تا اینجا درباره ی دو مطلب بحث كردیم، یكی متحرك و دیگری حركت. امر سومی كه
باید در مورد آن بحث كنیم «ما فیه الحركه» یعنی مقوله ای است كه حركت در آن
واقع می شود. بحث اول درباره ی جسم به عنوان موضوع بود كه گفتیم موضوع در
حركت باید واحد باشد. آیا موضوع باید مستمر هم باشد؟ گفتیم قائلین به حركت
جوهری می گویند استمرار موضوع شرط نیست. بحث دوم راجع به حركت بود و
گفتیم یك امر متصل ممتد داریم و یك امر «آنی الحدوث بسیط مستمرالبقاء» . اما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 387
بحث فعلی درباره ی خود مقوله است.
بعدها خواهیم گفت كه حركت در یك مقوله با خود آن مقوله و زمان آن مقوله در
خارج اتحاد وجودی دارند و سه چیز منفك از یكدیگر نیستند. یك وجود است كه
می توانیم آن را حركت بنامیم، می توانیم آن را زمان بنامیم و می توانیم آن را مقوله
بنامیم. پس وقتی مقوله و خود حركت یك چیز است نتیجه این می شود كه ما در
باب مقوله هم به دو نحو می توانیم مطلب را بیان كنیم. مرحوم آخوند به كیف مثال
زده است و ما هم به كیف مثال می زنیم. وقتی شی ء در سواد حركت می كند هم
می توانیم بگوییم كه سواد یك وجود متصل ممتد تدریجی دارد كه منطبق است بر
حركت قطعیه، و هم می توانیم بگوییم سواد یك وجود بسیط مستمر دارد، یعنی
چیزی آناً حادث شده است و تا آخر حركت بقا دارد و این همان است كه منطبق بر
حركت توسطیه است.
بنابراین اگر ما دو نوع حركت در خارج داشته باشیم، قهراً مقوله هم در خارج دو
نحو وجود دارد، چون- چنانكه گفتیم- مقوله و حركت اتحاد وجودی دارند. اگر
بگوییم حركت توسطی وجود دارد و حركت قطعی وجود ندارد، باید در باب مقوله
هم قائل شویم كه یك وجود «آنی الحدوث مستمرالبقاء» هست و بس. اگر بگوییم
حركت قطعی وجود دارد و حركت توسطی وجود ندارد، در باب مقوله هم باید
بگوییم یك امر متصل ممتد وجود پیدا می كند و بس. و اگر مثل نظر مرحوم آخوند
در اینجا بگوییم هر دو وجود دارد، باید بگوییم برای مقوله هم دو نحوه ی وجود است،
دو اعتبار وجود است؛ به یك اعتبار یك وجود متصل واحد ممتد است و به یك
اعتبار دیگر یك وجود بسیط آنی الحدوث و مستمرالبقاء است.