در
کتابخانه
بازدید : 446151تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران بخش اول: اسلام از نظر ملیّت ایران
Expand بخش دوم: خدمات اسلام به ایران بخش دوم: خدمات اسلام به ایران
Collapse بخش سوم: خدمات ایران به اسلام بخش سوم: خدمات ایران به اسلام
Expand گستردگی و همه جانبگی گستردگی و همه جانبگی
Collapse فلسفه و حكمت فلسفه و حكمت
Expand عرفان و تصوف عرفان و تصوف
ذوق و صنعت
دو قرن سكوت؟ !
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در این طبقه پنج نفر قابل ذكرند:

1. ابوبكر محمد بن زكریای رازی كه به «جالینوس العرب» اشتهار یافته است.

بیشتر شهرت و هم تخصص وی در طب است. در این فن از طراز اول تاریخ شمرده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 468
می شود. برخی او را در طب عملی و تجربی بر بوعلی ترجیح داده اند. در سال 251 متولد شده و در سال 313 درگذشته است. قبلاً گفتیم كه ابن الندیم او را شاگرد بلخی شمرده است و احتمالاً این بلخی همان ابوزید بلخی شاگرد كندی است. علیهذا رازی شاگرد شاگرد كندی است. قرائن دیگری به دست آمده كه تأیید می كند استاد رازی همان ابوزید بلخی است [1] ابوزید در سال 243 یا 244 متولد شد و از شاگرد خود (رازی) كه در 251 متولد شده است 7 یا 8 سال بزرگتر بوده است و البته این بعید نیست، خصوصاً با توجه به اینكه رازی در بزرگسالی به تحصیل اشتغال پیدا كرده است. ابوزید 9 سال هم بعد از شاگرد خود زنده بوده است. استاد دیگر رازی ابوالعباس ایرانشهری است كه قبلاً نام بردیم و اطلاع درستی از او در دست نیست.

رازی عقاید فلسفی خاص دارد، به فلسفه ی ارسطویی زمان خویش تسلیم نبوده است. در باب تركیب جسم قائل به «اجزاء ذره ای» بوده است. عقیده ی خاصی در باب «قدمای خمسه» داشته است كه معروف است و كم و بیش در كتب فلسفه مطرح است. عقاید فلسفی رازی را در باب «قدمای خمسه» فارابی، ابوالحسین شهید بلخی، علی بن رضوان مصری، ابن الهیثم بصری رد كرده اند.

در فهرست كتب رازی، كتاب فی النبوات آمده كه دیگران به طعن و استهزا نام او را «نقض الادیان» نهاده اند و كتاب دیگری به نام فی حیل المتنبئین كه دیگران به طعن نام او را «مخاریق الانبیاء» گذاشته اند. این كتابها در دست نیست، ولی متكلمین اسماعیلی از قبیل ابوحاتم رازی و ناصرخسرو (و شاید منقول از ابوحاتم) در كتب خود به نقل قول از رازی مطالبی آورده مبنی بر اینكه او منكر نبوات بوده است.

هرچند ابوحاتم نام رازی را نبرده است و از او با كلمه ی «ملحد» یاد كرده است ولی مسلّم است كه منظور او محمد بن زكریای رازی است.

نظر به اینكه آن كتب در دست نیست، نمی توان اظهار نظر قطعی كرد ولی از مجموع قرائن می توان به دست آورد كه رازی منكر نبوات نبوده و با «متنبئین» (مدعیان دروغین نبوت) در ستیزه بوده است. مباحثات رازی با ابوحاتم اسماعیلی در منزل یكی از بزرگان ری در حضور اكابر و بزرگان شهر و «علی رؤوس الاشهاد»
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 469
محال است كه در زمینه ی ابطال نبوات باشد و رازی صریحاً و علناً همه ی نبوات را تكذیب كند و همه ی مذاهب را باطل بداند و در نهایت احترام هم زیست نماید. این كه برخی ادعا می كنند كه ابوریحان بیرونی كتابی به نام «نقض الادیان» و كتابی به نام «مخاریق الانبیاء» به رازی نسبت داده است [2]به هیچ وجه صحیح نیست. ابوریحان یكی از آن كتابها را «فی النبوات» و دیگری را «فی حیل المتنبئین» می خواند و به دنبال نام هر كدام كلمه ی «یُدعی » را اضافه می كند و می رساند كه این نام را دیگران داده اند. ابن ابی اصیبعه ضمن اینكه نسبت چنین كتابی را به رازی انكار می كند، احتمال می دهد كه برخی «اشرار» این كتاب را ساخته و از روی دشمنی به رازی نسبت داده باشند و تصریح می كند كه نام «مخاریق الانبیاء» را دشمنان رازی نظیر علی بن رضوان مصری به این كتاب داده اند نه خود رازی. از سخن ابن ابی اصیبعه پیداست كه كتاب نبوات و كتاب حیل المتنبئین غیر این كتابی است كه این نام به او داده شده است، و آن دو كتاب وضع روشنی دارد.

بعلاوه، رازی سخت پابند به توحید و معاد و اصالت و بقاء روح است. كتابی داردفی ان للانسان خالقاً متقناً حكیما [3]و كتابی دارد در رد سیسن ثنوی [4](رد بر مانویت) و رساله ای الی علی بن شهید البلخی فی تثبیت المعاد [5]و نظرش در آن كتاب- همچنانكه ابن ابی اصیبعه می گوید- نقد نظریه ی منكران معاد است، و كتابی فی ان النفس لیس بجسم [6] . چگونه ممكن است كسی همه ی اصول مبدأ و معاد و روح و نفس را پذیرفته باشد و منكر نبوات و شرایع باشد؟ ! بعلاوه او كتابی دارد فی آثار الامام الفاضل المعصوم [7] كه به احتمال قوی بر طبق مذاق شیعه در امامت نوشته است، و كتابی دارد به نام النقض علی الكیال فی الامامة [8] و كتابی به نام كتاب الامام و المأموم المحقین [9] ، و همه می رساند كه اندیشه ی امامت فكر او را مشغول می داشته است. بدیهی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 470
است كسی كه منكر شرایع و نبوات باشد، درباره ی امامت حساسیتی ندارد.

بعید نیست همچنانكه بعضی گفته اند [10]رازی تا حدودی طرز تفكر شیعی امامی داشته است و همه ی مفكّرانی كه این گونه طرز تفكر داشته اند، از طرف دشمنان شیعه ی امامیه متهم به كفر و زندقه می شدند.

گذشته از همه ی اینها استدلالی كه از رازی در انكار نبوت نقل شده، آنقدر سست و ضعیف است كه از مفكّری مانند رازی بسیار بعید است، از قبیل این كه اگر می بایست مردم هدایت شوند چرا همه ی مردم پیامبر نیستند؟ ! .

آنچه می توان گفت این است كه رازی اشتباهات و انحرافاتی داشته است، ولی نه در حد انكار نبوات و شرایع؛ دشمنان او كه سخنان او را نقل كرده اند به او چنین چهره ای داده اند و اصل سخن رازی هم كه در دست نیست. ما در عصر خود كتابهایی دیده ایم كه خالی از اشتباهات و انحرافاتی نیستند، ولی مخالفان آن كتابها چنان چهره ای به آن كتابها داده اند كه اگر كسی اصل آن كتابها را ندیده باشد باور نمی كند كه این رسالات و مقالات در رد چنان كتابی باشد.

رازی دو دسته مخالف داشته است: مخالفانی كه بر آراء فلسفی او رد نوشته اند مانند فارابی و شهید بلخی و ابن هیثم و بعضی دیگر، و مخالفانی كه بر آراء مذهبی او رد نوشته اند. تنها این گروه كه همان اسماعیلیان اند و تاریخ، خود آنها را «ملاحده» می خواند، چهره ی «الحاد» به رازی در تاریخ داده اند و دیگران را هم تا حدی تحت تأثیر قرار داده اند. اخیراً ملاحده ی عصر ما به نحوی دیگر در تأیید ملاحده ی اسماعیلی چهره ی الحادی به رازی می دهند، ولی نه به منظور بلاتوجیه ساختن رازی بلكه به منظور توجیه كردن خودشان.

مطلبی دیگر كه باید ناگفته نماند این است كه رازی علیرغم نبوغ و تخصص در طب، در اندیشه های فلسفی توانا نبوده است. می توان به ابن سینا حق داد كه در پاسخ به پرسشهای ابوریحان بیرونی، رازی را «المتكلف الفضولی المتكلم بما لایعنیه» می خواند.

2. ابوالحسین شهید بن الحسین البلخی. هم حكیم بود و هم شاعر. به عربی و فارسی شعر می سروده و از قدیمیترین شاعران زبان فارسی به شمار می آید.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 471
ابن الندیم گویی شهید بلخی را درست نمی شناخته است، زیرا او را تحت عنوان «رجل یعرف بشهید بن الحسین و یكنی اباالحسن» [11]یاد می كند. بعد جمله ای دارد كه ظاهر این است كه می خواهد بگوید وی شاگرد ابوزید بلخی بوده است، اگرچه تا كنون ندیده ایم كسی این احتمال را در گفته ی ابن الندیم داده باشد. ابن الندیم می گوید این مرد (شهید) كتابها تصنیف كرده و بین او و رازی مناظراتی بوده است.

شهید، هم نظریه ی رازی را در مسأله ی «لذت» - كه در كتب فلسفه مثل اسفار و غیره مطرح است- رد كرده است و هم نظریه ی معروف او را در باب «قدمای خمسه» . شهید در سال 325 درگذشته است.

3. ابواحمد حسین بن ابوالحسین اسحاق بن ابراهیم بن زید بن كاتب معروف به ابن كرنیب از فضلای متكلمین اسلامی و از حكمای طبیعی (در مقابل حكمای ریاضی) بوده است، برعكس برادرش ابوالحسین بن كرنیب و برادرزاده اش ابوالعلاء بن ابی الحسین كه اهل ریاضیات بوده اند و ابن الندیم نام آنها را در ردیف ریاضی دانان آورده است؛ ابواحمد بن كرنیب هم متكلم بوده و هم فیلسوف و هم طبیب. مطابق آنچه در نامه ی دانشوران آمده در هر دو قسمت (كلام و فلسفه) تدریس می كرده و شاگردان و تلامذه ای داشته و شخصیت ممتازی به شمار می رفته است.

ابن الندیم می گوید: «در نهایت فضل و معرفت و ورود در علوم طبیعی قدیم بود» [12]. عین عبارت ابن الندیم در تاریخ الحكماء ابن قفطی و عیون الانباء ابن ابی اصیبعه تكرار شده است، ولی مسعودی- چنانكه دیدیم- او را هم طبقه ی ابوبشر متی و در طبقه ی بعد از قویری و مروزی شمرده است. بعید نیست كه نزد آنها تحصیل كرده باشد، هر چند گفته می شود ابو بشر متی نزد ابن كرنیب تحصیل كرده است. تاریخ ولادت و وفات ابن كرنیب و همچنین اساتید او و شاگردان او دقیقاً معلوم نیست، لهذا محتمل است كه از طبقه ی دوم به شمار آید.

كتابی كه از او یاد می شود كتابی است در رد ثابت بن قره در مسأله ی فلسفی معروف كه هم اكنون نیز در كتب فلسفه طرح می شود و آن «لزوم یا عدم لزوم تخلل سكون میان دو حركت متضاد» است. در تاریخ الحكماء ابن قفطی و عیون الانباء ابن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 472
ابی اصیبعه و به تبع آنها در نامه ی دانشوران «حركتین متساویتین» ضبط كرده اند كه البته غلط است؛ صحیح همان است كه در الفهرست آمده است: «حركتین متضادتین» .

4. ابوبشر، متی بن یونس (یونان) نصرانی منطقی بغدادی. ابن الندیم در الفهرست می گوید یونانی است و اهل دیرقنی. دیرقنی مطابق آنچه در نامه ی دانشوران می نویسد همان دیرمرماری است كه «اسكول مرماری» (مدرسه ی مرماری) هم خوانده می شود و در نزدیك بغداد است. ابن الندیم می گوید: ریاست منطقیین در عصر خودش به او منتهی شد، و هم او می گوید كه ابوبشر نزد ابراهیم قویری و ابی احمد بن كرنیب و دو نفر دیگر به نام دوفیل (روفیل- روبیل) و بنیامین تحصیل كرده است. قبلاً نقل كردیم كه وی نزد یحیی مروزی نیز تحصیل كرده است. ابن ابی اصیبعه در ضمن شرح حال فارابی می گوید: «ابوبشر متی، ایساغوجی را نزد یك نصرانی (ظاهراً همان بنیامین كه الفهرست نام برده است) و قاطیغوریاس (مقولات) را نزد روبیل و قیاس را نزد ابویحیی مروزی آموخت» .

ابوبشر، هم مترجم بود و هم فیلسوف ولی در حقیقت منطقی بوده نه فیلسوف به اصطلاح عصر ما. كتب منطقی او و شروح او بر كتب منطقی ارسطو مدار تدریس و تعلیم و تعلم محصلین بوده است [13] ابوبشر متی مطابق آنچه ابن القفطی نوشته است در سالهای میان 320 و 330 زنده بوده است. ابن ابی اصیبعه می نویسد كه در سال 328 درگذشته است. این كه در نامه ی دانشوران می نویسد وفات ابوبشر در سال 308 بوده است علی الظاهر غلط نسخه است.

5. ابونصر محمد بن محمد بن محمد بن طرخان فارابی. بی نیاز از معرفی است. به حق او را «معلم ثانی» و «فیلسوف المسلمین من غیر مدافع» لقب داده اند [14]. اهل تركستان است. معلوم نیست كه ایرانی نژاد است یا ترك نژاد. هم زبان تركی می دانسته و هم زبان فارسی، ولی تا آخر در جامه و زیّ تركان می زیسته است.

مردی بوده فوق العاده قانع و آزادمنش؛ غالباً كنار نهرها و جویبارها و یا گلزارها و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 473
باغستانها سكنی می گزید و شاگردان همان جا از محضرش استفاده می كردند.

نواقص كار كندی را در منطق تكمیل كرد.

گویند فن تحلیل و انحاء تعلیمیه ی منطق را كه تا آن وقت در اختیار كسی نبود و یا ترجمه نشده بود، فارابی به ابتكار خود افزود، و همچنین صناعات خمس و موارد استفاده از هر صنعت را او مشخص ساخت. فارابی از افرادی است كه عظمتش از او شخصیتی افسانه ای ساخته است تا آنجا كه ادعا كرده اند او هفتاد زبان می دانسته. او از افراد خودساخته است.

استاد قابل توجهی ندیده است. استاد او یوحنا بن حیلان بوده. منطق را نزد او آموخته است. متأخرین عموماً می نویسند كه او ابتدا در بغداد نزد ابوبشر متی تحصیل كرد و سپس به حران رفت و نزد یوحنا بن حیلان به تحصیل منطق پرداخت [15]. ظاهراً مدرك این نسبت، سخن ابن خلكان است؛ اوست كه چنین تصریحی كرده بدون این كه مدركی نشان دهد. ولی از گفته ی ابن القفطی و ابن ابی اصیبعه معلوم می شود كه فارابی معاصر ابوبشر بوده و شخصیتی مافوق او در زمان خود او داشته است.

ابن القفطی می گوید: «و كان ابونصر معاصرا لابی بشر متی بن یونس الا انه كان دونه فی السن و فوقه فی العلم» یعنی فارابی با ابوبشر هم عصر بود؛ از او به سال پایینتر و به علم بالاتر بود. قریب به همین است سخن ابن ابی اصیبعه. بعلاوه بسیار بعید است كه فارابی پس از درك حوزه ی ابوبشر متی و استفاده از او در بغداد، به حران نزد یوحنا بن حیلان برای تحصیل منطق برود. خود فارابی فقط از یوحنا بن حیلان به عنوان معلم یاد كرده است. ابن القفطی مدعی است كه فارابی در بغداد نزد یوحنا تحصیل كرده است.

فارابی در سال 257 (شش سال بعد از تولد رازی و یك سال قبل از درگذشت كندی) متولد شد و در سال 339 درگذشت. هشتاد و دو سال عمر كرد.

فارابی فیلسوفی است مشائی و در عین حال خالی از مشرب اشراقی نیست، چنانكه كتاب فصوص الحكم او حكایت می كند. او در عین حال یك نفر ریاضی دان و موسیقی دان درجه اول است. آراء سیاسی و نظریات خاص درباره ی مدینه ی فاضله
مجموعه آثار شهید مطهری . ج14، ص: 474
دارد كه معروف است. فارابی فلاسفه ی قبل از خود را تحت الشعاع قرار داد. تالی تلْو ارسطو شمرده شد و «معلم ثانی» لقب یافت.
[1] . شرح حال و آثار و افكار رازی، به قلم دكتر مهدی محقق درمقدمه ی ترجمه ی السیرة الفلسفیة رازی، ص 7.
[2] . دكتر محقق، مقدمه ی ترجمه ی السیرة الفلسفیه ، ص 56.
[3] . عیون الانباء ، ج /2ص 352.
[4] . همان، ج /3ص 352.
[5] . همان، ج /2ص 359.
[6] . همان، ج /3ص 358.
[7] . همان، ج /2ص 359.
[8] . همان، ص 358.
[9] . همان، ص 359.
[10] . فلاسفه ی شیعه.
[11] . الفهرست ، ص 430.
[12] . همان، ص 381.
[13] . رجوع شود به الفهرست ، ص 382 و التنبیه و الاشراف ، ص 105 و تاریخ الحكماء ، ص 323 و عیون الانباء ، ج /2ص 227.
[14] . تاریخ الحكماء ، ابن قفطی، ص 277.
[15] . سه حكیم مسلمان ، ص 19؛ تاریخ علوم عقلی در اسلام ، ص 182.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است