این خودش یك اشكالی است كه حركت در جوهر از این نظر كه موضوع باید ثابت
و باقی باشد چگونه قابل توجیه است؟ اگر هر حركتی به موضوع واحدِ ثابت باقی
نیاز دارد پس موضوع حركت جوهری چیست؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 413
در اینجا می توان گفت كه كلمات مرحوم آخوند به نحوی متخالف است
[1]. این
را حكمای بعد از مرحوم آخوند مثل مرحوم آقا علی مدرس در
بدایع الحكم و
دیگران متوجه شده اند. خود حاجی هم در یكی از حاشیه های خود در اینجا تا
اندازه ای متوجه این مسئله هست كه مرحوم آخوند در مواضع متعدد در
اسفار و در
كتب دیگر اشكال بقای موضوع در حركت جوهری را به انحاء مختلف جواب داده
است.
یكی از جوابها، جوابی است كه مرحوم آخوند در اینجا می دهد و آن این است كه
می گوید در باب حركت در جوهر هم، موضوع باقی داریم و آن ماده است. در باب
حركت در اعراض در فصل هجدهم ثابت كردیم- منتها بر مبنای قوم- كه موضوع
حركت نه می تواند بالفعلِ محض باشد و نه بالقوه ی محض، بلكه باید امری مركب از
ما بالقوه و ما بالفعل باشد و آن امر منحصر در جسم است. در باب حركت در جوهر
نمی توانیم بگوییم كه موضوع جسم است چون حركت در خود جسم صورت
می گیرد. آیا این مطلب كه مرحوم آخوند در اینجا می فرماید موضوع حركت ماده
است مخالف با مطلب فصل هجدهم نیست كه می گفت موضوع حركت نه می تواند
بالقوه ی محض باشد و نه می تواند بالفعل محض باشد؟ .
اگر موضوع حركت ماده یعنی هیولای اولی باشد هیولای اولی قوه ی محض است
و گفتیم قوه ی محض نمی تواند موضوع حركت واقع شود و از خود هیچ حكمی ندارد،
ولی در اینجا مرحوم آخوند نمی گوید كه هیولای محض موضوع است بلكه می گوید
«هیولی مع صورةٍ مّا» موضوع است. همین صور جوهری كه ما فیه الحركه است، به
اعتباری با هیولی موضوع حركت است. صور هیولی آناً فآناً تغییر می كند و یك
صورت واحد متصل داریم كه به صورتهای غیرمتناهی تحلیل می شود. پس هیولی
در هر آنی همراه با صورتی است و بنابراین از ابتدا تا انتهای حركت یك امر ثابت
باقی داریم و آن امر ثابت باقی «هیولی مع صورةٍ مّا» است.
در واقع این صورةٌ مّایی كه مرحوم آخوند در اینجا می گوید بر حركت توسطیه ای
منطبق می شود كه ایشان قبلاً بیان كرده بود. عرض كردیم كه بعد اثبات خواهیم كرد
كه وقتی حركت در یك مقوله صورت می گیرد فرق حركت و آن مقوله.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 414
فرق
اعتباری است و حركت عین آن مقوله است. اگر ما قائل شویم كه حركت قطعی كه
یك حقیقت ممتد متصلِ حادثِ زایل است وجود دارد برای آن مقوله هم باید وجود
ممتد متصل قائل باشیم. اگر قائل شویم كه حركت توسطی كه یك امر ثابت مستمر
است وجود دارد باید بگوییم آن مقوله هم یك وجود واحد مستمر دارد. بنابراین اگر
بگوییم كه هر دو وجود دارد- كه مرحوم آخوند علاوه بر حركت قطعی، از راه كلی
طبیعی و فرد به حركت توسطی هم قائل می شود- باید در باب حركت جوهری قائل
شویم كه این صور یك وجود واحد ممتد متصل دارند كه منطبق بر حركت قطعی
است و یك وجود واحد بسیط مستمر دارند كه منطبق بر حركت توسطی است. پس
اینكه می گوییم «هیولی مع صورةٍ مّا» وجود باقی مستمر دارد از آن جهت است كه بر
حركت توسطیه انطباق دارد.
بنابراین مرحوم آخوند در اینجا به یك موضوع ثابت باقی كه همان «هیولی مع
صورةٍ مّا» است قائل شد. «صورة مّا» یعنی صورت لا علی التعیین و به یك معنا
صورت كلی، ولی كلی ای كه همیشه با یك فرد وجود دارد و باقی است.
بعد مرحوم آخوند به شیخ می گوید شما كه قائل به كون و فساد هستید و
می گویید جوهری فاسد می شود و جوهری حادث می شود آیا در آنجا قائل به
وحدت هیولی نیستید؟ وقتی جسمی منفصل می شود شما می گویید صورت جسمیه
كثرت پیدا كرد ولی وحدتش محفوظ است. می پرسیم وحدت به تبع چه چیز
محفوظ است؟ می گویید به تبع صورةٌ مّا. همان طور كه شما می گویید وحدت هیولی
در كون و فساد به تبع صورةٌ مّا محفوظ است ما می گوییم وحدت هیولی با صورةٌ مّا
در حركت محفوظ است و در حركت جوهری به طریق اولی این وحدت محفوظ
است زیرا در آنجا انفصال صور است و در اینجا انفصال صور نیست. پس در اینجا
مرحوم آخوند مسئله ی ثبات موضوع را- كه موضوع حافظ وحدت ما فیه الحركه هم
هست- از راه ثبات «هیولی مع صورةٍ مّا» توجیه می كند.
[1] . [این مطلب كه آیا این تخالف، واقعی است یا خیر، در جلسه ی بعد مورد بحث قرار گرفته است. ]