در
کتابخانه
بازدید : 743862تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand پیشگفتارپیشگفتار
Expand بخش اول: خواستگاری و نامزدی بخش اول: خواستگاری و نامزدی
Expand بخش دوم: ازدواج موقت بخش دوم: ازدواج موقت
Expand بخش سوم: زن و استقلال اجتماعی بخش سوم: زن و استقلال اجتماعی
Expand بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگی بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگی
Expand بخش پنجم: مقام انسانی زن از نظر قرآن بخش پنجم: مقام انسانی زن از نظر قرآن
Expand بخش ششم: مبانی طبیعی حقوق خانوادگی بخش ششم: مبانی طبیعی حقوق خانوادگی
Expand بخش هفتم: تفاوتهای زن و مردبخش هفتم: تفاوتهای زن و مرد
Collapse بخش هشتم: مهر و نفقه بخش هشتم: مهر و نفقه
Expand بخش نهم: مسأله ی ارث بخش نهم: مسأله ی ارث
Expand بخش دهم: حق طلاق بخش دهم: حق طلاق
Expand بخش یازدهم: تعدد زوجات بخش یازدهم: تعدد زوجات
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قرآن كریم رسوم جاهلیت را در باره ی مهر منسوخ كرد و آن را به حالت اوّلی و طبیعی آن برگردانید.

در جاهلیت، پدران و مادران مهر را به عنوان حق الزحمه و «شیر بها» حق خود می دانستند.

در تفسیر كشّاف و غیره می نویسند هنگامی كه دختری برای یكی از آنها متولد می شد و دیگری می خواست به او تبریك بگوید، می گفت: «هَنیئاً لَكَ النّافِجَةُ» یعنی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 204
این مایه ی افزایش ثروت، تو را گوارا باد، كنایه از اینكه بعداً این دختر را شوهر می دهی و مهر دریافت می داری.

در جاهلیت، پدران و در نبودن آنها برادران، چون از طرفی برای خود حق ولایت و قیمومت قائل بودند و دختر را به اراده ی خودشان شوهر می دادند نه به اراده ی خود او، و از طرف دیگر مهر دختر را متعلق به خود می دانستند نه به دختر، دختران را معاوضه می كردند به این نحو كه مردی به مرد دیگر می گفت كه من دختر یا خواهرم را به عقد تو در می آورم كه در عوض دختر یا خواهر تو زن من باشد و او هم قبول می كرد. به این ترتیب هر یك از دو دختر مهر دیگری به شمار می رفت و به پدر یا برادر دیگری تعلق می گرفت. این نوع نكاح را نكاح «شِغار» می نامیدند. اسلام این رسم را منسوخ كرد.

پیغمبر اكرم فرمود: «لا شِغارَ فِی الْاِسْلام» یعنی در اسلام معاوضه ی دختر یا خواهر ممنوع است.

در روایات اسلامی آمده است كه پدر نه تنها حقی به مهر ندارد بلكه اگر در عقد ازدواج برای پدر به عنوان امری جداگانه از مهر چیزی شرط شود و مهر به خود دختر داده شود، باز هم صحیح نیست؛ یعنی پدر حق ندارد برای خود در ازدواج دختر بهره ای قائل شود، هرچند به صورت امر جداگانه از مهر باشد.

اسلام آیین كار كردن داماد برای پدر زن را- كه طبق گفته ی جامعه شناسان در دوره هایی وجود داشته كه هنوز ثروت قابل مبادله ای در كار نبوده- منسوخ كرد.

كار كردن داماد برای پدر زن تنها از این جهت نبوده است كه پدران می خواسته اند از ناحیه ی دختران خود بهره ای برده باشند؛ علل و ریشه های دیگر نیز داشته است كه احیاناً لازمه ی آن مرحله از تمدن بوده است ودر حد خود ظالمانه هم نبوده است. به هر حال چنین رسمی قطعاً در دنیای قدیم وجود داشته است.

داستان موسی و شعیب كه در قرآن كریم آمده است، از وجود چنین رسمی حكایت می كند. موسی در حال فرار از مصر وقتی كه به سر چاه «مدیَن» رسید، به حالت دختران شعیب كه در كناری با گوسفندان خویش ایستاده بودند و كسی رعایت حال آنها را نمی كرد رحمت آورد و برای گوسفندان آنها آب كشی كرد. دختران پس از مراجعت نزد پدر، جریان روز را برای پدر نقل كردند و او یكی از آنها را پی موسی فرستاد و او را به خانه ی خویش دعوت كرد. پس از آشنا شدن با یكدیگر، یك روز شعیب به موسی گفت: من دلم می خواهد یكی از دو دختر خود را به تو به زنی بدهم به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 205
این شرط كه تو هشت سال برای من كار كنی و اگر دل خودت خواست دو سال دیگر هم اضافه كن، ده سال برای من كار كن. موسی قبول كرد و به این ترتیب موسی داماد شعیب شد. اینچنین رسمی در آن زمان بوده و ریشه ی این رسم دو چیز است: اول نبودن ثروت. خدمتی كه داماد به زن یا پدر زن می توانسته بكند غالباً منحصر به این بوده كه برای آنها كار كند. دیگر رسم جهاز دادن. جامعه شناسان معتقدند كه رسم جهاز دادن به دختر از طرف پدر، یكی از رسوم و سنن كهن است. پدر برای اینكه بتواند جهاز برای دختر خود فراهم كند داماد را اجیر خود می كرد و یا از او پولی دریافت می كرد. عملاً آنچه پدر از داماد می گرفت به نفع دختر و برای دختر بوده است.

به هر حال در اسلام این آیین منسوخ شد و پدر زن حق ندارد مهر را مال خود بداند، هرچند هدف و منظورش این باشد كه آن را صرف و خرج دختر كند. این خود دختر است كه اختیار آن مال را دارد كه به هر نحو بخواهد مصرف كند. در روایات اسلامی تصریح شده كه این گونه مهر قرار دادن در دوره ی اسلامیه روا نیست.

در زمان جاهلیت رسوم دیگری نیز بود كه عملاً موجب محروم بودن زن از مهر می شد. یكی از آنها رسم ارث زوجیت بود. اگر كسی می مرد وارثان او از قبیل فرزندان و برادران همان طوری كه ثروت او را به ارث می بردند، همسری زن او را نیز به ارث می بردند. پس از مردن شخص، پسر یا برادر میت حق همسری میت را باقی می پنداشت و خود را مختار می دانست كه زن او را به دیگری تزویج كند و مهر را خودش بگیرد و یا او را بدون مهر جدیدی و به موجب همان مهری كه میت قبلاً پرداخته زن خود قرار دهد.

قرآن كریم رسم ارث زوجیت را منسوخ كرد، فرمود: «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا اَلنِّساءَ كَرْهاً» [1]ای مردمی كه به پیغمبر و قرآن ایمان دارید، باید بدانید كه برای شما روا نیست كه زنان مورثان خود را به ارث ببرید در حالی كه خود آن زنان میل ندارند كه همسر شما باشند.

قرآن كریم در آیه ی دیگر به طور كلی ازدواج با زن پدر را قدغن كرد هرچند به صورت ارث نباشد و بخواهند آزادانه با هم ازدواج كنند. فرمود: «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 206
آباؤُكُمْ » [2]با زنان پدران خود ازدواج نكنید.

قرآن كریم هر رسمی كه موجب تضییع مهر زنان می شد منسوخ كرد، از آن جمله اینكه وقتی كه مردی نسبت به زنش دلسرد و بی میل می شد او را در مضیقه و شكنجه قرار می داد؛ هدفش این بود كه با تحت شكنجه قرار دادن او، او را به طلاق راضی كند و تمام یا قسمتی از آنچه به عنوان مهر به او داده از او پس بگیرد. قرآن كریم فرمود: «وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ » [3]یعنی زنان را به خاطر اینكه چیزی از آنها بگیرید و قسمتی از مهری كه به آنها داده اید جبران كنید، تحت مضیقه و شكنجه قرار ندهید.

یكی دیگر از آن رسوم این بود كه مردی با زنی ازدواج می كرد و برای او احیاناً مهر سنگینی قرار می داد. اما همینكه از او سیر می شد و هوای تجدید عروسی به سرش می زد، زن بیچاره را متهم می كرد به فحشا و حیثیت او را لكه دار می كرد و چنین وانمود می كرد كه این زن از اول شایستگی همسری مرا نداشته و ازدواج باید فسخ شود و من مهری كه داده ام باید پس بگیرم. قرآن كریم این رسم را نیز منسوخ كرد و جلوی آن را گرفت.
[1] . نساء/19.
[2] . نساء/22.
[3] . نساء/19.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است