به نظر من اعتراف جاحظ از همه ی اینها بالاتر است. جاحظ یك ملاّی واقعاً ملاّ در
اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم است. او یك ادیب فوق العاده ادیبی است، و تنها ادیب
نیست، تقریباً می شود گفت یك جامعه شناس عصر خودش و یك مورخ هم هست.
كتابی نوشته به نام كتاب الحیوان كه حیوان شناسی است و امروز نیز مورد توجه علمای
اروپایی است و حتی چیزهایی در كتاب الحیوان جاحظ در شناختن حیوانات پیدا
كرده اند كه می گویند در دنیای آن روز- در دنیای یونان و غیر یونان- سابقه ندارد، با
اینكه در آن زمان هنوز علوم یونان وارد دنیای اسلام نشده بود. برای اولین بار این
نظریات در كتاب الحیوان جاحظ پیدا شده است.
جاحظ نیز یك سنی متعصب است. او مباحثاتی دارد با بعضی از شیعیان كه برخی
او را به خاطر همین مباحثاتش ناصبی دانسته اند، كه البته من نمی توانم بگویم او
ناصبی است (در مباحثاتش یك حرفهایی مطرح كرده) . زمانش با زمان امام صادق
تقریباً یكی است. شاید اواخر عمر حضرت صادق را درك كرده باشد در حالی كه
كودك بوده؛ و یا حضرت صادق یك نسل قبل از اوست. غرض این است كه زمانش
نزدیك به زمان امام صادق است. تعبیرش راجع به امام صادق چنین است: «جَعْفَرُ بْنُ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 76
مُحَمَّدٍ الَّذی مَلَأَ الدُّنْیا عِلْمُهُ وَ فِقْهُهُ» جعفر بن محمد كه دنیا را علم و فقاهت او پر كرد «وَ
یُقالُ اِنَّ اَبا حَنیفَةَ مِنْ تَلامِذَتِهِ وَ كَذلِكَ سُفْیانُ الثُّوریُّ» و گفته می شود ابو حنیفه و سفیان
ثوری- كه یكی از فقها و متصوفه ی بزرگ آن عصر بوده- از شاگردان او بوده اند.