در
کتابخانه
بازدید : 744662تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand پیشگفتارپیشگفتار
Expand بخش اول: خواستگاری و نامزدی بخش اول: خواستگاری و نامزدی
Expand بخش دوم: ازدواج موقت بخش دوم: ازدواج موقت
Expand بخش سوم: زن و استقلال اجتماعی بخش سوم: زن و استقلال اجتماعی
Expand بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگی بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگی
Expand بخش پنجم: مقام انسانی زن از نظر قرآن بخش پنجم: مقام انسانی زن از نظر قرآن
Expand بخش ششم: مبانی طبیعی حقوق خانوادگی بخش ششم: مبانی طبیعی حقوق خانوادگی
Expand بخش هفتم: تفاوتهای زن و مردبخش هفتم: تفاوتهای زن و مرد
Expand بخش هشتم: مهر و نفقه بخش هشتم: مهر و نفقه
Expand بخش نهم: مسأله ی ارث بخش نهم: مسأله ی ارث
Collapse بخش دهم: حق طلاق بخش دهم: حق طلاق
Expand بخش یازدهم: تعدد زوجات بخش یازدهم: تعدد زوجات
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اكنون مطلب را از ریشه مورد بحث قرار دهیم. اول از جنبه ی نظری ببینیم آیا طلاق خوب است یا بد؟ آیا خوب است راه طلاق به طور كلی باز باشد؟ آیا خوب است كه كانونهای خانوادگی پشت سر هم از هم بپاشد؟ اگر این خوب است، پس هر جریانی كه بر افزایش طلاقها بیفزاید عیب ندارد. و یا باید راه طلاق بكلی بسته باشد و پیوند ازدواج اجباراً شكل ابدیت داشته باشد و جلو هر جریانی كه موجب سستی پیوند مقدس ازدواج می شود گرفته شود؟ یا راه سومی در كار است: قانون نباید راه طلاق را به طور كلی بر زن و مرد ببندد بلكه باید راه را باز بگذارد؛ طلاق احیاناً ضروری و لازم تشخیص داده می شود. در عین حال كه قانون راه را بكلی نمی بندد، اجتماع باید مساعی كافی به كار برد كه موجبات تفرقه و جدایی میان زنان و شوهران به وجود نیاید. اجتماع باید با عللی كه سبب تفرقه و جدایی زنان و شوهران و بی آشیانه شدن كودكان می گردد مبارزه كند؛ و اگر اجتماع موجبات طلاق را فراهم كند، منع و بست قانون نمی تواند كاری صورت بدهد.

اگر بنا بشود قانون راه طلاق را باز بگذارد، آیا بهتر است به چه شكلی باز بگذارد؟ آیا باید این راه تنها برای مرد یا برای زن باز باشد یا باید برای هر دو باز باشد؟ و بنا بر شق دوم، آیا بهتر است راهی كه باز می گذارد برای زن و مرد به یك شكل باشد؟ راه خروجی زن و مرد را از حصار ازدواج به یك نحو قرار دهد؟ یا بهتر این است كه برای هر یك از زن و مرد یك در خروجی جداگانه قرار دهد؟ .

مجموعاً پنج فرضیه در مورد طلاق می توان اظهار داشت:

1. بی اهمیتی طلاق و برداشتن همه ی قیدوبندهای قانونی و اخلاقی جلوگیری از طلاق.

كسانی كه به ازدواج تنها از نظر كامجویی فكر می كنند، جنبه ی تقدس و ارزش خانواده را برای اجتماع در نظر نمی گیرند و از طرفی فكر می كنند پیوندهای زناشویی هرچه زودتر تجدید و تبدیل شود لذت بیشتری به كام زن و مرد می ریزد، این فرضیه را تأیید می كنند. آن كس كه می گوید: «عشق دوم همیشه دلپذیرتر است» طرفدار همین فرضیه است. در این فرضیه، هم ارزش اجتماعی كانون خانوادگی فراموش شده است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 249
و هم مسرت و صفا و صمیمیت و سعادتی كه تنها در اثر ادامه ی پیوند زناشویی و یكی شدن و یكی دانستن دو روح پیدا می شود نادیده گرفته شده است. این فرضیه ناپخته ترین و ناشیانه ترین فرضیه ها در این زمینه است.

2. اینكه ازدواج یك پیمان مقدس است، وحدت دلها و روحهاست و باید برای همیشه این پیمان ثابت و محفوظ بماند و طلاق از قاموس اجتماع بشری باید حذف شود. زن و شوهری كه با یكدیگر ازدواج می كنند، باید بدانند كه جز مرگ چیزی آنها را از یكدیگر جدا نمی كند.

این فرضیه همان است كه كلیسای كاتولیك قرنهاست طرفدار آن است و به هیچ قیمتی حاضر نیست از آن دست بردارد.

طرفداران این فرضیه در جهان رو به كاهش اند. امروز جز در ایتالیا و در اسپانیای كاتولیك به این قانون عمل نمی شود. مكرر در روزنامه ها می خوانیم كه فریاد زن و مرد ایتالیایی از این قانون بلند است و كوششها می شود كه قانون طلاق به رسمیت شناخته شود و بیش از این ازدواجهای ناموفق به وضع ملالت بار خود ادامه ندهند.

چندی پیش در یكی از روزنامه های عصر مقاله ای از روزنامه ی دیلی اكسپرس تحت عنوان «ازدواج در ایتالیا یعنی بندگی زن» ترجمه شده بود و من خواندم. در آن مقاله نوشته بود: در حال حاضر به واسطه ی عدم وجود طلاق در ایتالیا عملاً افراد بسیاری از مردم به صورت نامشروع روابط جنسی برقرار می كنند. طبق نوشته ی آن مقاله: «در حال حاضر بیش از پنج میلیون نفر ایتالیایی معتقدند كه زندگی آنها چیزی نیست جز گناه محض و روابطنا مشروع» .

در همان روزنامه از روزنامه ی فیگارو نقل كرده بود كه ممنوعیت طلاق مشكل بزرگی برای مردم ایتالیا به وجود آورده است: «بسیاری تابعیت ایتالیا را به همین خاطر ترك كرده اند. یك مؤسسه ی ایتالیایی اخیراً از زنان آن كشور نظر خواسته است كه آیا اجرای مقررات طلاق بر خلاف اصول مذهبی است یا نه؟ 97 درصد از زنان به این پرسش پاسخ منفی داده اند» .

كلیسا در نظر خود پافشاری می كند و به تقدس ازدواج و لزوم استحكام هرچه بیشتر آن استدلال می كند.

تقدس ازدواج و لزوم استحكام و خلل ناپذیربودن آن مورد قبول است، اما به شرطی كه عملاً این پیوند میان زوجین محفوظ باقی مانده باشد. مواردی پیش می آید
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 250
كه سازش میان زن و شوهر امكان پذیر نیست. در این گونه موارد نمی توان به زور قانون آنها را به هم چسباند و نام آن را پیوند زناشویی گذاشت. شكست نظریه ی كلیسا قطعی است. بعید نیست كلیسا اجباراً در عقیده ی خود تجدید نظر كند، لهذا لزومی ندارد ما بیش از این درباره ی نظر كلیسا و انتقاد از آن بحث كنیم.

3. اینكه ازدواج از طرف مرد قابل فسخ و انحلال است و از طرف زن به هیچ نحو قابل انحلال نیست. در دنیای قدیم چنین نظری وجود داشته است، ولی امروز گمان نمی كنم طرفدارانی داشته باشد و به هر حال این نظر نیز احتیاجی به بحث و انتقاد ندارد.

4. اینكه ازدواج، مقدس و كانون خانوادگی محترم است، اما راه طلاق در شرایط مخصوص برای هر یك از زوجین باید باز باشد و راه خروجی زوج و زوجه از این بن بست باید به یك شكل و یك جور باشد.

مدعیان تشابه حقوق زن و مرد در حقوق خانوادگی كه به غلط از آن به «تساوی حقوق» تعبیر می كنند، طرفدار این فرضیه اند. از نظر این گروه همان شرایط و قیود و حدودی كه برای زن وجود دارد باید برای مرد وجود داشته باشد و همان راهها كه برای خروج مرد از این بن بست باز می شود عیناً باید برای زن باز باشد و اگر غیر از این باشد ظلم و تبعیض و نارواست.

5. اینكه ازدواج، مقدس و كانون خانوادگی محترم و طلاق امر منفور و مبغوضی است. اجتماع موظف است كه علل وقوع طلاق را از بین ببرد. در عین حال قانون نباید راه طلاق را برای ازدواجهای ناموفق ببندد. راه خروج از قید و بند ازدواج هم برای مرد باید باز باشد و هم برای زن، اما راهی كه برای خروج مرد از این بن بست تعیین می شود با راهی كه برای خروج زن تعیین می شود دوتاست و از جمله مواردی كه زن و مرد حقوق نامشابهی دارند طلاق است.

این نظریه همان است كه اسلام ابداع كرده و كشورهای اسلامی به طور ناقص (نه به طور كامل) از آن پیروی می كنند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است