در
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ابن ملجم یكی از آن نه نفر زُهّاد و خشكه مقدس هاست كه می روند در مكه و آن پیمان معروف را می بندند و می گویند همه ی فتنه ها در دنیای اسلام معلول سه نفر است: علی، معاویه و عمرو عاص. ابن ملجم نامزد می شود كه بیاید علی علیه السلام را بكشد. قرارشان كِی است؟ شب نوزدهم ماه رمضان. چرا این شب را قرار گذاشته بودند؟ ابن ابی الحدید می گوید: نادانی را ببین! اینها شب نوزدهم ماه رمضان را قرار گذاشتند، گفتند چون این عمل ما یك عبادت بزرگ است، آن را در شب قدر انجام بدهیم كه ثوابش بیشتر باشد.

ابن ملجم آمد به كوفه و مدتها در كوفه منتظر شب موعود بود. در این خلالهاست كه با دختری به نام «قُطام» كه او هم خارجی و هم مسلك خودش است آشنا می شود، عاشق و شیفته ی او می گردد. شاید تا اندازه ای می خواهد این فكرها را فراموش كند. وقتی كه می رود با او مسأله ی ازدواج را در میان می گذارد، او می گوید من حاضرم ولی مهر من خیلی سنگین است. این هم از بس شیفته ی اوست می گوید هرچه بگویی حاضرم. می گوید سه هزار درهم. می گوید مانعی ندارد. یك برده.

مانعی ندارد. یك كنیز. مانعی ندارد. چهارم: كشتن علی بن ابیطالب. اول كه خیال می كرد در مسیر دیگری غیر از مسیر كشتن علی علیه السلام قرار گرفته است تكان خورد،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 613
گفت ما می خواهیم ازدواج كنیم كه خوش زندگی كنیم، كشتن علی كه مجالی برای ازدواج و زندگی ما نمی گذارد. گفت: مطلب همین است. اگر می خواهی به وصال من برسی باید علی را بكشی. زنده ماندی كه می رسی، نماندی هم كه هیچ. مدتها در شش و پنج این فكر بود. خودش شعرهایی دارد كه دو شعر آن چنین است:

ثلاثة آلاف و عبد و قینة
و قتل علی بالحسام المسمّم
و لا مهر اعلی من علی و ان علا
و لا فتك الاّ دون فتك ابن ملجم
می گوید این چند چیز را به عنوان مهر از من خواست. بعد خودش می گوید: در دنیا مهری به این سنگینی پیدا نشده و راست هم می گوید. می گوید: هر مهری در دنیا هر اندازه بالا باشد، این قدر نیست كه به حد علی برسد. مهر زن من خون علی است.

بعد می گوید: و هیچ تروری در عالم نیست و تا دامنه ی قیامت واقع نخواهد شد مگر اینكه از ترور ابن ملجم كوچكتر خواهد بود، و راست هم گفت.

آنوقت ببینید علی چه وصیت می كند؟ علی در بستر مرگ كه افتاده است، دو جریان را در كشوری كه پشت سر خود می گذارد می بیند: یكی جریان معاویه و به اصطلاح قاسطین، منافقینی كه معاویه در رأس آنهاست، و یكی هم جریان خشكه مقدس ها، كه خود اینها با یكدیگر تضاد دارند. حالا اصحاب علی بعد از او چگونه رفتار كنند؟ فرمود: بعد از من دیگر اینها را نكشید: «لا تَقْتُلُوا الْخَوارِجَ بَعْدی» درست است كه اینها مرا كشتند ولی بعد از من اینها را نكشید، چون بعد از من شما هرچه كه اینها را بكشید به نفع معاویه كار كرده اید نه به نفع حق و حقیقت، و معاویه خطرش خطر دیگری است. فرمود: «لا تَقْتُلُوا الْخَوارِجَ بَعْدی فَلَیْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَاَخْطَأَهُ كَمَنْ طَلَبَ الْباطِلَ فَاَدْرَكَهُ» [1]خوارج را بعد از من نكشید كه آن كه حق را می خواهد و اشتباه كرده مانند آن كه از ابتدا باطل را می خواسته و به آن رسیده است نیست. اینها احمق و نادان اند، ولی او از اول دنبال باطل بود و به باطل خودش هم رسید.

علی با كسی كینه ندارد، همیشه روی حساب حرف می زند. همین ابن ملجم را كه گرفتند و اسیر كردند، آوردند خدمت مولی علی علیه السلام. حضرت با یك صدای نحیفی (در اثر ضربت خوردن) چند كلمه با او صحبت كرد، فرمود: چرا این كار را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 614
كردی؟ آیا من بد امامی برای تو بودم؟ (من نمی دانم یك نوبت بوده است یا دو نوبت یا بیشتر، ولی همه ی اینها را كه عرض می كنم نوشته اند) . یك بار مثل اینكه تحت تأثیر روحانیت علی قرار گرفت، گفت: «اَفَاَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النّار» [2]آیا یك آدم شقی و جهنمی را تو می توانی نجات دهی؟ منِ بدبخت بودم كه چنین كاری كردم؟ و هم نوشته اند كه یك بار كه علی علیه السلام با او صحبت كرد، با علی با خشونت سخن گفت، گفت: علی! من آن شمشیر را كه خریدم با خدای خودم پیمان بستم كه با این شمشیر بدترین خلق خدا كشته شود، و همیشه از خدا خواسته ام و دعا كرده ام كه خدا با این شمشیر بدترین خلق خودش را بكشد. فرمود: اتفاقاً این دعای تو مستجاب شده است، چون خودت را با همین شمشیر خواهند كشت.

علی علیه السلام از دنیا رفت. او در شهر بزرگی مانند كوفه است. غیر از آن عده خوارج نهروانی، باقی مردم همه آرزو می كنند كه در تشییع جنازه ی علی شركت كنند، بر علی بگریند و زاری كنند. شب بیست و یكم، مردم هنوز نمی دانند كه بر علی چه دارد می گذرد و علی بعد از نیمه شب از دنیا رفته است. تا علی از دنیا می رود فوراً همان شبانه، فرزندان علی (امام حسن، امام حسین، محمد بن حنفیّه، جناب ابوالفضل العباس) و عده ای از شیعیان خاص- كه شاید از شش هفت نفر تجاوز نمی كردند- محرمانه علی را غسل دادند و كفن كردند و در نقطه ای كه ظاهراً خود علی علیه السلام قبلاً معین فرموده بود- كه همین مدفن شریف آن حضرت است وطبق روایات، بعضی از انبیای عظام نیز در همین سرزمین مدفون هستند- در همان تاریكی شب دفن كردند و احدی نفهمید. بعد محل قبر را هم مخفی كردند و به كسی نگفتند. فردا مردم فهمیدند كه دیشب علی دفن شده. محل دفن علی كجاست؟ گفتند لازم نیست كسی بداند؛ و حتی بعضی نوشته اند امام حسن علیه السلام صورت جنازه ای را تشكیل دادند و به مدینه فرستادند كه مردم خیال كنند كه علی علیه السلام را بردند مدینه دفن كنند، چرا؟ به خاطر همین خوارج. برای اینكه اگر اینها می دانستند علی را كجا دفن كرده اند، به مدفن علی جسارت می كردند، می رفتند نبش قبر می كردند و جنازه ی علی را از قبرش بیرون می كشیدند. تا خوارج در دنیا بودند و حكومت می كردند، غیر از فرزندان علی و فرزندانِ فرزندان علی (ائمه ی اطهار) كسی نمی دانست علی كجا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 615
دفن شده است. تا اینكه آنها بعد از حدود صدسال منقرض شدند، بنی امیّه هم رفتند، دوره ی بنی العباس رسید؛ دیگر مزاحم این جریان نمی شدند. امام صادق علیه السلام برای اولین بار [محل قبر علی علیه السلام را] آشكار فرمود. همین صفوان معروفی كه شما در زیارت عاشورا دعایی می خوانید كه در سند آن نام او آمده است، می گوید من خدمت امام صادق در كوفه بودم، ایشان ما را آورد سر قبر علی علیه السلام و فرمود قبر علی اینجاست و دستور داد- ظاهراً برای اولین بار- سایبانی برای قبر علی علیه السلام تهیه كنیم، و از آن وقت قبر علی علیه السلام آشكار شد.

پس این مشكل بزرگ برای علی علیه السلام منحصر به زمان حیاتش نبود؛ تا صدسال بعد از وفات علی هم قبر علی از ترس اینها مخفی بود.

«اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبَاالْحَسَنِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَمیرَالْمُؤمِنینَ» تو و اولاد تو چقدر مظلوم بودید! من نمی دانم آقا امیرالمؤمنین مظلومتر است یا فرزند بزرگوارش اباعبد اللّه الحسین؟ همان طوری كه پیكر علی از شر دشمن راحتی ندارد، بدن فرزند عزیزش حسین هم از شر دشمن آسایش ندارد، و شاید به همین جهت است كه فرمودند: «لا یَوْمَ كَیَوْمِكَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ» هیچ روزی مانند روز فرزند من حسین نیست.

امام حسن بدن علی علیه السلام را مخفی كرد، چرا؟ برای اینكه به بدن علی جسارت نشود، اما وضع كربلاطور دیگری بود. امام زین العابدین علیه السلام قدرت پیدا نكرد كه بدن حسین را بعد از شهادت فوراً مخفی كند؛ نتیجه اش همان شد كه نمی خواهم نام ببرم.

آن شخص گفت:

لباس كهنه چه حاجت كه زیر سُمّ ستور
تنی نماند كه پوشند جامه بر بدنش

[1] نهج البلاغه ، خطبه ی 60.
[2] زمر/19.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است