در
کتابخانه
بازدید : 320891تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse امكان شناخت امكان شناخت
Expand ابزارهای شناخت ابزارهای شناخت
Expand منابع شناخت منابع شناخت
Expand مراحل و درجات شناخت مراحل و درجات شناخت
Expand مكانیسم تعمیم شناخت حسی مكانیسم تعمیم شناخت حسی
Expand شناخت آیه ای شناخت آیه ای
Expand روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای روان ناخودآگاه و شناخت آیه ای
Expand شناخت حقیقی شناخت حقیقی
Expand بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل بررسی تعاریف حقیقت منطق عمل
Expand اشكالات وارد بر «منطق عمل» اشكالات وارد بر «منطق عمل»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
می دانید در میان علمای اسلامی آن كسی كه فكر خودش را و فلسفه و مكتب خودش را از شك شروع كرده است غزالی است. غزالی كار خودش را از شك شروع كرده است، مانند كار معروف دكارت. هر دو نفر از یك نقطه عزیمت كرده اند. هر دو كارشان را از شك شروع كرده اند و هر دو مدعی هستند كه به یقین دست یافته اند، ولی هستند افرادی كه از شك شروع كرده اند و در شك هم مانده اند، چه در دنیای اسلام و چه در دنیای غرب، كه این تاریخچه را شاید وقت دیگری عرض كنم. غزالی وقتی می خواست علم خودش را شروع كند در همه چیز شك كرد؛ یعنی به هر جایی كه دست انداخت، دید قابل شك كردن است. سراغ حواس آمد، گفت من الآن اینجا نشسته ام، كتاب جلویم هست و این قلم و كاغذ در دستم هست و این فضا را دارم می بینم و این صداها را دارم می شنوم، آخر من در هر چه شك كنم در این كه نمی توانم شك كنم. بعد خودش به خودش جواب داد (اینجا هم نتوانست بایستد و پایش لغزید) گفت: آقای غزالی! چقدر تا حالا خواب دیده ای كه در عالم خواب مثلاً نشسته ای كتاب می نویسی، داری با فلان رفیقت حرف می زنی، سخنش را با گوش خودت می شنوی؛ با چشمت در عالم خواب می بینی كه داری می بینی، داری غذای لذیذ می خوری. آقای نسیم شمال از زبان فقیر مفلوك بیچاره ای گفت:

شبی در خواب می دیدم لباس تازه ای دارم
میان رختخواب گرم و نرم آوازه ای دارم
میان جیبهایم پول بی اندازه ای دارم
شدم بیدار و دیدم باز عریان جمله اعضا را
گفت: آقای غزالی! تو چقدر در عالم رؤیا و خواب عیناً همین جور دیده ای؟ همان طور كه الآن شك نمی كنی كه حقیقت است، در عالم خواب هم آنچه را كه می بینی مگر شك می كنی كه حقیقت است؟ آیا شما دیده اید كسی در عالم خواب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 345
چیزی را ببیند و در عالم خواب شك كند كه آن چیزی كه می بینم درست است یا خطا؟ در عالم خواب انسان شك ندارد كه هر چه را كه می بیند درست می بیند؛ وقتی بیدار می شود، می بیند همه اش وهم و خیال بوده و چیزی نبوده است (شدم بیدار و دیدم باز عریان جمله اعضا را) ؛ از كجا كه تمام زندگی من الآن یك خواب بزرگ نباشد؟ از كجا كه من غزالی كه می گویم پنجاه سال پیش، از فلان زن كه مادرم باشد متولد شدم، پدرم كه بود، مدرسه رفتم، ازدواج كردم، چندین سال درس خواندم، چند سال ریاضت كشیدم و امروز هم در اینجا نشسته ام، یكدفعه بیدار شوم و ببینم تمام اینها خواب بوده؛ از كجا كه خواب نبوده است؟ چه دلیلی دارم كه تمام این زندگی فعلی من، همین كه الآن به عنوان یك فیلسوف نشسته ام و می خواهم برای خودم مبدأ فكر پیدا كنم ادامه ی یك خواب طولانی نباشد؟ اینها همه می رساند كه بشر راجع به مسئله ی شناخت چگونه سر یك بزنگاههایی گیر می كند.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است