در
کتابخانه
بازدید : 744012تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand پیشگفتارپیشگفتار
Expand بخش اول: خواستگاری و نامزدی بخش اول: خواستگاری و نامزدی
Expand بخش دوم: ازدواج موقت بخش دوم: ازدواج موقت
Expand بخش سوم: زن و استقلال اجتماعی بخش سوم: زن و استقلال اجتماعی
Expand بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگی بخش چهارم: اسلام و تجدد زندگی
Expand بخش پنجم: مقام انسانی زن از نظر قرآن بخش پنجم: مقام انسانی زن از نظر قرآن
Expand بخش ششم: مبانی طبیعی حقوق خانوادگی بخش ششم: مبانی طبیعی حقوق خانوادگی
Collapse بخش هفتم: تفاوتهای زن و مردبخش هفتم: تفاوتهای زن و مرد
Expand بخش هشتم: مهر و نفقه بخش هشتم: مهر و نفقه
Expand بخش نهم: مسأله ی ارث بخش نهم: مسأله ی ارث
Expand بخش دهم: حق طلاق بخش دهم: حق طلاق
Expand بخش یازدهم: تعدد زوجات بخش یازدهم: تعدد زوجات
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ویل دورانت در كتاب لذات فلسفه قسمت چهارم، بحثهای بسیار مفصل و جامعی در زمینه ی مسائل جنسی و خانوادگی به عمل آورده است. ما قسمتهای مختصری از آن كتاب را برای خوانندگان انتخاب می كنیم تا بهتر و بیشتر به جریانات فكری كه در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 187
میان دانشمندان غربی وجود دارد آشنا بشوند و از قضاوتهای عجولانه خودداری كنند.

ویل دورانت در فصل هفتم از قسمت چهارم كتاب خود تحت عنوان «عشق» می گوید:

«نخستین نغمه ی صریح عشق با فرا رسیدن بلوغ آغاز می گردد. كلمه ی «پوبرتی» كه در زبان انگلیسی معنی بلوغ می دهد، با توجه به اصل لاتینی آن به معنی «سن موی» است یعنی سنی كه در آن موی بر بدن پسران می روید و مخصوصاً موی سینه كه پسران اینهمه به آن می نازند و موی صورت كه با صبر سی سی فوس آن را می تراشند. كیفیت و كمیت مو (در صورت تساوی امور دیگر) ظاهراً با قدرت توالد و تناسل بستگی دارد و بهترین وضع آن هنگام اوج گرفتن نشاط زندگی است. این نموّ ناگهانی موی توأم با خشونت صدا جزء صفات ثانوی جنسی است كه به هنگام بلوغ عارض پسر می شود. اما طبیعت در این سن به دختران نرمش اطراف و حركات می بخشد كه دیدگان را خیره می سازد و كفل آنان را پهن تر می كند تا امر مادری آسانتر شود و سینه شان را برای شیردادن به كودك پر و برجسته می سازد.

علت ظهور این صفات ثانوی چیست؟ كسی نمی داند ولی نظریه ی پروفسور ستارلینگ در این میان طرفدارانی پیداكرده است. به موجب این نظریه سلولهای تناسلی به هنگام بلوغ نه تنها تخم و نطفه تولید می كنند بلكه همچنین نوعی هورمون نیز می سازند كه داخل خون می شود و مایه ی تغییرات جسمی و روحی می گردد. در این سن نه تنها جسم از نیروهای تازه بهره مند می گردد، روح و خوی نیز به هزاران نوع متأثر می گردد. رومن رولاند می گوید: «در طی سالهای زندگی زمانی فرا می رسد كه تغییرات جسمانی آهسته ای در وجود یك مرد صورت می گیرد و در وجود زن آنچه گفتیم مهمترین همه ی این تغییرات است. . . دلیری و توانایی، دلهای نرم را به تپش می آورد و نرمی و لطافت، میل و هوس زورمندان را بر می انگیزد. . . » . دموسه می گوید: «تمام مردان، دروغزن و مكار و گزافه گو و دو رو و ستیزه جو هستند و همه ی زنان خودپسند و ظاهرساز و خیانتكار، ولی در جهان فقط یك چیز مقدس و عالی وجود دارد و آن آمیزش این دو موجود ناقص است . . . »
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 188
آداب جفت جویی در بزرگسالان عبارت است از حمله برای تصرف در مردان و عقب نشینی برای دلبری و فریبندگی در زنان (البته در بعضی جاها استثناهایی دیده می شود) . چون مرد طبعاً جنگی و حیوان شكاری است عملش مثبت و تهاجمی است، زن برای او همچون جایزه ای است كه باید آن را برباید و مالك شود.

جفت جویی جنگ و پیكار است و ازدواج تصاحب و اقتدار.

عفت فراوان زن خادم مقاصد توالد است، زیرا امتناع محجوبانه ی او كمكی به انتخاب جنس است. عفت، زنان را توانا می سازد كه با جستجوی بیشتر عاشق خود را یعنی كسی را كه افتخار پدری فرزندان او را خواهد داشت برگزیند. منافع گروه و نوع از زبان زن سخن می گوید، همچنان كه منافع فرد از گلوی مرد بیرون می آید. . . در عشقبازی، زن از مرد ماهرتر است زیرا میل او چندان شدید نیست كه دیده ی عقل او را ببندد.

داروین ملاحظه كرده است كه در بیشتر انواع، ماده به عالم عشق بی علاقه است.

لمبرزو و كیش و كرافت ابینگ می گویند: زنان بیشتر به دنبال ستایشها و تحسینهای مطلق و مبهم مردانند و بیشتر می خواهند مردان به خواست آنها توجه كنند و این امر از میل آنها به لذات جنسی بیشتر است. لمبرزو می گوید: پایه ی طبیعی عشق زن فقط یك صفت ثانوی از مادری اوست و همه ی احساسات و عواطفی كه زنی را به مردی می پیوندد از دواعی جسمی بر نمی خیزد، بلكه از غرایز انقیاد و تسلیم (تحت حمایت مرد قرار گرفتن) سر می زند و این غرایز برای انطباق با اوضاع به وجود آمده است. » .

ویل دورانت در فصلی كه تحت عنوان «مردان و زنان» منعقد كرده می گوید:

«كار خاص زن خدمت به بقای نوع است و كار خاص مرد خدمت به زن و كودك.

ممكن است كارهای دیگری هم داشته باشند ولی همه از روی حكمت و تدبیر تابع این دو كار اساسی گشته است. این مقاصد، اساسی است اما نیمه ناآگاه است و طبیعت معنی انسان و سعادت را در آن نهفته است. . . طبیعت زن بیشتر پناه جویی است نه جنگجویی. به نظر می رسد كه در بعضی انواع ماده اصلاً غریزه ی جنگی وجود ندارد. اگر ماده خود به جنگ آید برای كودكان خویش است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 189
. . . زن از مرد شكیباتر است. گرچه شجاعت مرد در كارهای خطیر و بحرانی زندگی بیشتر است اما تحمل دائمی و روزانه ی زن در مقابل ناراحتیهای جزئی بی شمار بیشتر است. . . جنگجویی زن در وجود دیگری است؛ زن سربازان را دوست دارد و از مرد توانا خوشش می آید؛ در مشاهده ی قدرت، نوعی عامل عجیب خوشی فرودستانه (مازوشیستیك) او را تحریك می كند، اگرچه خودش قربانی این قدرت باشد.

. . . این خوشی دیرین در لذت از قدرت و مردانگی، گاهی بر احساسات اقتصادی زن نوین غالب می آید چنانكه گاهی ترجیح می دهد با دیوانه ی شجاعی ازدواج كند.

زن به مردی كه فرماندهی بلد است با خوشحالی تسلیم می شود. اگر این روزها فرمانبرداری زن كمتر شده است برای آن است كه مردان در قدرت و اخلاق ضعیفتر از پیش شده اند. . . توجه زن به امور خانوادگی است و محیط او معمولاً خانه ی خویش است. او مانند طبیعت عمیق است اما مانند خانه ی محدود خود محصور هم هست.

غریزه او را به سنن دیرین می پیوندد. زن نه در ذهن اهل آزمایش است نه در عادت (باید بعضی از زنان شهرهای بزرگ را استثنا كرد) . اگر هم به عشق آزاد رو می آورد نه برای آن است كه در آن آزادی می جوید، بلكه برای آن است كه در زندگی خود از ازدواج معمولی با یك مرد مسؤول مأیوس شده است. اگر گاهی در سالهای جوانی مفتون عبارات و اصطلاحات سیاسی می گردد و احساس خود را به همه ی جنبه های انسانی بسط می دهد، پس از یافتن شوهر وفاداری از تمام آن فعالیتها چشم می پوشد و به سرعت خود و شوهرش را از این فعالیت عمومی بیرون می كشد و به شوهرش یاد می دهد كه حس وفاداری شدید خود را به خانه محدود كند. زن بی اینكه نیاز به تفكر داشته باشد می داند كه تنها اصلاحات سالم از خانه برمی خیزد.

زن آنجا كه مرد خیالی سرگردان را به مرد فداكار و پای بست به خانه و كودكان خود تبدیل می سازد، عامل حفظ و بقای نوع است. طبیعت به قوانین و دولتها اعتنا ندارد؛ عشق او به خانه و كودك است، اگر در حفظ اینها موفق شود به دولتها بی قید و بی علاقه است و به كسانی كه سرگرم تغییر این قوانین اساسی هستند می خندد. اگر امروز طبیعت در حفظ خانواده و كودك، ناتوان به نظر می رسد برای آن است كه زن مدتی است كه طبیعت را از یاد برده است. ولی شكست طبیعت همیشگی نیست، هر وقت كه بخواهد می تواند به صدها مصالحی كه در ذخیره دارد برگردد. هستند اقوام و نژادهای دیگری كه در وسعت و عده از ما بیشترند و طبیعت، دوام قطعی و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 190
نامشخص خود را می تواند از میان آنها تأمین كند. » .

این بود بیان كوتاهی از تفاوتهای زن و مرد و نظریات دانشمندان در این زمینه. در نظر داشتم تحت عنوان «راز تفاوتها» در اطراف اینكه عوامل تاریخی و اجتماعی چه اندازه می توانسته است در این تفاوتها مؤثر باشد بحثی بكنم. برای پرهیز از دراز شدن دامنه ی مطلب، از بحث مستقل در آن صرف نظر می كنم؛ در ضمن مباحث آینده كاملاً مطلب روشن خواهد شد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است