در اینجا مسئله ی دیگری مطرح است و آن این است كه آیا علاوه بر اینكه هر حركت
واحد نیازمند به یك موضوع واحد است، موضوع واحد باید وجود استمراری
داشته باشد یا مانعی ندارد كه موضوع حركت هم مثل خود حركت، وجود ممتد
متصل داشته باشد؟ در صورت اول (وجود استمراری موضوع) همین موضوعی كه
در این آن وجود دارد، در آنِ بعد و در آخر مدت حركت هم عیناً باقی است ولی در
صورت دوم (وجود اتصالی موضوع) همان طور كه حركت، یك حقیقت ممتد و
دارای مراتب است و هر مرتبه ای از حركت در مرتبه ای از مسافت قرار گرفته است،
موضوع حركت هم یك چنین وجود كشش داری دارد.
صرف اینكه ما بگوییم حركت نیازمند به موضوع است، برای شیخ كافی نیست.
شیخ كه می خواهد بر نفی حركت در جوهر برهان اقامه كند تكیه اش روی این مطلب
است كه حركت نیازمند به «موضوع باقی مستمر» است. از ابتدا تا انتهای هر حركت،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 456
ما باید یك امر باقی مستمر داشته باشیم و مراتب حركت، همه بر یك امر وارد شود.
پس در اینجا بنای سخن بر این است كه اولاً حركت نیازمند به موضوع است و
ثانیاً موضوع حركت باید وجود «مستمر باقی» داشته باشد. اینجاست كه حركت در
جوهر دچار اشكال می شود. در حركات عرضیه بنا بر ثبات جوهر، موضوع حركت
جوهر است. وقتی كه گلوله از این مبدأ تا آن منتها حركت می كند موضوع حركت
خود گلوله است و جوهر گلوله در تمام مدت حركت، یك امر باقی مستمری است و
لذا در حركت در اعراض اشكالی پیش نمی آید. ولی اگر حركت در جوهر واقع شود
و به عبارت دیگر «ما فیه الحركه» خود جوهر باشد در این صورت آنچه كه جوهر این
جسم است نظیر أین می شود. همان طور كه در حركت أینی یك شی ء، این أین یك
أین متدرّج در مسافت و در زمان است، در حركت جوهری، خود جوهر هم باید
یك وجود متدرج در مسافت و در زمان باشد. اشكال این است كه ما باید یك
چیزی داشته باشیم كه مراتب این جوهر را طی كند. آن چیست؟ آن امر باقی كه از
ابتدا تا انتهای این وجود ممتدِّ جوهری وجود دارد و مانند رشته ای كه به دانه های
تسبیح وحدت می بخشد به مراتب حركت وحدت می بخشد، چیست؟ .
اینكه مسئله ی بقای موضوع در حركت جوهری را تكرار كردیم و باز هم شاید
نیازمند به تكرار باشد، به این دلیل است كه این مسئله از اهم مسائل در باب حركت
در جوهر است، مخصوصاً با توجه به اینكه مرحوم آخوند در همین جا به دنبال هم
بیانات مختلفی در زمینه ی بقای موضوع كرده است. ممكن است كسی بگوید ذهن
مرحوم آخوند روی یك بیان بالخصوص استقرار پیدا نكرده است و مانند كسی
است كه در پاسخ به یك اشكال وجوه مختلف و متباینی بیان می كند و می گوید:
«ممكن است پاسخ اینچنین باشد و ممكن است آنچنان باشد. » آیا مطلب از این قرار
است یا چنان كه متأخرینی مثل مرحوم آقای حكیم استدلال كرده اند این وجوه
مختلف در طول یكدیگرند نه در عرض یكدیگر و همه ی این وجوه در آن واحد
درست است. یكی از مسائل
اسفار كه در میان حكمای متأخر یعنی از زمان مرحوم
آخوند به بعد مورد بحث و فحص و تحقیق و رد و ایراد بسیار بوده است همین
مسئله ی بقای موضوع در حركت جوهری است كه در بعضی كتابهای دیگر مرحوم
آخوند هم مطرح شده است كه شاید بعد بعضی قسمتها را عرض كنیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 457