تضاد و تصادم و تنازع یكی از اصول و قوانین قطعی این جهان است. مشاهدات
سطحی به وضوح آن را نشان می دهد و مطالعات علمی و فلسفی، شدیدتر و عمیق تر
آن را درك می كند.
جهان ما جهان برخورد و تزاحم است، جهان وصل و قطع، دوختن و پاره كردن،
ساختن و خراب كردن، زایاندن و میراندن است؛ خیر و شر، وجود و عدم، خوب و بد در
آغوش یكدیگر جا گرفته اند و به قول سعدی:
«گنج و مار و گل و خار و غم و شادی بهم اند»
از این رو همواره دو جریان متخالف و متضاد در كنار یكدیگر دیده می شوند. افرادی به همین دلیل این جهان را بهترین جهان ممكن و به اصطلاح جهان ایده آل
نمی دانند، آرزو می كنند اوضاع جهان طور دیگری می بود، یعنی هر چه بود خیر و
روشنایی و حیات و سلامت و شادی و آرامش بود، شر و تاریكی و مرگ و بیماری و
قلق و اضطراب و اندوه هرگز وجود نمی داشت. اینها در حیرتند كه چرا آفریدگار،
جهان را آنچنان كه نقشش در خیال اینها رسم شده و بر لوح ضمیر ساده شان نقش
بسته است نیافرید!
مجموعه آثار شهید مطهری . ج13، ص: 156
فكر ثنویت از همین جا سرچشمه گرفت؛ چنین پنداشته شد كه اگر تنها یك اصل
و یك مبدأ، حاكم بر جهان بود دو جریان متضاد وجود نمی یافت.