علی در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد كرد و با آنان به پیكار
برخاست: اصحاب جمل كه خود آنان را «ناكثین» نامید و اصحاب صفّین كه آنها را
«قاسطین» خواند و اصحاب نهروان یعنی خوارج كه خود آنها را «مارقین»
می خواند
[1]:
فَلَمّا نَهَضْتُ بِالْاَمْرِ نَكَثَتْ طائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ اُخْری وَ قَسَطَ اخَرونَ
[2].
پس چون به امر خلافت قیام كردم، طایفه ای نقض بیعت كردند، جمعیتی از
دین بیرون رفتند، جمعیتی از اول سركشی و طغیان كردند.
ناكثین از لحاظ روحیه، پول پرستان بودند؛ صاحبان مطامع و طرفدار تبعیض.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 293
سخنان او در باره ی عدل و مساوات بیشتر متوجه این جمعیت است.
اما روح قاسطین روح سیاست و تقلّب و نفاق بود. آنها می كوشیدند تا زمام
حكومت را در دست گیرند و بنیان حكومت و زمامداری علی را در هم فرو ریزند.
عده ای پیشنهاد كردند با آنها كنار آید و تا حدودی مطامعشان را تأمین كند. او
نمی پذیرفت، زیرا كه او اهل این حرفها نبود. او آمده بود كه با ظلم مبارزه كند نه آنكه
ظلم را امضا كند. و از طرفی معاویه و تیپ او با اساس حكومت علی مخالف بودند.
آنها می خواستند كه خود مسند خلافت اسلامی را اشغال كنند، و در حقیقت جنگ
علی با آنها جنگ با نفاق و دورویی بود.
دسته ی سوم كه مارقین هستند روحشان روح عصبیتهای ناروا و خشكه مقدسی ها
و جهالتهای خطرناك بود. علی نسبت به همه ی اینها دافعه ای نیرومند و حالتی
آشتی ناپذیر داشت.
یكی از مظاهر جامعیت و انسان كامل بودن علی این است كه در مقام اثبات و
عمل، با فرقه های گوناگون و انحرافات مختلف روبرو شده است و با همه مبارزه
كرده است. گاهی او را در صحنه ی مبارزه با پول پرست ها و دنیاپرستان متجمّل
می بینیم، گاهی هم در صحنه ی مبارزه با سیاست پیشه های ده رو و صدرو، گاهی با
مقدس نماهای جاهل و منحرف.
بحث خود را معطوف می داریم به دسته ی اخیر یعنی خوارج. اینها ولو اینكه
منقرض شده اند اما تاریخچه ای آموزنده و عبرت انگیز دارند. افكارشان در میان
سایر مسلمین ریشه دوانیده و در نتیجه در تمام طول این چهارده قرن با اینكه
اشخاص و افرادشان و حتی نامشان از میان رفته است ولی روحشان در كالبد
مقدس نماها همواره وجود داشته و دارد و مزاحمی سخت برای پیشرفت اسلام و
مسلمین به شمار می رود.
[1] و قبل از آن حضرت، پیغمبر آنان را به این نامها نامید كه به وی گفت: «سَتُقاتِلُ بَعْدِیَ النّاكِثینَ وَ الْقاسِطینَ وَ
الْمارِقینَ» پس از من با ناكثین و قاسطین و مارقین مقاتله خواهی كرد. این روایت را ابن ابی الحدید در
شرح
نهج البلاغه ، ج /1ص 201 نقل می كند و می گوید: این روایت یكی از دلایل نبوت حضرت ختمی مرتبت
است، زیرا كه اخباری صریح است از آینده و غیب كه هیچ گونه تأویل و اجمالی در آن راه ندارد.
[2] نهج البلاغه ، خطبه ی شقشقیه (3) .