را توضیح می دهیم كه ما این مسأله را از نظر خودمان بیان می كنیم و
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 594
استنباط خودمان را ذكر می نماییم و اما هر یك از آقایان و خانمها از هركس كه تقلید می كنند عملاً باید تابع فتوای مرجع تقلید خودشان باشند. آنچه ما می گوییم با فتوای بعضی از مراجع تقلید تطبیق می كند و ممكن است با فتوای بعضی دیگر تطبیق نكند (هرچند فتوای مخالفی وجود ندارد، هرچه هست به اصطلاح احتیاط است نه فتوای صریح) . غرض ما از این بحث این است كه شما با متون اسلام از نزدیك آشنا شوید و به منطق متین و محكم اسلام مجهز گردید.

این جمله ایهام می كند كه دیگران شما را از آشنا شدن با متون اسلام مانع می شوند.

این گونه جملات بسیار زننده است و مردم را نسبت به فقها بدبین می سازد.

پاسخ چنین مفهومگیری نمی دانم در «اصول» چه نامی دارد؟ اینها بهانه گیری است.

سبحان اللّه، سكوت دیگران و توضیح و تفسیر مقنِع نكردن آنها سبب بدبینی مردم نمی شود؛ اما اینكه بیچاره ای جان بكَند و بعد بگوید می خواهم شما از نزدیك با اسلام آشنا شوید موجب بدبینی می شود! اگر اینها بهانه گیری برای افتراس نیست پس چیست؟ فرضاً بدبین كند، به پیشنمازها بدبین می كند نه به فقها. حتماً شنیده اید كه گرگ و برّه از یك نهر آب می خوردند و گرگ در بالا و برّه در پایین قرار گرفته بود. گرگ می خواست بهانه ای برای پاره كردن برّه پیدا كند، گفت آب نخور كه آبها را گِل می كنی. برّه ی بیچاره گفت:

آخر من كه پایین ترم؛ فرضاً آب گل بشود كه به طرف بالا برنمی گردد. گرگ گفت: عجب! فضولی و زبان درازی هم می كنی. فوراً پرید و برّه را درید. دریدن یك فرد تنها در یك شهر از طرف افراد بهم بسته ی فامیلی و طبقه ای بهانه ی زیادی نمی خواهد، كافی است كه گفته شود عرض وجود كرده ای و عرض وجودذنْبٌ لایُغْفَراست؛ وُجودُكَ ذَنْبٌ لایُقاسُ بِهِ ذَنْبٌ. . ***.

صفحه ی 484.

بدیهی است تنها خواندن رساله های عملیه و آگاهی بر متون فتواها برای این منظور كافی نیست؛ بحثی استدلالی، هم از جنبه ی نقل و هم از جنبه ی فلسفه ی اجتماعی لازم است.

این جهت است كه این بحث را بر ما ضروری و لازم كرده است و این است

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 595
محرك ما در بحث استدلالی با بیان ادلّه و مدارك این مسأله.

اولاً مردم بی اعتقادی كه بر دستورهای اسلام اعتراض می كنند به این مقدار از بیانها كه از آقای مطهری صادر می شود قانع نمی شوند (وَ لَنْ تَرْضی عَنْكَ اَلْیَهُودُ وَ لاَ اَلنَّصاری حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ) . شما برای جلب آنان به اسلام می گویید اسلام مانع ورود زن در اجتماع و رانندگی كردن و فروشندگی كردن نمی شود و دستورهای خانه نشینی زن را به عنوان توصیه های اخلاقی و امور غیرلازم از اسلام حذف می كنید؛ ولی آنها به این قدر قانع نمی شوند؛ از شما توقع دارند كه تمتعات جنسی غیر از زنا را نیز حلال كنید و اگر در این مرحله هم تسلیم آنها شوید پیشنهاد می كنند كه چه مانعی دارد كه زنا با قرص جلوگیری تجویز شود و هلمّ جرّا.

حقیقت این است كه هر سخنی را هر كسی نمی پذیرد و برای این انكارها و اعتراضها ریشه هایی غیر از ندانستن فلسفه ی احكام اسلام وجود دارد. قالَ تَعالی : سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ اَلَّذِینَ یَتَكَبَّرُونَ فِی اَلْأَرْضِ بِغَیْرِ اَلْحَقِّ، وَ إِنْ یَرَوْا كُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها، وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ اَلرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً، وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ اَلغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً، ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِینَ. ثانیاً شما با وارد ساختن متدینین به دلائل احكام و فقیه ساختن آنان خوب است كه آنان را در برابر اسلام و بزرگان اسلام متواضع كنید نه آنكه با تعبیرهایی كه نشان می دهد كه تنها شما به اسلام خدمت می كنید و بس آنان را نسبت به دیگران بدبین و گستاخ كنید.

پاسخ مردم ازمادر بی اعتقاد نزاییده اند، بالعكس متمایل و علاقه مند و به نوعی معتقد زاییده شده اند (كُلُّ مَوْلودٍ یولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ. . . ) . آنچه مردم را بی اعتقاد كرده و می كند این است كه تا خود مستند به سائقه ی فطرت و مطابق دستور قرآن تعقل كنند و بصیرت یابند فوراً آنها را مصداق «لَنْ تَرْضی عَنْكَ اَلْیَهُودُ وَ لاَ اَلنَّصاری » و مصداق «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ اَلَّذِینَ یَتَكَبَّرُونَ فِی اَلْأَرْضِ » قرار دادیم. كدام دستور اسلام را العیاذباللّه ما حذف كرده ایم؟ ! خدا ذلیل و بیچاره كند تهمت زن را. اگر امثال این كتاب كه تقدم فلسفه ی اسلام را بر همه ی فلسفه های بشری ثابت می كند مردم را در برابر اسلام و بزرگان اسلام متواضع نكند چه كتابی می كند؟ ! مگر مقصود ما از بزرگان اسلام پیشنمازهای وجوهات بگیری باشد كه كوچكترین خدمتی به اسلام نمی كنند، فقط خوب مال امام را مستهلك می كنند، و مقصود از خضوع هم پرداختن وجوه به چنین افراد بی هنر و

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 596
بی خاصیت باشد كه متأسفانه كم هم نیستند اگرچه افراد صالح در میان همان پیشنمازها هم زیادند. من در كجا ادعا كرده ام كه فقط من خدمت می كنم؟ ! چرا اینچنین دروغها می بندید؟ ! خدا از شما نخواهد گذشت. آیا این گناه است كه یكی خدمت كند و سبب گردد كه مردم به بیكاره ها توجه كمتری كنند؟ ! . ***.

صفحه ی 488.

حقیقت این است كه احتمال اول قویترین احتمالات است و روایاتی هم بر طبق آن وارد شده كه برهنه شدن زن مسلمان را در برابر زنان یهودیه یا نصرانیه منع كرده است.

در این روایات استناد شده است به اینكه زنان غیرمسلمان ممكن است زیبایی زنان مسلمان را برای شوهران یا برادران خود توصیف كنند: «لِاَنَّهُنَّ قَدْ یَصِفْنَ لِاَزْواجِهِنَّ وَ اِخْوَتِهِنَّ» . .

باید توجه داشت كه در اینجا مسأله ای وجود دارد و آن این است كه برای هیچ زن مسلمان جایز نیست كه محاسن یعنی زیباییهای زن دیگر را برای شوهر خود توصیف كند. وجود این تكلیف، زنان مسلمان را در برابر یكدیگر تأمین می دهد، ولی در مورد زنان غیرمسلمان اطمینان نیست، ممكن است آنان برای مردان خود از وضع زنان مسلمان سخن بگویند. لهذا به زنان مسلمان دستور داده شده است كه خود را از ایشان بپوشانند. ولی البته آیه صراحت كامل ندارد به اینكه ظاهر كردن زینتها و زیباییها در برابر آنها حرام است.


چرا آیه صراحت در تحریم ندارد؟ و حال آنكه در سایر كلمات آیه احتمال كراهت داده نشده است و تفكیك در سیاق جایز نیست. این مسأله باید از لحاظ فقهی تحقیق كاملتری شود.

پاسخ گفته ایم صراحت كامل، بدان جهت كه احساس می كرده ایم آیه صراحت دارد.

ولی چه باید كرد كه خلاف سیره ی نسبتاً قطعی و خلاف اجماع (علی ما یُبالی) است. ***

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 597
صفحه ی 489.

به طوركلی بردگان اعمّ از جنس زن یا مرد از نظر اسلام در بسیاری از احكام استثناهائی دارند. مثلاً از نظر خود پوشش و حرمت نظر، كنیزان با زنان آزاد فرق می كنند. بر كنیزان واجب نیست كه سرهای خود را بپوشانند و حال آنكه بر زنان آزاد لازم است سر خود را بپوشانند. ظاهراً سرّ مطلب خدمتكاری آنهاست. علی هذا بعید نیست كه غلامان نیز چنین استثنائی داشته باشند.

ولی همچنانكه گفتیم از نظر فتوای فقها این حكم بعید است اما از طرف دیگر حمل جمله ی «أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُهُنَّ » به خصوص كنیزان نیز بسیار مستبعد است.


در این سخن حمله به فقها شده است.

پاسخ همه ی كتب فقه مشتمل بر حمله ی علمی به فقهاست، و تازه آنچه در اینجا هست حتی حمله هم نیست. این چیزهاست كه نشان می دهد غرض از انتقادها بهانه گیری است و حسن نیتی در كار نیست. ***.

صفحه ی 490.

طبق احتمال اول مراد بچه های غیرممیّز هستند كه قدرت تشخیص این گونه مطالب را ندارند. اما طبق احتمال دوم مقصود بچه هایی است كه قدرت بر امور جنسی ندارند یعنی غیربالغ می باشند هر چند ممیّز بوده باشند. طبق احتمال دوم اطفالی كه همه چیز می فهمند و نزدیك به حد بلوغ می باشند ولی بالغ نمی باشند جزء استثناها هستند. فتوای فقها نیز بر طبق این تفسیر است.


البته عده ای از فقها به احتیاط واجب، ستر نسبت به ممیّز را لازم دانسته اند ( توضیح المسائل م 2444) . .

پاسخ در یك كتاب علمی كه نمی شود احتیاطهای واجب را به حساب آورد. احتیاط واجب دو گونه است: برخی فتواست مانند احتیاط در اطراف شبهه ی علم اجمالی. این احتیاطها فتواست و رجوع به غیر هم جایز نیست. نوعی دیگر عدم الفتوا است ولهذا جایز الرجوع الی الغیر است. ممكن است مجتهد در عین نظر قاطع

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 598
به جواز چیزی، این گونه احتیاط واجب بكند كه مفهومش این است [كه ] مقلّد به غیر رجوع كند یا عمل به احتیاط - طبق اصل كه عامی باید با نبودن فتوای مجتهد احتیاط كند- نماید. مرحوم آقای بروجردی صریحاً می فرمود ما گاهی فتوامان برخلاف احتیاط متن است (احتیاط وجوبی) ولی فتوای خود را ذكر نمی كنیم و الزامی هم نداریم. بر ما رعایت عدم الفتواها كه لازم نیست. ***.

صفحه ی 494.

در اینجا نباید اعتراض كرد كه اكنون رسم بردگی منسوخ شده است و برده ای وجود ندارد و پافشاری در این بحثها بی ثمر است؛ زیرا اولاً روشن شدن نظر اسلام در این مسائل، ما را به هدف كلی این قوانین كه برخی از آنها مورد ابتلا نیز می باشد بهتر واقف می سازد، و ثانیاً اگر فقیه متهوّری جرأت كند چه بسا حكم غلامان را از راه ملاك و مناط، به موارد مشابه آن از قبیل خدمتكاران بتواند تعمیم دهد.


طرح این بحثها برای عوام بی فایده بلكه مضرّ است زیرا آنان را گستاخ می كند بدون آنكه آنان را فقیه سازد، و این از بدترین معایب این كتاب است.

پاسخ برعكس، بزرگترین خدمت این كتاب است. من خودم قبل از نشر این كتاب با برخی مراجع صحبت كردم و دیدم باطناً همه موافقند ولی از امثال شما بیم دارند. فایده ی امثال این كتاب این است كه امثال من چوب امثال شما را می خورند اما بعد راه برای فقها باز می شود و آزادانه فتوای خود را ذكر می كنند. ***.

صفحه ی 505.

مفسران غالباً هدف جمله ی «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ » را پوشانیدن چهره دانسته اند، یعنی این جمله را كنایه از پوشیدن چهره دانسته اند. مفسران قبول دارند كه مفهوم اصلی «یُدْنینَ» پوشانیدن نیست اما چون غالباً پنداشته اند كه این دستور برای بازشناخته شدن زنان آزاد از كنیزان بوده است، اینچنین تعبیر كرده اند. ولی ما قبلاً گفتیم كه این تفسیر صحیح نیست. به هیچ وجه قابل قبول نیست كه قرآن كریم فقط زنان آزاد را مورد عنایت قرار دهد و از آزار كنیزان مسلمان چشم بپوشد. آنچه عجیب

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 599
به نظر می رسد این است كه مفسرانی كه در اینجا چنین گفته اند غالباً همانها هستند كه در تفسیر سوره ی نور با كمال صراحت گفته اند كه پوشانیدن چهره و دو دست لازم نیست و آن را امر حَرَجی دانسته اند، از قبیل زمخشری و فخر رازی. چطور شده است كه این مفسران متوجه تناقض در سخن خود نشده اند و ادعای منسوخیت آیه ی نور را هم نكرده اند.

باید دید كه چگونه مفسران از آیه ی مذكور مسأله ی ستر وجه را فهمیده اند. باید تحقیق شود.

پاسخ تحقیق همان است كه گمان كرده اند آیه برای بازشناختن زنان آزاد از غیرآزاد است. ***.

حقیقت این است كه این مفسران تناقضی میان مفهوم آیه ی نور و آیه ی احزاب قائل نبوده اند. آیه ی نور را یك دستور كلی و همیشگی می دانسته اند خواه مزاحمتی در كار باشد یا نباشد ولی آیه ی سوره ی احزاب را مخصوص موردی می دانسته اند كه زن آزاد یا مطلق زن مورد مزاحمت افراد ولگرد قرار می گرفته است.

این بیان رفع اشكال نمی كند، زیرا استاد معتقد است كه آیه ی جلباب راجع به ستر وجه دلالتی ندارد و مفسرین آن را راجع به ستر وجه دانسته اند، و فرضاً كه بگوییم این حكم، مخصوص مورد مزاحمت افراد ولگرد است این مطلب جواب داده نشده است كه آنان چگونه از آیه ی جلباب ستر وجه را فهمیده اند. باید مراجعه شود.

پاسخ البته مراجعه خوب است، شاید مطلب تازه ای به دست آید اما ملزم نیستیم كه هر كجا اشتباه مفسر یا فقیه یا فیلسوفی را كشف كردیم علت اشتباه را هم نشان دهیم؛ به هر حال اشتباه است. ***.

صفحه ی 507.

مجدداً توضیح می دهیم كه بحث ما جنبه ی علمی دارد نه فتوایی. این بنده نظر خودم را می گویم و هر یك از شما باید عملاً به فتوای همان مجتهدی عمل كند كه از او

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 600
تقلید می نماید.

اظهار این مطلب كه بحث ما جنبه ی علمی دارد نه فتوایی برای چه منظوری است؟ .

پاسخ چون مكرر گفته و در مقدمه نیز یادآوری كرده ایم مسأله ی حقوق و حدود زن در جامعه ی امروز از نظر اسلام، علاوه بر جنبه ی عملی، جنبه ی اعتقادی پیدا كرده است، یعنی باورهای بی اساس اجتماع عین متون اسلامی دانسته شده و دستورهای واقعی اسلامی هم فلسفه اش توضیح داده نشده است و در نتیجه مقررات اسلامی در مورد زن وسیله ای شده برای تبلیغ علیه اساس اسلام و ما مرتب شاهد آن هستیم. این كتاب به لطف خدا اثر فوق العاده ای در خنثی كردن این تبلیغات داشته است و این كتاب كاری جز بیان حقیقت اسلام نكرده است. پس ما این كتاب را برای یك معتقد و اهل تسلیم كه به هر حال به فتوای یك مجتهد عمل می كند ننوشته ایم؛ ما آن را برای منكران و مردّدان و ضعیف الاعتقادها نوشته ایم. فقها هم فتوایی برخلاف محتوای این كتاب ندارند، هرچه هست احتیاطهایی از قبیل عدم الفتوا است و ما ضرورتی نمی بینیم كه در مورد عدم الفتواها سكوت كنیم. ***.

صفحه ی 508.

3. در مسأله ی جواز نظر، تردیدی نیست كه اگر نظر از روی «تلذّذ» یا «ریبه» باشد حرام است.

«تلذذ» یعنی لذت بردن، و نگاه از روی تلذذ یعنی نگاه به قصد لذت بردن باشد؛ و اما «ریبه» یعنی نظر به خاطر تلذذ و چشم چرانی نیست ولی خصوصیت ناظر و منظورٌ الیه مجموعاً طوری است كه خطرناك است و خوف هست كه لغزشی به دنبال نگاه كردن به وجود آید.


ظاهراً مراد از تلذذ، لذت بردن از نظر است و قصد تلذذ داخل در مفهوم آن نمی باشد.

نگاهی كه همراه با لذت بردن است نگاه تلذذ است ولو آنكه به منظور زیادتی معرفت برای ازدواج باشد نه به منظور لذت بردن.

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 601
پاسخ اتفاقاً در روایتی از حضرت رضا علیه السلام تصریح شده كه تلذذ قهری مانعی ندارد. مراجعه شود. ***.

صفحه ی 509.

چهره و دو دست (وجه و كفّین) .


تعبیر «دو كف» بهتر است.

پاسخ كف، معمول در فارسی نیست، تعبیر دیگری هم پیدا نكردیم. چون مقصود واضح است امر سهل است. ***.

مسأله ی پوشش برحسب اینكه پوشانیدن وجه و كفین واجب باشد یا نباشد دو فلسفه ی كاملاً متفاوت پیدا می كند. اگر پوشش وجه و كفین را لازم بدانیم درحقیقت طرفدار فلسفه ی پرده نشینی زن و ممنوعیت او از هر نوع كاری جز در محیط خاص خانه و یا محیطهای صددرصد اختصاصی زنان هستیم.

ولی اگر پوشیدن سایر [قسمتهای ] بدن را لازم بدانیم و هر نوع عمل محرك و تهییج آمیز را حرام بشماریم و بر مردان نیز نظر از روی لذت و ریبه را حرام بدانیم اما تنها پوشیدن گردی چهره و پوشیدن دستها تا مچ را واجب ندانیم آنهم به شرط اینكه خالی از هر نوع آرایش جالب توجه و محرك و مهیج باشد بلكه ساده و عادی باشد، آن وقت مسأله صورت دیگری پیدا می كند و طرفدار فلسفه ی دیگری هستیم و آن فلسفه این است كه لزومی ندارد زن الزاماً به درون خانه رانده شود و پرده نشین باشد بلكه صرفاً باید این فلسفه رعایت گردد كه هر نوع لذت جنسی اختصاص داشته باشد به محیط خانواده، و كانون اجتماع باید پاك و منزّه باشد و هیچ گونه كامجویی خواه بصری و خواه لمسی و خواه سمعی نباید در خارج از كادر همسری صورت بگیرد.

بنابراین زن می تواند هر نوع كار از كارهای اجتماعی را عهده دار شود.


رعایت این فلسفه وقتی امكان دارد كه زن محصور در خانه باشد و الاّ هرچه پای زن به اجتماع بیشتر باز شود زمینه برای تمتعات عمومی و زنا فراهم تر می گردد. به علاوه مؤلف
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 602
می داند كه طبقه ای كه به حجاب ایراد می گیرند هدف نهایی آنها آزادی تمتعات جنسی است و آنها هرگز راضی نیستند كه زن بدون آرایش و پوشیده وارد اجتماع شود. دلیل این مطلب این است كه هیچ گاه طبقه ی عفیف و متدین مردم به حجاب ایراد نمی گیرند، همیشه ایرادگیریها از ناحیه ی مردم نانجیب یا فریب خورده های آنان است. دكتر. . . در مطبش یك مینی ژوپ پوش درجه ی یك را به عنوان سكرتر استخدام می كند و در جلسات آقای مطهری شركت می كند و منافقانه اظهار می كند كه به اسلام پایبند است و آقای مطهری هم فریب او و امثال او را می خورد.

ما فعلاً در این مقام نیستیم كه آیا زن در درجه ی اول باید به وظایف خانوادگی عمل كند یا خیر؟ شك نیست كه ما طرفدار این هستیم كه وظیفه ی اول زن مادری و خانه سالاری است. اگر شما طرفدار این رویّه بودید حجاب وجه و كفین را محبوسیت زن نمی دانستید، زیرا منظور از محبوسیت همین مادری و خانه سالاری است.

پاسخ مفهوم این تعبیر كه با «اگر» و فعل ماضی بیان شده این است كه نیستید و نفاق می كنید. در پایین صفحه هم نوشته اید دكتر. . . (كه شما را معالجه كرده است) منافق است.

آری این است پاداش كسی كه بیش از ده سال صمیمانه به فكر و روح شما خدمت كرده است [3]و آن است پاداش كسی دیگر كه به تن شما (و ظاهراً بدون ویزیت) خدمت كرده است. شما چگونه به شخصی به صرف اینكه یك گناه مرتكب شده و زنی مینی ژوپ پوش استخدام كرده تهمت نفاق می زنید و چه مجوّزی دارید؟ ! این نسبتها حرام است و موجب فسق. آنچه من در این حواشی می بینم آنقدر خالی از موازین اخلاقی است كه گاهی تردید می كنم جواب بگویم. اینكه می گویید رعایت این فلسفه وقتی امكان دارد كه زن محصور و محبوس باشد غلط است، بلكه وقتی امكان دارد كه رعایت واجب (ستر) وسنت (حریم) شود و هیچ گونه توقفی بر آنچنان ظلم فاحش كه فقط در

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 603
مورد برخی مجازاتها ظلم نیست (وَ اَللاّتِی یَأْتِینَ اَلْفاحِشَةَ. . . فَأَمْسِكُوهُنَّ فِی اَلْبُیُوتِ حَتّی یَتَوَفّاهُنَّ اَلْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اَللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً) و جایز است ندارد. ***.

صفحه ی 510.

به هر حال با لازم نبودن پوشیدن گردی چهره حكم شرعی برخی از كارها از نظر حرمت یا جواز روشن می گردد. بسیاری از كارهاست كه از نظر فقهی و شرعی اولاً و بالذات بر زن حرام نیست ولی اگر پوشش وجه و كفین را لازم بشماریم ثانیاً و بالعرض بر زن حرام است یعنی از آن جهت حرام است كه مستلزم بازگذاشتن چهره و دو دست می شود. بنابراین جواز و عدم جواز آن كارها برای زن بستگی بدین دارد كه پوشش وجه و كفین واجب باشد یا نباشد.


مؤلف خود در جاهای دیگر تصریح دارد كه برهم زدن اساس خانواده ها به بیرون كشیدن زنان به اجتماع مردان كار غلطی است و در صفحه ی قبل نكته ی الف نیز همین مطلب است؛ ولی در عین حال مسأله ی جواز كشف وجه و كفین را به عنوان راهی به سوی این منظور كه زن بتواند وارد اجتماع شود معرفی كرده است و وارد نشدن زن را در اجتماع به عنوان محبوس بودن زن معرفی می كند و قدح می كند. تناقض گویی مؤلف در اینجا نمایان است و در اینجا تحت تأثیر تبلیغات سوء مخالفین حجاب واقع بوده است؛ عَصَمَنَا اللّهُ مِنَ الزُّلَلِ. .

پاسخ شما همیشه میان محبوس نبودن و در اجتماعات غیرمختلط شركت كردن- همان طور كه در مساجد خود شما هست- از یك طرف و اجتماع مختلط اشتباه می كنید.

خدا را شكر كنید كه شما را از زلل حفظ كرده و ترحمی كنید به حال زالّین وضالّین. ***.

1. آیا برای زن رانندگی جایز است؟ .

می دانیم كه مسأله ی رانندگی بخصوص، حكمی ندارد، باید دید آیا زن می تواند وظایف دیگر خود را در حین رانندگی اجرا كند یا نه؟ اگر پوشش وجه و كفین واجب باشد باید گفت زن نمی تواند رانندگی كند.


مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 604
در این مورد بخصوص، نصوصی هم هست، از جمله در روایات «اَشراط الساعة» كه فسادهای آخرالزمان ذكر شده است فرموده اند: وَیَرْكَبْنَ ذَواتُ الْفُروجِ السُّروجَ: ص 434 ج 5 المیزان (جملات قبل و بعدش نیز مطالعه شود: وَ عِنْدَها یَكْتَفِی الرِّجالُ بِالرِّجالِ وَالنِّساءُ بالنِّساءِ وَ یُغارُ عَلَی الْغِلْمانِ كَما یُغارُ عَلَی الْجارِیَةِ فی بَیْتِ اَهْلِها وَ تَشْبَهُ الرِّجالُ بِالنِّساءِ وَالنِّساءُ بِالرِّجالِ وَ یَرْكَبْنَ ذَواتُ الْفُروجِ السُّروجَ فَعَلَیْهِنَّ مِنْ اُمَّتی لَعْنَةُ اللّه) و در روایات جمل آمده است كه مسلمین عایشه را تعییر كردند بر شترسواری و اسب سواری (به روش مردان) و از همین باب است شعر معروف «تَجَمَّلْتِ تَبَغَّلْتِ وَ اِنْ عِشْتِ تَفَیَّلْتِ. . . » . به روایات جمل و روایات دفن حضرت مجتبی علیه السلام مراجعه شود.

.

2. آیا كار فروشندگی در خارج از منزل برای زن جایز است یا نه؟ . در روایت سلمان دارد: وَ عِنْدَها تُشارِكُ الْمَرْأةُ زَوْجَها فِی التِّجارَةِ (ص 433 ج 5 المیزان ) و در روایت حمران دارد: وَ رَأَیْتَ الْمَرْأةَ تَقْهَرُ زَوْجَها وَ تَعْمَلُ ما لایَشْتَهی وَتُنْفِقُ عَلی زَوْجِها (ج 5 المیزان ص 437- 438) . كلام علامه طباطبائی در تأیید صحت این روایات در ص 432 ج 5 مطالعه شود.

پاسخ برای من فوق العاده موجب تأسف است كه سخنانی كه از زبان یك روضه خوان عادی باید بشنوم از شما می شنوم. آیا در یك مسأله ی فقهی و به منظور كشف نظر شارع در یك موضوع عملی به چنین چیزها می شود تمسك كرد؟ ! اینها سخنانی است كه حداكثر ارزش موعظه ای دارد، آنهم با تقطیع بعضی قسمتها. اولاً روایت از نظر سند ضعیف است و سنداً عامی است. نمی دانم چرا روایات عامه در جاهای دیگر چرند است اما اینجا كه مطابق عادات تقلیدی آباء است قابل قبول است. از نظر مضمون هم اگر بخواهیم به مثل زمان خودمان حمل كنیم ضعیف است زیرا كلماتی از قبیل «مشاوَرَةُ الْاِماءِ» و یا «یُغارُ عَلَی الْغِلْمانِ كَما یُغارُ عَلَی الْجارِیَةِ» دارد كه هیچ به عصر و زمان ما نمی خورد و متناسب با عصر عباسی است.

ثانیاً آیا هیچ فقیهی از صدر اسلام تاكنون فتوا به حرمت ركوب زنان بر سروج داده است؟ اگر بخواهیم توجیه درستی بكنیم این است كه بگوییم با این عمل،

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 605
حرامی دیگر مرتكب می شوند مثل كاری كه عایشه كرد و یا عاریات بر سروج سوار می شوند كه این هم مطلب دیگری است. اگر گفته شود مقصود این است كه بالاستقلال سوار شوند بدون اینكه مردی جلوكش باشد جواب این است: پس فرق نمی كند كه سَرج باشد یا قیت، و به علاوه كار عایشه مانعی نداشته زیرا چندین جلوكش داشته است.

ثالثاً اگر سروج شامل صندلی اتومبیل باشد چه فرقی هست كه صندلی جلو باشد یا عقب.

رابعاً آیا شما باور می كنید كه پیغمبر اكرم كه مجسمه ی ادب و عفاف بود از زنان با كلمه ی «ذوات الفروج» تعبیر كرده باشد؟ آیا خود شما حاضرید در منبر زنان را با تعبیر فارسی [معادل این تعبیر] برای مستمعین فارسی زبان خود یاد كنید؟ آیا اگر این جمله به دست معاندان فارسی زبان بیفتد و در مجله ها راه یابد چه آبرویی برای پیغمبر باقی می ماند؟ ! در قرآن كلمه ی «فرج» به معنی اعم از آلت تناسلی مرد و زن آمده كه قهراً مرادف با كلمه ی آلت تناسلی یا كلمه ی عورت است مثل: وَ اَلَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ و یا: یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ. .

خامساً آیا ایراد بر عایشه این بوده كه چرا شتر یا قاطر سوار شده است و اگر سوار یك الاغ پالان دار شده بود شما اشكال نمی كردید؟ .

سادساً آیا هیچ فقیهی به حكم این حدیث و تطبیق آن با عصر ما حاضر است حكم كند كه چون دوره ی آخرالزمان است و به حكم حدیث منسوب به سلمان، در این زمان اُؤْتُمِنَ الْخائِنُ وَ یَخونُ الْاَمین است، پس فی المثل آقای خوانساری كه مورد اعتماد مردم است و امین شناخته می شود حتماً خائن است؛ و یا چون در این حدیث آمده است: اَقْوامٌ یَتَفَقَّهونَ لِغَیْرِ دینِ اللّه. . . یَظْهَرُ قُرّاؤُهُمْ وَ عُبّادُهُمُ التَّلاوُمَ، پس فقها و همه ی قرّاء و عبّاد فاسقند.

سابعاً چرا خود علاّمه طباطبائی به موجب این حدیث از استنباطشان از آیات سوره ی نور و سوره ی احزاب كه عین استنباط ماست عدول نفرمودند؟ .

حقیقت این است كه وارد كردن این گونه استفاده ها در فقه نامی جز افساد فقه ندارد. در این روایت آمده: وَ عِنْدَها تُشارِكُ الْمَرْأَةُ زَوْجَها فِی التِّجارَةِ. آیا احدی تا كنون به حكم این حدیث فتوا به حرمت شركت زن با شوهر در تجارت داده است؟ لحن این روایت لحن كراهت نیست، لحن حرمت است.

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 606
اما روایت حمران گذشته از اینكه سنداً ضعیف است به ابراهیم بن هاشم و شاید محمدبن حمزه نیز، اولاً قرائن زیادی هست كه ناظر به اوضاع و احوال دوره ی بنی العباس است و بنابراین برخلاف نظر آقای طباطبائی حاوی یك جنبه ی اخبار غیبی كه مؤید صحت مضمونش باشد نیست، از قبیل: وَ رَاَیْتَ التَّأْنیثَ فی وُلْدِ الْعَبّاسِ، وَ رَاَیْتَ الدّینَ بالرَّأْیِ، وَ رَاَیْتَ السَّكْرانَ یُصَلّی بِالنّاسِ. . . بِشَتْمِنا اَهْلِ الْبَیْتِ. . . و تكیه ی زیاد به اكتفاء رجال به رجال كه از مشخصات عصر عباسی است؛ و ثانیاً چیزهایی است كه واقع نشده و با عصر و زمان ما قابل انطباق نیست، از قبیل: وَ رَاَیْتَ بَیْتَ اللّهِ قَدْ عُطِّلَ، وَ رَاَیْتَ ذَواتِ الْارْحامِ یَنْكَحْنَ، وَ رَاَیْتَ الْمَیِّتَ یُنْشَرُ مِنْ قَبْرِهِ، وَ رَاَیْتَ الْبَهائِمَ یُنْكَحْنَ. .

ثالثاً آیا هیچ فقیهی به استناد چنین حدیثی و تطبیق آن به زمان ما فتوا می دهد كه چون در این حدیث دارد: «وَ رَاَیْتَ اَقْواماً یَتَفَقَّهونَ لِغَیْرِاللّه» پس فقها غیر جائزالتقلیدند؛ و یا چون در این روایت دارد: «وَ رَاَیْتَ الْخَمْرَ یُتَداوی بِها» پس تداوی به خمر ولو با فرض انحصار جایز نیست؛ و یا چون دارد: «وَ رَاَیْتَ الْاَذانَ بِالْاَجْرِ وَ الصَّلوةَ بِالْاَجْرِ» پس اخذ اجرت بر عبادات نیست؛ و یا چون دارد: «وَ رَاَیْتَ اَلْمَنابِرَ یُؤْمَرُ عَلَیْها بِالتَّقْوی . . . » پس همه ی اهل منبر فاسقند.

غرض این است كه چنین روایت ضعیف السند مضطرب المتن را نتوان مبنای استنباط حكم فهقی قرار داد. این گونه روایات را فقط برای استشهاد در موعظه های قطعی كه بی نیاز از دلیل است می توان مورد استفاده قرار داد. فقها به چنین روایاتی و با چنین استظهاراتی استشهاد نمی كنند. به علاوه چنانكه گفتم دلالت ندارند. در روایات جمل مردم عایشه را بر شترسواری و قاطرسواری ملامت نكردند، بر قیادت جنگ، آنهم جنگ با علی علیه السلام و با جنازه ی امام حسن ملامت كردند. آیا اگر بر شتر یا قاطر سوار شده و به حج رفته بود باز هم مورد ملامت قرار می گرفت؟ . ***.

صفحه ی 512.

كسانی كه پوشش وجه و كفین را واجب می دانند باید استثنای «إِلاّ ما ظَهَرَ» را منحصر بدانند به لباس رو، و واضح است كه حمل استثنا بر این معنی بسیار بعید و خلاف بلاغت قرآن است.


مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 607
باید توجه داشت كه استثنای «إِلاّ ما ظَهَرَ» از قبیل استثنای منقطع است زیرا «لا یُبْدِینَ » از ابداء به معنای اظهار است (اظهار ظاهر كردن) و «ما ظَهَرَ» كه از ثُلاثی است از ظهور به معنای ظاهر بودن و ظاهرشدن است. پس معنای آیه این است: الاّ آنچه كه خود به خود ظاهر است و زن اظهار نكرده است، و این خود تأكید از برای «لا یُبْدِینَ » است و بنابراین هیچ بُعدی ندارد كه مراد خود لباس باشد، و شك نیست كه قد و قامت زن در لباس، هرچه كه باشد، نوعی جمال ظاهر دارد، و ممكن است گفته شود كه همین مطلب ولو آنكه حقیقتاً هم زینت نباشد مجازاً «زینت» نامیده شده است و خلاصه ی مفاد آیه این است كه زن حق ندارد زینت خود را ابداً آشكار كند مگر آنچه كه قهراً و بدون اختیار ظاهر است. بلی آنچه در اینجا مهم است روایتهای وارده است و باید گفت با ضمیمه كردن روایات به آیه چنین فهمیده می شود كه ظهور وجه و كفین لابدّ منه است و از زینتهایی است كه خود به خود ظاهر است نه آنكه زن ابداء كند، از باب اینكه تعسّری كه در ستر وجه و كفین است به منزله ی تعذّر تنزیل شده است.

پاسخ استثنای منقطع همچنانكه در شرح ابن ابی عقیل آمده و سید مرحوم در حاشیه ی مكاسب نقل كرده است در جایی است كه گرچه مستثنی داخل در مستثنی منه نیست ولی توهم اینكه با مستثنی منه در حكم شریك باشد می رود. اما اگر توهم نرود استثناء لغو است. لهذا احتمال ابن مسعود به كلی مردود است. ازقضا قد و قامت زن اگر طوری باشد كه زینت باشد و جلوه داشته باشد هیچ دلیلی بر استثنای آن نداریم، باید آن را با پوشیدن لباس گشاد بپوشاند. به علاوه پس از آنهمه روایات- با كمال تأسف برای امثال شما- دیگر این بحث لغو است. ***.

صفحه ی 513.

ثالثاً تركیب ماده ی «ضرب» و كلمه ی «علی » مفید مفهوم آویختن نیست. چنانكه قبلاً گفتیم و از اهل فن لغت و ادب عرب نقل كردیم تركیب «ضرب» با «علی » فقط مفید این معنی است كه فلان چیز را بر روی فلان شی ء مانند حائلی قرار داد. مثلاً معنی جمله ی «فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ » این است كه بر روی گوشهای اینها حائلی قرار دادیم. علیهذا مفهوم «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ » این است كه با روسریها بر روی سینه و گریبان حائلی

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 608
قرار دهید. پس وقتی در مقام تحدید و بیان حدود پوشش است و می فرماید با روسریها بر روی گریبانها و سینه ها حائلی قرار دهید و نمی گوید بر روی چهره حائلی قرار دهید، معلوم می شود حائل قرار دادن بر روی چهره واجب و لازم نیست.

این مطلب كه آیه در مقام تحدید است محل تأمل است. قدر مسلّم این است كه نوعی از تكشّف معمول را نهی فرموده است و آن باز بودن گوش و گردن و جلوی سینه بوده است و اما اینكه واقعاً در مقام ذكر حدود جمیع ما یَجِبُ سَتْرُهُ است محل تأمل است؛ و به عبارت دیگر می گوییم محتمل است كه این آیه نظیر آیه ی «لا تَقْرَبُوا اَلصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكاری » باشد كه در آن، مرتبه ای از تحریم خمر بیان شده است و كسی نمی تواند بگوید از این آیه فهمیده می شود كه خمر در غیرصورتی كه برای نماز موجب مستی می شود اشكالی ندارد زیرا كه آیه در مقام تحدید است. مسأله ی تدریج در بیان احكام در قرآن مطلبی است كه مؤلف خود به آن اعتراف دارد. از كجا كه آیه ی جلباب مكمل حكم حجاب نباشد؟ (در تاریخ نزول آیه ی نور و آیه ی جلباب مطالعه شود. ) .

پاسخ اولاً آنچنانكه به خاطر دارم و هنگام تألیف تحقیق كردم آیه ی جلباب قبل از آیه ی نور آمده است. ثانیاً اگر این آیه در مقام تحدید نیست چه مقامی مقام تحدید است؟ آیه ی «لا تَقْرَبُوا اَلصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكاری » به طور قطع مفهوم دارد و اكثر مسلمین از این مفهوم استفاده می كردند. آیات بعد در حكم ناسخ مفهوم این آیه است؛ و به هر حال مقایسه ی آیات حجاب به آیات خمر بی مورد و تكلف بیجاست. ***.

صفحه ی 516.

در روایت دیگر در مورد خواجگان (كه ممكن است مملوك هم نباشند) سؤال شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ اِسْماعیلَ بْنِ بَزیع قالَ: سَأَلْتُ اَبَا الْحَسَنِ الرِّضا علیه السلام عَنْ قِناعِ الْحَرائِرِ مِنَ الْخِصْیانِ. فَقالَ كانوا یَدْخُلونَ عَلی بَناتِ اَبِی الْحَسَنِ علیه السلام وَ لا یَتَقَنَّعْنَ. قُلْتُ: وَ كانوا اَحْراراً؟ قالَ: لا. قُلْتُ: فَالْاَحْرارُ یُتَقَنَّعُ مِنْهُمْ؟ قالَ: لا.

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 609
محمد بن اسماعیل بن بزیع- كه او نیز از اكابر اصحاب حضرت رضا علیه السلام است- می گوید: از حضرت رضا سؤال كردم كه آیا زنان آزاده از خواجگان باید سر بپوشند؟ .

(در مورد كنیزان مسلّم است كه بر آنان پوشانیدن سر واجب نیست. لذا سؤال را مخصوص زنهای آزاد قرار داده است. ) .

در پاسخ فرمود: نه، خواجگان بر دختران پدرم امام موسی بن جعفر علیه السلام وارد می شدند و آنها هم روسری نداشتند. پرسیدم آیا آن خواجگان آزاد بودند یا برده؟ فرمود آزاد نبودند. پرسیدم اگر آزاد باشند باید سرها را از ایشان بپوشند؟ فرمود: نه.


درباره ی این روایت سنداً تحقیق شود و مخصوصاً از نظر اِعراض یا عدم اعراض اصحاب از آن.

پاسخ شما مراجعه كنید، ما مراجعه كرده ایم. هنوز هم فقها این حدیث را مورد استناد قرار می دهند. ***.

صفحه ی 517.

اَبُوالْبَخْتَری عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ اَبیهِ عَنْ عَلیِّ بْنِ اَبی طالب علیه السلام: لابَأْسَ بِالنَّظَرِ اِلی رُؤسِ النِّساءِ مِنْ اَهْلِ الذِّمَّةِ. .

علی علیه السلام فرمود: نگاه به سر زنان اهل ذمّه جایز است.


كلمه ی «سَر» به مجموع سر و صورت نیز اطلاق می شود؛ لهذا این روایت و امثال آن دلیل بر مدعای مؤلف نیست.

پاسخ هرگز چنین نیست. این استدلال هم خاص ما نیست، دیگران هم عیناً این روایت را ذكر كرده اند. رجوع كنید. ***.

صفحه ی 523.

روایات و قرائنی كه در این باب است، در اخبار و روایات شیعه و سنی و در تاریخ اسلام فوق العاده زیاد و غیرقابل انكار است. آنچه ذكر كردیم نمونه ای بود. نقل

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 610
همه ی آنها خود یك كتاب می شود.

مطلب را بزرگ جلوه داده است.

پاسخ ما اندازه ی كتاب را كه ذكر نكرده ایم. اتفاقاً اگر همه ی آنها كه در همه ی ابواب حدیث شیعه و سنی آمده است جمع شود از این كتاب بزرگتر خواهد شد. ***.

صفحه ی 524.

در بسیاری از موارد، فقها در اثبات احكام به سیره تمسك می جویند. مثلاً در مورد ریش تراشی می گویند محكم ترین دلیل حرمت آن سیره ی مسلمین است كه ریش را نتراشند. (البته در اینجا مناقشه شده كه از نتراشیدن ریش كه بین مسلمین متداول است می توان استنتاج كرد كه ریش گذاشتن حرام نیست، ولی اینكه ریش گذاشتن واجب باشد استنباط نمی شود، زیرا ممكن است مستحب و یا مباح باشد. ) در مسأله ی پوشش وجه و كفین نیز به سیره ی مسلمین تمسك شده است.


این مناقشه محل مناقشه است زیرا كه ریش نتراشیدن در بین مسلمین به طوری تلقی می شده كه نباید تراشید نه به این طور كه مانعی ندارد نتراشیم. فافهم.

پاسخ چنین نیست ولهذا فقهای عصر حاضر در استناد به این سیره دچار اشكال و تردیدند. ***.

صفحه ی 525.

در ایران و در بین یهود و مللی كه از فكر یهود پیروی می كردند حجاب به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام می خواست وجود داشت. در بین این ملتها وجه و كفین هم پوشیده می شد، بلكه در بعضی از ملتها سخن از پوشیدن زینت زن و چهره ی زن نبود، سخن از پنهان كردن زن و به اصطلاح «قایم» كردن زن بود و این فكر به صورت عادت سفت و سختی درآمده بود. اسلام گرچه پوشانیدن وجه و كفین را واجب نكرد ولی تحریم هم نكرد، یعنی اسلام علیه پوشانیدن چهره قیام نكرد و باز گذاشتن را واجب ننمود و درنتیجه ملتهای غیرعرب كه مسلمان شدند از همان عادت و رسم دیرین خود

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 611
تبعیت كردند. اسلام با رسم پوشیدن چهره جز در مورد احرام مخالفت نداشت بلكه همان طور كه قبلاً تذكر دادیم استثنای وجه و كفین یك رخصت تسهیلی است.

رجحان اخلاقی تستّر تا حد امكان، مورد توجه اسلام است. علیهذا فرضاً سیره ای وجود داشته باشد، دلیل بر وجوب پوشیدن وجه و كفین نمی شود.

به علاوه چنین سیره ای در زمان پیغمبر و صحابه و در زمان ائمه ی اطهار وجود نداشته است. آنچه از زوایای تاریخ به دست می آید این است كه سیره ی مسلمین در قرون اولیه ی اسلام با سیره ی آنها در قرون بعدی، مخصوصاً پس از اختلاط ملت عرب با ملتهای دیگر و بالاخص پس از تأثر از رسوم و عادات امپراطوری روم شرقی از یك طرف و رسوم ایرانی از طرف دیگر، بسیار متفاوت بوده است تا آنجا كه برای بسیاری از مورخان غربی كه از متون اسلامی اطلاع صحیحی ندارند این توهم پیش آمده كه اساساً اسلام دستوری درباره ی پوشش نداده است و همه ی اینها از خارج دنیای اسلام به میان مسلمین سرایت كرده است، و ما در بخش اول این كتاب سخنانشان را نقل كردیم، و البته همان طور كه قبلاً تذكر دادیم این سخن یاوه ای بیش نیست؛ اسلام دستورهای اكید درباره ی پوشش دارد و فلسفه ی خاصی را هم در نظر گرفته است.


در اینجا تجزّم شده و اسناد داده شده است حجاب وجه و كفین به ملل غیراسلام، در حالی كه مؤلف در اینجا مدارك تاریخی ارائه نكرده است. البته احتمال آنچه ذكر كرده است بعید نیست ولی اقرب از این احتمال، احتمال این است كه همان اصل عفاف اسلامی و افضلیت ستر وجه و كفین كه شهید ذكر فرموده است و اصل غیرت اسلامی باعث بر این امر بوده است.

خلاصه آنكه مؤلف به خاطر تأیید مقصد خود احتمال غلبه ی عادات غیراسلامی بر اسلام را ترجیح داده است در حالی كه بهتر بود فعل مسلمین را بر صحت حمل می كرد.

پاسخ علیهذا ما باید مسلمین را از پیغمبر افضل بشماریم و غیورتر! دلیل بر عادت بودن و نه اجرای سنت این است كه در عصرهای بعد، از هر گناه كبیره ای عظیم تر جلوه كرده و می كند درصورتی كه همین مردم از ارتكاب كبائر پرهیز نداشتند. نام چنین غیرتها را غیرت الهی نتوان گذاشت، صرفاً تعصب بر عادات است. شما به هر حال خدا را شكر كنید كه خالی از هرگونه غرض هستید و به حال نزار مؤلف بیچاره دعا كنید كه همواره اغراض خود را می خواهد به هر وسیله شده به

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 612
كرسی بنشاند و هیچ غرض تحرّی حقیقت در او نیست. مخصوصاً التماس دعا دارد. ***.

صفحه ی 527.

چنانكه قبلاً هم گفتیم پوشش وجه و كفین مرز محبوسیت و عدم محبوسیت زن است و مفهوم حجاب و اثر آن با اضافه كردن و حذف كردن این قسمت كاملاً عوض می شود.


این مطلب صحیح است كه تجویز كشف وجه و كفین به خاطر تسهیل است ولی نه اینكه این تسهیل به منظور شركت زن در مجامع مردان باشد بلكه در همان معاشرت كه بین زنان خانه دار و مردان اجنبی احیاناً رخ می دهد حجاب وجه و كفین زحمت دارد.

پاسخ اتفاقاً در آن حد كه محدود باشد هیچ زحمتی ندارد. سیره و عادت مردم در همین مورد هم برخلاف بوده است و آن را در حد كفر تلقی می كردند. ***.

صفحه ی 531.

دلیل سوم از ادلّه ی كسانی كه پوشش وجه و كفین را لازم شمرده اند روایتی است كه در كتب حدیث نقل شده و شهید ثانی در مسالك به آن استدلال و سپس نقد كرده است.

مضمون روایت این است:

«در حجة الوداع زنی برای پرسیدن مسأله ای خدمت رسول اكرم صلی الله علیه و آله آمد.

فضل بن عباس پشت سر رسول خدا سوار بود. نگاههایی بین آن زن و فضل رد و بدل شد. رسول اكرم متوجه شد كه آندو به هم خیره شده اند و زن جوان به جای اینكه توجهش به جواب مسأله باشد همه ی توجهش به فضل است كه جوانی نورس و زیبا بود. رسول اكرم با دست خود صورت فضل را چرخانید و فرمود زنی جوان و مردی جوان، می ترسم شیطان در میان ایشان پا بنهد. » [4]


این حدیث، عامّی است و حذفش بهتر است و البته همان طور كه گفته اند بر عدم
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 613
وجوب حجاب وجه و كفین ادلّ است.

پاسخ چرا یك حدیثِ گویا و مورد استناد فقها حذفش بهتر است؟ ! مگر آنكه مدعی شویم كه فقه ما مانند كتاب مذهبی هندوها و ائمه ی اسماعیلی باید مستور بماند. ***.

صفحه ی 532.

یكی دیگر از ادله ی كسانی كه پوشش چهره را لازم دانسته اند این است كه در مورد كسی كه قصد ازدواج دارد اجازه داده شده است كه به چهره ی زنی كه مورد نظر اوست نگاه كند. مفهوم این حكم این است كه برای كسی كه قصد ازدواج ندارد نظر كردن جایز نیست.


یكی از ادلّه آیه ی جلباب است و مؤلّف آن را ذكر نفرموده است با اینكه در كتب تفسیر در ذیل این آیه بسیار آمده است كه حجاب وجه را نیز ذكر كرده اند:

1. در تفسیر كشّاف می نویسد: معنی «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ » یرخینها علیهنّ و یغطّین بها وجوههنّ واعطافهنّ. . .

2. در مجمع البیان: و قیل الجلباب مقنعة المرئةای یغطّین جباههن و رؤسهنّ اذا خرجن لحاجة بخلاف الاماء. . . و در بحث لغت می نویسد: الجلباب خمارالمرئة الّتی یغطّی رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة.

3. در تفسیر صافی : یغطّین وجوههنّ وابدانهنّ بملاخهنّ اذا برزن لحاجة. فقط در تفسیر المیزان از تفاسیری كه در دسترسم بود «وجوه» ندارد. به تفاسیر دیگر هم مراجعه شود. آنگاه چه شده است كه مؤلف به این دلیل توجه نكرده است؟ آیا دلالت آن از روایت عامّیه ای كه قبلاً ذكر كرده كمتر است؟ .

پاسخ از صفحه ی 186 تا 196 درباره ی این آیه بحث شده است و در صفحه ی 194 تصریح شده كه مفسران غالباً هدف جمله ی «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ » را پوشانیدن چهره دانسته اند، یعنی این جمله را كنایه از پوشیدن چهره دانسته اند (رجوع شود) . اما اینكه چه شده است كه مؤلف عمداً غفلت می كند همان است كه مكرر تذكر فرموده اید كه مؤلف غرض خاص دارد (لابد استفاده از ماهرویان

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 614
و شركت در مجالس بزم) و هدفش تحرّی حقیقت نبوده. از این جهت هرجا كه به نفع خود بوده آورده و هر جا كه به نفع خود ندیده سكوت كرده است. در عین حال باید بگوییم تا آنجا كه من یادم هست در هیچ كتاب فقهی ندیده ام كه آیه ی جلباب را جزء ادلّه ذكر كرده باشند. علیهذا اگر غفلتی شده- و خدا خود گواه است كه در وقت نوشتن كتاب توجه به اینكه ممكن است این آیه هم دلیل گرفته شود نداشته ام- این غفلت منحصر به مؤلف این كتاب نیست؛ شما خوب بود به مستمسك هم عین همین ایراد را می گرفتید و ایشان را هم متهم به حمایت از عامه می كردید. با همه ی اینها در اینجا اضافه خواهم كرد [چنانكه در چاپهای بعدی از سوی استاد اضافه شده است. ] ضمناً این مطلب باید یادآوری شود كه در میان مفسرین فقط عده ی معدودی هستند كه تفسیرشان از نظر بیان معانی لغوی و توجیه معنی آیه، اجتهادی است. از تفاسیری كه من می شناسم كشّاف و مجمع البیان و تا حدی المیزان اینطور است. المیزان در معنی لغات بیشتر متكی به مفردات راغب است كه آن هم یك كتاب محققانه و اجتهادی است. باقی تفاسیر صرفاً تقلید از یكدیگر است. تفسیر صافی در بیان آیات از نظر تفسیر لغات عیناً بیضاوی است و در توضیح و تأویل آیات عیناً تفسیر قمی و عیّاشی و مجمع است. خود بیضاوی در بعضی موارد كه من توفیق مقابله پیدا كرده ام خلاصه ای است از تفسیر امام فخر و تفسیر امام فخر در غیر آنچه مربوط به اختلافات اشعری و معتزلی است تحت تأثیر كشّاف است. از این دو تفسیر اجتهادی مجمع البیان عیناً همان طور تفسیر كرده كه ما كرده ایم؛ فقط كشّاف چیزی گفته كه با گفته ی خودش با آنچه در ذیل آیه ی نور گفته معارض است. همان طور كه گفتم مطابق آنچه در آن وقت من تحقیق كردم آیه ی جلباب قبل از آیه ی نور نازل شده است. به علاوه لحن دو آیه هم می رساند مطلب را. ممكن نیست كه با اینكه قبلاً آیه ی نور نازل شده است زنان و دختران پیغمبر و زنان مؤمنین طوری رفتار كنند كه آیه ی جلباب نازل شود؛ ولی هیچ مانعی ندارد كه بعد از نزول آیه ی جلباب كه لحن ارشاد دارد (به حكم علت منصوصه) آیه ی نور نازل شود كه حكمی است مولوی و وجوبی و سخت تر و در خطاب، به زنان و دختران پیغمبر هم تصریح نشده است. ***
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 615
صفحه ی 537.

چنانكه می دانیم جهاد بر زنان واجب نیست مگر وقتی كه شهر و حوزه ی مسلمین مورد حمله واقع شود و جنبه ی صددرصد دفاعی به خود بگیرد. در این صورت همان طور كه فقها فتوا می دهند بر زنان نیز واجب می شود، ولی در غیر این صورت واجب نیست. در عین حال رسول خدا به برخی از زنان اجازه می داد كه در جنگها برای كمك به سربازان و مجروحین شركت كنند. قضایای زیادی در تاریخ اسلام در این زمینه هست [5]


در این كتاب به مدارك اهل سنت اعتماد شده است آنچنانكه گویی جزء مدارك مسلّم اسلامی است.

پاسخ مقصود از مدرك مگر جز این است كه حدیث موثّق باشد؟ حدیث ناموثّق از شیعه هم باشد مردود است و حدیث موثّق احیاناً اگر از سنی هم باشد مقبول است. به علاوه در هیچ مسأله ای در این كتاب به احادیث اهل سنت اعتماد نشده است بلكه از آنها مانند هر حدیث ضعیف دیگر به عنوان تأیید استفاده شده است. مسلّماً هرگاه مسأله ای، هم روایات شیعه و سنی بر آن متطابق باشد و هم فتواها، بیشتر موجب سكون نفس است. ***.

صفحه ی 540.

در باب شركت زنان در این گونه موارد [6]، در كتب [شیعه ] روایات ضد و نقیضی وارد شده است.


تعبیر «در كتب شیعه» توهین آمیز است و این تعبیر سابقه دارد، در مواردی از سابق این كتاب نیز یافت می شود؛ گویی مؤلف خود را نسبت به شیعه و سنی بی طرف معرفی می كند.

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 616
پاسخ منظور كتب حدیث است. اینكه فرموده اید گویی مؤلف بی طرف است ظاهراً با قدری ارفاق و اغماض است. باید برای حفظ حریم تشیع كه خوشبختانه اخیراً حساسیت مقدس و بی شائبه و غیرناشی از هیچ سیاستی پیدا شده می فرمودید: «و كمی هم متمایل به آن طرف» و به این طریق پرونده ی «برّه» را تكمیل و وظیفه ی بازپرسی مقدس را خاتمه یافته تلقی می فرمودید.

[در عین حال استاد شهید تعبیر «كتب شیعه» را در چاپهای بعد تبدیل به «كتب حدیث» نموده اند. ] . ***.

تعبیر «روایات ضد و نقیض» نیز موهن است.

پاسخ حتماً كسانی كه باب «تعادل و تراجیح» را باز كرده و سخن از تعارض اخبار به شكل تناقض یا تضاد گفته اند غرضشان اهانت به ائمه ی اطهار بوده است. روح امین استرآبادی شاد. هر عامی می فهمد كه معنای ضد و نقیض بودن روایات تناقض گویی ائمه ی دین نیست، ریشه اش به راویان می رسد نه به ائمه. ***.

اما صاحب وسائل كه خود محدث متبحری است باتوجه به مجموع آثار و روایات اسلام می گوید:

«از مجموع روایات استفاده می شود كه برای زنان رواست كه برای مجالس عزا یا برای انجام حقوق مردم یا تشییع جنازه بیرون روند و در این مجامع شركت كنند، همچنانكه فاطمه علیها السلام و همچنین زنان ائمه ی اطهار در مثل این موارد شركت می كرده اند. پس جمع بین روایات حكم می كند كه روایات منع را حمل بر كراهت كنیم. » .


به روایات مراجعه شود، و جمع صاحب وسائل مورد مناقشه است، زیرا اگر خروج مكروه بود حضرت فاطمه علیها السلام و زنان ائمه ی اطهار علیهم السلام شركت نمی كردند.

پاسخ پس اگر مكروه نیست به طریق اولی حرام هم نیست. هر مكروهی در شرایط خاص ممكن است مباح یا مستحب شود. علیهذا عمل خاص حضرت زهرا در

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 617
شرایط خاص شاید با كراهت ذاتی منافات نداشته باشد؛ واللّه اعلم.
***.

پیغمبر اكرم زنان را اجازه می داد كه به خاطر حاجتی كه دارند بیرون روند و كار خویش را انجام دهند. سوده، دختر زمعه، همسر رسول خدا، زنی بلندبالا بود. یك شب با اجازه ی رسول خدا از خانه به خاطر كاری بیرون آمد. با اینكه شب بود عمربن الخطّاب سوده را به خاطر بلندبالایی اش شناخت. عمر در این جهت تعصب شدیدی داشت و همواره به پیغمبر توصیه می كرد اجازه ندهد زنانش بیرون روند. عمر با لحن خشنی به سوده گفت: تو خیال كردی كه ما تو را نشناختیم؟ ! خیر شناختیم. پس از این در بیرون آمدن خود دقت بیشتری بكن. سوده از همان جا مراجعت كرد و ماجرا را به عرض رسول خدا رساند درحالی كه رسول خدا مشغول شام خوردن بود و استخوانی در دستش بود. طولی نكشید كه حالت وحی بر آن حضرت عارض شد. پس از بازگشت به حالت عادی فرمود:

اِنَّهُ قَدْ اُذِنَ لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَوائِجِكُنَّ. .

اجازه داده شد به شما اگر حاجتی دارید بیرون روید [7]


نقل این داستان بسیار زننده است. . . درحالی كه حدیث از كتب عامه است و پشیزی ارزش ندارد.

پاسخ از قضا نقل این داستان ضروری و لازم است. . . داستان معروف رفتن عمر به سر چشمه برای آب برداشتن و. . . را حتماً شنیده اید. همان طور كه خواجه نصیرالدین طوسی گفته است بسیاری از افسانه ها را مردم فرزانه ساخته و پرداخته اند و منظورهای حكیمانه داشته اند. این افسانه را نیز هر كه پرداخته است در حقیقت «نقد حال ماست این» . در جامعه ای مانند جامعه ی ما كه معیارها فقط شعارهاست، بر روحها و معناها كاری نیست، و جامعه ی ما از نظر شعار. . . ، و برعكس از نظر شعار علوی است و از لحاظ روح و معنی ضدّ علوی. وای به حال كسی كه بخواهد مانند علی صراحت و صلابت به خرج دهد و اسلام را بر

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 618
مشایخ- آنجا كه تعارض پیدا می شود- مقدم بدارد و شعارش این باشد: اِنَّ الْحَقَّ وَالْباطِلَ لا یُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اِعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اَهْلَهُ. من خواسته ام با ارائه ی. . .

آینه به دست خشكه مقدسان بدهم. . . و بفهمند كه از دست امثال آنها چه بر سر مسلمین آمده و می آید. آری جامعه ی ما جامعه ی شعارهاست نه جامعه ی مبادی و حقایق. . .

این فكر كه زن فقط و فقط باید در كنج خانه محبوس بماند و حتی با حفظ حریم و رعایت عفاف هم از علم و از هر كمالی الزاماً باید محروم بماند و كاری جز اطفاء شهوت مرد و خدمتكاری او ندارد. . . كه علاوه بر اینكه با اسلام جور نمی آید بر ضد عواطف انسانی است. به طوركلی افرادی كه به دین می گروند و سپس بیرون می روند از افرادی كه از اول گرایش پیدا نكرده اند خشن تر و ضد انسان تر می شوند؛ زیرا دین به حكم نیروی عظیم خود همه ی عواطف دیگر انسانی را تحت الشعاع قرار می دهد و اگر رفت همه ی آنها را كه در خود هضم و جذب كرده بود نیز با خود می برد. این است كه افرادی كه زمانی متدین بوده و سپس بی دین شده اند از بی دین های اوّلی خشن تر و بی عاطفه تر و خطرناكتر می شوند.

اما خطرناكتر از این طبقه، متدینان منحرف شده و كج سلیقه ی خشكه مقدس اند. این طبقه علاوه بر اینكه عواطف انسانی شان تحت الشعاع عاطفه ی دینی قرار گرفته و از تأثیر مستقل افتاده، نیروی دین به حكم اینكه منحرف شده اثر خود را نمی بخشد و از آن طرف چون زایل نشده و به صورت انحرافی كار می كند به همان قدرت كه مقتضای نیروی دین است فعال است. اینها دیگر از هر سبع خطرناكتر و وحشتناكترند. تاریخ نشان می دهد كه بی رحمانه ترین جنگها، كشتارها، زجر و شكنجه ها به وسیله ی خشكه مقدسان صورت گرفته است.

بزرگترین نمك نشناسی ها را اینها انجام می دهند زیرایَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً. جنگهای صلیبی، جنگهای خوارج، حتی فاجعه ی كربلا ساخته ی دست این طبقه است. . . ***.

صفحه ی 545.

از این پس پیغمبر یك ماه از زنان خویش دوری جست، بدان جهت كه رازی را

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 619
حفصه نزد عایشه آشكار كرده بود (نه بدان جهت كه عمر می پنداشت كه چون زنان پیغمبر زبان دراز شده بودند و پیغمبر را ناراحت می كردند و پیغمبر در مقابل آنها سكوت می كرد. ) .

اگر جهت این بود نباید از سایر زنان دوری فرماید. گناه آنها چه بوده است؟ ! اساساً این روایت عامّی است و چرند است.

پاسخ به اصل مراجعه شود. این حدیث برای استناد به آن از نظر اشتمال بر قول و فعل رسول اكرم آورده نشده است، برای ارائه ی خشونت عمری كه متأسفانه در همه ی جهان اسلام اعم از شیعه و سنی ادامه یافته آورده شده است و از آن جهت نقصی ندارد. ***.

صفحه ی 547.

ولی یك عده روایات دیگر وجود دارد كه ممكن است آنها را توصیه ی اخلاقی به مردان نسبت به زنان شمرد كه از خطرات تماسهای مردان با زنان آگاه باشند. صاحب وسائل این روایات را بر استحباب حمل كرده است. ما قسمت عمده ی آنها را ذكر می كنیم:

الف. امیرالمؤمنین علی علیه السلام به فرزندش امام مجتبی چنین توصیه می فرماید:

وَ اكْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ اَبْصارِهِنَّ بِحِجابِكَ اِیّاهُنَّ، فَاِنَّ شِدَّةَ الْحِجابِ اَبْقی عَلَیْهِنَّ، وَ لَیْسَ خُروجُهُنَّ بِاَشَدَّ مِنِ ادْخالِكَ عَلَیْهِنَّ مَنْ لا یوثَقُ بِهِ عَلَیْهِنَّ وَ اِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ لا یَعْرِفْنَ غَیْرَك فَافْعَلْ [8].

تا می توانی كاری كن كه زن تو با مردان بیگانه معاشرت نداشته باشد. هیچ چیز بهتر از خانه زن را حفظ نمی كند. همان طور كه بیرون رفتن آنان از خانه و معاشرت با مردان بیگانه در خارج خانه برایشان مضر و خطرناك است، وارد كردن تو مرد بیگانه را بر او در داخل خانه و اجازه ی معاشرت در داخل خانه نیز مضر و خطرناك است. اگر بتوانی كاری كنی كه جز تو مرد دیگری را نشناسند چنین كن.


مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 620
مضمون این حدیث همان است كه مؤلف در ص 203 «محبوسیت زن» نامیده است.

آری به درستی معلوم نیست كه مؤلف طرفدار كدام فلسفه است؟ پاسخ شما كه سالها با او معاشر بوده اید بهتر می دانید كه تابع چه فلسفه ای است؟ صهیونیستی؟ كمونیستی؟ و. . . به هر حال ضد اسلامی.

اگر ما بودیم و این جمله، تردیدی نیست كه محبوسیت است؛ نه تنها نام محبوسیت دارد، واقعاً هم محبوسیت است و با آنچه در آیه ی كریمه آمده:

«وَ اَللاّتِی یَأْتِینَ اَلْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ. . . فَأَمْسِكُوهُنَّ فِی اَلْبُیُوتِ حَتّی یَتَوَفّاهُنَّ اَلْمَوْتُ » فرق چندانی ندارد ولی یك فقیه مجموع ادلّه را به فرض صحت سند باید جمع كند. اینكه علما حمل به توصیه ی اخلاقی كرده اند از این جهت بوده كه قبول ظاهرش غیرممكن بوده. پس به فرض صحت سند، ظاهر این جمله ها معرَضٌ عنه اصحاب است. گذشته از همه ی اینها من حین تألیف كتاب از جهتی دیگر مایل نبودم كه این جمله ها را نقل كنم ولی دیدم اگر نقل نكنم برخی خیال می كنند كه من از ذكر دلیل مخالف امتناع كرده ام. اما آن جهتی كه مایل نبودم بدان جهت نقل كنم بحثی است كه اخیراً در محافل مستشرقین درگرفته و اخیراً در كشور ما هم مطرح شده و قبل از آن در كشورهای سنی نشین، و آن مسأله ی سندیّت نهج البلاغه است؛ و از قضا دلیل یا یكی از ادلّه ی مخالفین، جمله های مربوط به زن در وصیت آن حضرت به امام حسن است كه مدعی شده اند این جمله ها از عبداللّه بن مقفّع است. من خود مكرر به دفاع از این جمله ها پرداخته ام و گفته ام كه به چه دلیل كه عبداللّه بن مقفّع از آن حضرت اقتباس نكرده باشد؟ اما می دانید كه تا در یك سندی مقدم بر سید رضی و حتی بر عبداللّه بن مقفّع پیدا نشود، اثبات و حتی دفاع مشكل است. تقریباً باز در حدود یك ماه پیش شنیدم كه كنفرانسی درباره عبداللّه بن مقفّع در دانشگاه بوده است و ادعا شده كه برخی از جمله های نهج البلاغه- و به جمله های آن حضرت در وصیت به امام حسن درباره ی زن تصریح شده- از ابن مقفّع است. نهج البلاغه كه افتخار ماست نیاز شدید دارد به تحقیق سندی، و خوشبختانه در هند و در عراق یا كشور عربی دیگر، و در ایران وسیله ی آقا شیخ محمد تقی شوشتری، مساعی جمیله ای انجام شده و می شود در این زمینه، و من الآن نمی دانم درخصوص وصیت به حضرت

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 621
امام حسن چه تحقیقی صورت گرفته است؛ اگر كسی اطلاعی داشته باشد و به من بدهد ممنون می شوم.

علت اینكه من مایل نبودم این جمله ها را بیاورم ترس از این بود كه شخصی به سرش بزند و بنویسد كه این جمله ها از مولی نیست و از ابن مقفّع ایرانی است و از بقایای افكار مجوس است و از این راه لطمه ای به حیثیت نهج البلاغه وارد شود كه به هر حال اكثریت قریب به اتفاق مطالبش برای من قطعی است كه از خود مولی است. به هر حال به فرض اعتبار و صحت سند، همان طور كه گفتم، ظاهر این جمله ها معرَضٌ عنه اصحاب است، و ما در فقه ظواهر زیادی داریم كه معرَضٌ عنه است، یعنی اصل روایت طرح نشده است، دلالت ظاهرش طرح شده است.

ضمناً توجه داشته باشید كه- آن طور كه به خاطر دارم و متأسفانه فعلاً مجال مراجعه ندارم- هیچ فقیهی این جمله ها را ضمن ادلّه ی لزوم ستر ذكر نكرده است با اینكه سایر ادلّه را- كه قبلاً نقل كردیم- هر چند مورد قبولشان نبوده نقل كرده اند و شاید علت، ارسال این جمله هاست والاّ چنانكه می دانیم این جمله ها در مرآی و منظر همه بوده است.

اینجا لازم است تذكر دهم كه اگر من برای مدعای خودم به چنین ادلّه ای از قبیل تفسیر آیه ی جلباب، حدیث «وَ یَرْكَبْنَ ذَواتُ الْفُروجِ السُّروجَ، وَ عِنْدَها تُشارِكُ الْمَرْأَةُ زَوْجَها فِی التّجارَةِ» و جمله های وصیتنامه كه هیچ فقیهی اینها را در عرصه ی فقه راه نداده است تمسّك می كردم امثال شما چه به سر من می آوردید؟ ! آیا نمی گفتید اینهمه فقهای عظیم الشأن آمده و رفته اند و این احادیث و یا این تفاسیر را دیده اند و آنقدر قابل اعتنا ندانسته اند كه در بحثشان از اینها یاد كنند و تو برای مدعای خودت مغرضانه به این تفاسیر متروك و احادیث مهجور و متروك و معرضٌ عنه متمسك می شوی؟ ! شما خودتان انصاف دهید، آیا اگر من چنین كاری كرده بودم مورد اعتراض شدید امثال شما نبودم؟ آیا تمسك به چنین چیزهایی دلیل آن نیست كه ما نمی خواهیم تابع ادلّه باشیم: ما قبلاً به حكم یك عادت یا یك سلیقه ی شخصی مدعایی را انتخاب كرده ایم و آنگاه با تشبّثات ضعیف می خواهیم مدعای خود را به كرسی بنشانیم. برعكس، شما كدام مسأله ی فقهی را سراغ دارید كه مانند این مسأله در این كتاب، مستدل اثبات شده باشد؟

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 622
پس بهتر بود به همان مصلحت اندیشی ها قناعت می كردید و مسأله را از نظر فقهی مورد مناقشه قرار نمی دادید. ***.

صفحه ی 558.

در میان علمای متأخر و معاصر، حضرت آیة اللّه حكیم دامت بركاته در رساله ی منهاج الصالحین چاپ نهم، كتاب النكاح، مسأله ی سوم، فتوای صریح دارند و وجه و كفین را صریحاً استثنا می كنند.


فراموش نكرده ام كه مؤلف نسبت به ایشان چه تعبیری می كرد.

پاسخ من كه چنین چیزی یادم نیست. البته من برخی انتقادات داشته ام و در نوشته های خود هم تصریح كرده ام كه مراجع، فوق انتقاد به مفهوم صحیح این كلمه نیستند، و معتقد بوده و هستم كه هر مقام غیرمعصومی كه در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام. البته تزكیه ی نفس نمی كنم(وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ اَلنَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ) اما این قدر می دانم كه همواره زبان خود را از زشتگویی خصوصاً نسبت به طبقه ی مراجع، حتی نسبت به آنهایی كه از آنها به شخص من بدی رسیده است، حفظ كرده ام؛ ضمن اینكه مانند عوام فكر نمی كنم كه هر كه در طبقه ی مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان (عج) است و مصون از خطا و گناه و فسق است. اگر چنین چیزی بود، شرط عدالت بلاموضوع بود. به هر حال من كه چنین چیزی یادم نیست و باور هم نمی كنم، ولی شما می فرمایید كه فراموش نكرده اید؛ امیدوارم اشتباه نكرده باشید. به هر حال خدا فراموش نمی كند. عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی فِی كِتابٍ لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا یَنْسی . . ***.

صفحه ی 564.

ممكن است نظر من اشتباه باشد.


البته اشتباه است.
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 623
پاسخ من هرگز خود را فوق اشتباه تصور نمی كنم. به تعبیر نهج البلاغه: لَسْتُ بِفَوْقِ اَنْ اُخْطِئَ. به خداوند متعال از خطاهای خودم پناه می برم؛ ولی هرگز هم حاضر نیستم كه به بهانه ی جایزالخطا بودن مرتكب اشتباه بزرگتر بلكه گناه عظیم بشوم. اگر هم اشتباه كنم از این نوع نخواهد بود كه باورهای آباء و اجدادی را تحقیق نكرده، با حقیقت اسلام یكی بدانم. اگر هم اشتباه كنم اشتباه نمی كنم كه همیشه نباید انتظار داشته باشم كه با گفتن حقیقت دستم را ببوسند و وجوهات بیشتری بدهند. معیار تصحیح اشتباهاتم متون اصلی كتاب و سنت و حكم روشن عقل است نه پسند عوام الناس. ***.

آنچه مصلحت ایجاب می كند جز این نیست كه باید این خیال را از سر زنان امروز خارج كنیم كه می گویند حجاب در عصر حاضر غیرعملی است؛ ثابت كنیم كه حجاب اسلامی كاملاً منطقی و عملی است.

منظور كسانی كه می گویند حجاب در عصر حاضر غیرعملی است این است كه با تقلید از نظام اجتماعی اروپا نمی سازد، و منظور مؤلف این است كه چرا می سازد، یعنی می توان نظام اجتماعی اروپا را پیروی كرد و در عین حال حجاب اسلامی را حفظ كرد. خلاصه آنكه مخالفین حجاب پیروی از نظام جدید را لازم می دانند و مؤلف هم تجویز می كند؛ و این خیال خام است. حق این است كه این دو نظام با یكدیگر سازگار نیست و كوشش مؤلف اثرش این است كه مردمی را كه در پرتگاه سقوطند یكباره ساقط می سازد.

پاسخ خدا لعنت كند كسی را كه بخواهد نظام اروپا در ایران عملی شود و خدا لعنت كند مفتری را. از چیزهایی كه من هرگز نزد خداوند متعال از آنها نخواهم گذشت این افتراهاست، وَ اللّهُ خَیْرُ الْحاكِمینَ. سبحان اللّه، آیا با اینهمه نقدها و تصریحات، آنهم نقدهای عالمانه و منطقی و مستدل از نظامهای فرنگی و از آن جمله نظام مختلط و عریان فرنگی، باز هم این طور تهمت می زنید؟ ! ای كاش یك نفر از كسانی كه كارشان استهلاك سهم امام است و بس، یك دهم این انتقادها را می كردند و به فحش قناعت نمی كردند و وظیفه ی مرا سبك می كردند. به هر حال این است پاداش كسی كه فردی و اجتماعی به مردم ما خدمت كند. ***

مجموعه آثار شهید مطهری ، ج19، ص: 624
[
[1] . رجوع شود به صحیح مسلم جلد 4 صفحات 148- 151.
[2] . رجوع شود به مستمسك العروه حضرت آیة اللّه حكیم، ج /5ص 191.
[3] . [لازم به ذكر است كه تعلیقه نویس محترم مدتی نزد استاد شهید تحصیل نموده است. ]
[4] . صحیح بخاری، ج /8ص 63
[5] . رجوع شود به كتب مغازی و سیَر و تواریخ صدر اسلام. ایضاً رجوع شود به صحیح مسلم ج /5ص 196 - 197 و سنن ابوداود ج 2 ص 17 و جامع ترمذی ص 247.
[6] . [مانند شركت در مجالس عزا و تشییع جنازه و شركت در نماز جمعه و جماعت. ]
[7] . صحیح مسلم ج /7ص 6 و صحیح بخاری ج /7ص 49 و ج /8ص 66
[8] . نهج البلاغه [نامه ی 31] وصیت معروف امیرالمؤمنین به امام حسن
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است