بسم اللّه الرحمن الرحیم.
«و لیس تمامیته بمجرد الجسمیه بل هی مبدء قوته. . . »
[1].
فصل 25 كه تحت عنوان «فی توضیح ما ذكرنا فی تحقیق الحركة الكمیة» آمده است، دنباله ی
فصل قبل است. البته این فصل تتمه ی همه ی فصل پیش نیست بلكه تتمه ی قسمتی از فصل
پیش است. باید درباره ی فصل قبل توضیحاتی داده شود تا مطلب این فصل و بلكه
اصل مطلب روشن شود.
بحث فصل قبل درباره ی ایرادهایی بود كه شیخ كه منكر حركت در جوهر است بر
حركت جوهری وارد كرده است. یكی از ایرادها این بود كه اگر حركت بخواهد در
جوهر واقع شود، موضوعی كه از اول حركت تا آخر حركت باقی باشد وجود
نخواهد داشت و چون محال است كه حركت باشد و موضوعِ باقی نداشته باشد، پس
حركت در جوهر محال است.
این مطلبی كه شیخ می گوید، خود مبتنی بر یك سلسله اصولی است كه قبلاً گفته
شده است. یكی از آن اصول این است كه حركت نیازمند به موضوع است، كه.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 455
در
گذشته در یكی از فصول در این باره بحث شد و خود مرحوم آخوند هم این مطلب را
قبول كرد كه حركت نیازمند به موضوع یا به تعبیر دیگر «ما به الحركه» است. در آنجا
اگرچه مرحوم آخوند زیاد توضیح نداده بود ولی ما با چند ملاك یا در واقع چند
برهان و به تعبیر دیگر از چند راه، مسئله ی ضرورت موضوع داشتن حركت را بیان
كردیم كه دیگر تكرار نمی كنیم.
شكی نیست كه امكان ندارد كه حركت واحد موضوعات متعدد و مختلف داشته
باشد. اگر موضوع در حركت، متعدد و مختلف شد، حركت هم متعدد و مختلف
است. محال است كه مثلاً نیمی از مسافت را یك متحرك و نیم دیگر را متحرك
دیگر طی كند ولی هر دو یك حركت باشد. اگر متحرك دو تا شد، وحدت حركت
بهم می خورد و حركت دو تا می شود. فصلهایی در آخر این مرحله خواهد آمد راجع
به اینكه چه چیزهایی سبب تعدد حركت می شوند و چه چیزهایی سبب تعدد
حركت نمی شوند و به عبارت دیگر چه چیزهایی مشخِّص حركت هستند و چه
چیزهایی مشخص حركت نیستند. قدر مسلّم این است كه اگر موضوع حركت متعدد
باشد حركت واقعاً متعدد است و حركت در وحدت و تعدد تابع موضوع خودش
است.
[1] .
اسفار ، ج 3، مرحله ی 7، فصل 25، ص 94.