در انتهای این فصل مرحوم آخوند مطلبی تحت عنوان «تنبیهٌ تمثیلی» دارد كه به
طور خلاصه توضیح می دهیم. این قسمت مطلب مشكلی ندارد و یك تمثیل و
تشبیه است و به یك معنا یك نوع بازگشت به مسئله ی بقای موضوع در حركت
جوهری است.
می گوید در هر حركتی یك امر باقی وجود دارد و یك امر زایل، و به عبارت
دیگر یك امر ثابت وجود دارد و یك امر متصرّم. همان طور كه انسان دارای روح
مجرد و بدن مادی است و به اعتبار روح مجردش ثابت و به اعتبار بدن مادی اش
متحول، متصرم و دائماً در حال سیَلان و ذَوَبان است تمام طبیعت هم همین طور
است ولی با این تفاوت كه در انسان آن حقیقت ثابت، روح مجرد خودش است؛
یعنی جنبه ی ثبات انسان در خودش و متحد با خودش است. انسان یك موجود دو
وجهه ای است: وجهه ی یَلِی الطبیعه ای و یلی الخلقی دارد و وجهه ی یلی الربی و
یلی الامری دارد. به وجهه ی یلی الامری خودش ثابت است- كه همان وجهه ی روح
مجرد است- و به وجهه ی یلی الخلقی اش كه وجهه ی بدنی او باشد متصرم و متغیر است
و در دو «آن» به یك حال نیست.
ولی موجودات دیگر آن جنبه ی یلی الامری در خودشان نیست كه به منزله ی نفس و
روحشان باشد بلكه موجودی است در عالم دیگر كه حافظ، نگهبان و نگهدار وجهه ی
یلی الخلقی آنهاست. اگر می بینید یك درخت شخصیت و تشخص خود را حفظ
می كند و می گویید از ابتدا تا انتهای حیاتش یك موجود است، حافظ وحدت و
ملاك ثباتش عبارت است از آن چیزی كه از آن تعبیر به مثال افلاطونی و رب النوع و
امثال آن می كنند كه اگر آن نباشد این هم باقی نیست. این تشبیهی است كه مرحوم
آخوند در اینجا ذكر كرده است.
با این تشبیه ضمناً به یكی از براهینی كه شیخ اشراق بر وجود مثال افلاطونی
اقامه كرده، اشاره كرده است، كه آن خودش یك بحث طولانی است و در مبحث
ماهیت مطرح می شود. استدلال شیخ اشراق بنا بر حركت جوهری قوّت بیشتری
پیدا می كند و ما بیان شیخ اشراق را روی حركت جوهری پیاده می كنیم.
شیخ اشراق می گوید مثلاً یك درخت از اول تا به آخر یك نظام واحدی است و
وحدت و شخصیت خودش را حفظ می كند. از همان زمانی كه به وجود می آید
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 553
شروع می كند به جذب كردن مواد دیگر و آنها را جزء خودش می كند. جذب و دفع
می كند، نمو می كند، ولی با وجود همه ی این فعل و انفعالات شخصیت [و فردیت ]
خودش را حفظ می كند. در اینجا باید یك حافظ شخصیت وجود داشته باشد. آن
حافظ شخصیت چیست؟ .
طبیعت مخصوصاً بنا بر حركت جوهری نمی تواند خودش حافظ خودش باشد
چون فرض این است كه هیچ چیزی از طبیعت در دو «آن» به یك حال نیست، مثل
آبی كه از یك جوی می گذرد. حجم معینی از آب از یك مجرا می آید و از مجرای
دیگر می رود. البته آب یك منبع و مصبّی دارد ولی طبیعت این طور نیست، از یك
طرف موجود می شود و از طرف دیگر معدوم می شود. وقتی چیزی مراتبش در حال
موجود شدن و معدوم شدنِ علی الاتصال است به این معناست كه آنچه كه در آنِ قبل
موجود شده الآن معدوم است و آنچه كه الآن موجود است در آنِ بعد معدوم می شود
و آنچه كه در «آن» های بعد می خواهد موجود شود الآن موجود نیست. چه چیزی
این مجموعِ شخصیت و نظام را حفظ می كند؟ طبیعت نمی تواند حافظ نظام خودش
باشد. پس باید یك قوه ی دیگری كه این سیلان را نداشته باشد حافظ طبیعت باشد و
نظام طبیعت را حفظ كند.
گشت مبْدل آب این جو چند بار
عكس ماه و عكس اختر برقرار
پس یك ملاك ثبات در اینجا باید وجود داشته باشد. به درخت مثال زدیم. در
مورد انسان هم اگر روح و نفس نمی بود بدن نمی توانست شخصیت خودش را حفظ
كند. از ابتدا تا انتهای عمر انسان، بدن یك قیافه، یك وضع، یك رنگ، یك هیئت
دارد و خلاصه خصوصیات خودش را حفظ می كند با اینكه اجزای بدن دائماً تغییر
كرده و اجزای جدیدی جایگزین می شوند. مثلاً اگر در صورت یك نفر یك خال
وجود دارد تا آخر عمر همان خال هست با اینكه هزاران بار آن خال عوض شده
است. رنگ چشم یك فرد در طول عمر ثابت است با اینكه هزاران بار ماده ی این
چشم حتی سلول عصبی آن عوض شده است. (سلول عصبی اگرچه نمی میرد ولی
موادش دائماً در حال عوض شدن است. ) اینكه این هیئت و تركیب و این
خصوصیات محفوظ است برای این است كه یك حافظ شخصیتی در اینجا وجود
دارد.
شیخ اشراق می گوید حافظ شخصیت اشیایی كه در عالم هستند حقیقتی است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 554
در عالم دیگر كه در عین حال آن حقیقت با این شی ء متحد است. به تعبیر مرحوم
آخوند آن حقیقت موجود است به وجود حق، و باقی است به بقای حق نه به ابقای
حق. می خواهد بگوید كه آن حقیقت آنچنان جنبه ی تجرد دارد كه او را باید از شئون
حق شمرد نه از مخلوقات. این تعبیری است كه مرحوم آخوند در چندین جا به كار
برده و درباره ی آن بحث كرده است. هر چیزی كه در طبیعت است در حال سیلان،
ذَوَبان، تحلّل، حدوث تدریجی و انعدام تدریجی است و آن چیز همیشه یك روح،
معنی و حقیقتی دارد كه این رقیقه ی آن است؛ یك حقیقت ثابتی دارد كه آن حقیقت
ثابت مبقی آن است یعنی نظام و شخصیت آن را حفظ می كند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 555