مطلب به اینجا رسید كه طلاق از نظر اسلام سخت منفور و مبغوض است؛ اسلام
مایل است پیمان ازدواج محكم و استوار بماند. آنگاه این پرسش را طرح كردیم: اگر
طلاق تا این اندازه مبغوض و منفور است، چرا اسلام آن را تحریم نكرده است؟ مگر
نه این است كه اسلام هر عملی را كه منفور می داند مانند شرابخواری و قماربازی و
ستمگری، آن را تحریم كرده است؟ پس چرا طلاق را یكباره تحریم نكرده و برای
آن مانع قانونی قرار نداده است؟ و اساساً این چه منطقی است كه طلاق، حلال
مبغوض است؟ اگر حلال است مبغوض بودن چه معنی دارد؟ و اگر مبغوض است چرا
حلال شده است؟ اسلام از طرفی مرد طلاق دهنده را زیر نگاههای خشم آلود خود
قرار می دهد، از او تنفر و بیزاری دارد، از طرف دیگر وقتی كه مرد می خواهد زن
خود را طلاق دهد مانع قانونی در جلو او قرار نمی دهد، چرا؟ .
این پرسش بسیار بجاست. همه ی رازها در همین نكته نهفته است. راز اصلی
مطلب این است كه زوجیت و زندگانی زناشویی یك علقه ی طبیعی است نه
قراردادی، و قوانین خاصی در طبیعت برای او وضع شده است. این پیمان با همه ی
پیمانهای دیگر اجتماعی از قبیل بیع و اجاره و صلح و رهن و وكالت و غیره این
تفاوت را دارد كه آنها همه صرفاً یك سلسله قراردادهای اجتماعی هستند، طبیعت
و غریزه در آنها دخالت ندارد و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 260
قانونی هم از نظر طبیعت و غریزه برای آنها وضع
نشده است، بر خلاف پیمان ازدواج كه بر اساس یك خواهش طبیعی از طرفین كه به
اصطلاح مكانیسم خاصی دارد باید تنظیم شود.
از این رو اگر پیمان ازدواج مقررات خاصی دارد كه با سایر عقود و پیمانها
متفاوت است نباید مورد تعجب واقع شود.