من به اینكه این برهان درست است یا نادرست و بررسی دقیق آن فعلاً كاری ندارم و
فقط می خواهم نتیجه گیری در اینجا [یعنی
اسفار ] را عرض كنم. بر این برهان ایراد
بسیار مهمی می توان وارد كرد.
قدما می گویند با عمل فصل، صورت شی ء اول معدوم می شود ولی ماده اش
معدوم نمی شود. چنین به نظر می آید كه همان یك آب است كه به صورت دو آب
درآمده است؛ همان یك جسم است كه به صورت دو جسم درآمده است. به عقیده ی
قدما این طور نیست كه یك صورت جسمیه به صورت دو صورت جسمیه درآمده
باشد، بلكه آن ماده كه سابقاً دارای یك صورت جسمیه بود، صورت جسمیه اش
معدوم شده و حالا دارای دو صورت جسمیه شده است. بنابراین «هذیّت» یا
«اوئیت» در اینجا به ماده است نه به صورت؛ امر باقی میان دو حالت، ماده است نه
صورت. صورت اول معدوم شد و به جای آن صورت دیگری به وجود آمد ولی ماده
همان ماده است. ماده قبلاً دارای صورت واحد بود و حالا دارای دو صورت شده
است.
اشكال این است كه ماده از خودش تعینی ندارد و تعین آن به صورت است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 439
وقتی صورت اول معدوم شد آیا ماده ولو در یك آن بدون صورت باقی ماند؟ ماده
در یك آن هم نمی تواند بدون صورت باشد. این یك مثل عامیانه است كه بگوییم
مثَل ماده مثَل یك خیمه است كه به عمودٌمّا احتیاج دارد. برای تعویض عمود خیمه،
معمولاً یك عمود دیگر می گذارند و خیمه برای مدتی دارای دو عمود است و بعد
عمود اول را برمی دارند. خیمه حداقل به یك عمود نیاز دارد و گذاشتن دو عمود
برای آن مانعی ندارد. ولی ماده نمی تواند در یك آن دارای دو صورت باشد. ماده
همیشه باید با یك صورت باشد ولی كدام صورت؟ صورت اول كه معدوم شده است
و صورت دیگر هم بعداً حادث شده است.
حكما می گویند ماده در ضمن صورةٌ مّا محفوظ است و در كوچكترین جزء زمان
هم ماده بدون صورت نبوده است، یعنی میان زوال یك صورت و حدوث صورت
بعدی تخلل زمان نشده است. خود مرحوم آخوند در جای دیگری- نه در باب
حركت جوهری- برهان اقامه كرده كه چنین چیزی محال است. اگر میان صورتها
وحدت اتصالی نباشد محال است كه صورتی برود و صورت دیگری بیاید ولو اینكه
بگوییم این امر در یك آن صورت می گیرد. برای تحقق تبادل صورتها حتماً باید
بین صورتها وحدتی در كار باشد. در باب حركت جوهری آقای طباطبایی تمام
تكیه شان روی همین مطلب است؛ یعنی در میان تمام براهین حركت جوهری آن
برهانی كه نظر ایشان را بیش از هر برهان دیگر جلب كرده همین است كه تبادل
صورتها بدون وحدت اتصالی میان صورتها محال است. این یك اشكال در باب
برهان فصل و وصل.
در مورد موجودات زنده اشكال بیشتر است. مثالی خود مرحوم آخوند در باب
ماهیت در بحث مربوط به جنس و فصل و ماده و صورت ذكر كرده است و آن این
است كه آیا اگر درخت زنده ای را ببُریم چه چیزی معدوم می شود و چه چیزی
موجود می شود؟ صورت نوعیه معدوم می شود اما صورت جسمیه چطور؟ اینجاست
كه اضطرابی در كلمات مرحوم آخوند دیده می شود. ایشان در بعضی كلمات خود
می گوید كه صورت جسمیه هم معدوم می شود كه این حرفی است كه پذیرفتن آن
خیلی مشكل است زیرا طبق این نظر ما خیال می كنیم درختی كه اینجا افتاده است
همان درختی است كه یك ساعت پیش در اینجا ایستاده بود و این جسم همان
جسم است و لذا علامتی كه روی تنه ی درخت زنده گذاشته بودیم همچنان هست
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 440
حس این طور خیال می كند ولی در واقع آن جسم و آن صورت جسمیه از ماده
سلب شده و یك صورت صد درصد مشابه افاضه شده است. مرحوم آخوند گاهی
این طور می گوید ولی در جای دیگر می گوید این حرفها چیست كه وقتی درختی را
قطع می كنیم اصلاً به كلی آن جسم زنده معدوم شده و جسم جدیدی پیدا شده
است؟ ! حتی به این تعبیر می گوید كه این حرفها «یاوه گویی» است.