در
کتابخانه
بازدید : 1230406تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Expand درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Collapse درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
Expand <span class="HFormat">مقاله ی اول</span>مقاله ی اول
Expand <span class="HFormat">مقاله ی چهارم</span>مقاله ی چهارم
Expand <span class="HFormat">مقاله ی پنجم</span>مقاله ی پنجم
Collapse <span class="HFormat">مقاله ی ششم</span>مقاله ی ششم
الفصل الاوّل فی أقسام العلل و أحوالها
الفصل الثّانی فی حلّ ما یتشكّك به علی ما یذهب إلیه أهل الحقّ من أنّ كل علّة هی مع معلولها، و تحقیق الكلام فی العلّة الفاعلیّة
Expand الفصل الثّالث فی مناسبة ما بین العلل الفاعلیة و معلولاتهاالفصل الثّالث فی مناسبة ما بین العلل الفاعلیة و معلولاتها
الفصل الرابع فی العلل الاخری العنصریة و الصوریة و الغائیة
Collapse الفصل الخامس فی اثبات الغایة و حلّ شكوك قیلت فی إبطالها،  و الفرق بین الغایة و بین الضروری و تعریف الوجه الّذی تتقدّم به الغایة علی سائر العلل و الوجه الّذی تتأخّر به الفصل الخامس فی اثبات الغایة و حلّ شكوك قیلت فی إبطالها، و الفرق بین الغایة و بین الضروری و تعریف الوجه الّذی تتقدّم به الغایة علی سائر العلل و الوجه الّذی تتأخّر به
Expand <span class="HFormat">مقاله ی هفتم</span>مقاله ی هفتم
Expand مقاله هشتم در شناخت مبدأ اول برای همه وجود و شناخت صفات اومقاله هشتم در شناخت مبدأ اول برای همه وجود و شناخت صفات او
Expand مقاله نهم در صدور أشیاء از تدبیر اول و معاد به سوی اومقاله نهم در صدور أشیاء از تدبیر اول و معاد به سوی او
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
شیخ در پاسخ می گوید آنچه را كه شما «اتفاق» می نامید غایت بالعرض است.

نمی گوید آن اتفاقاتی كه شما می گویید، وجود پیدا نمی كند، بلكه می گوید آنها (اتفاقات) همه غایات بالعرض هستند. مقصود از «غایات بالعرض» چیست؟ یعنی در همه ی این موارد، طبیعت به سوی غایت ذاتی خود می رود، ولی این رشته طبیعتها كه هر كدام به سوی غایت خود می رود از آنجا كه دار، دار تزاحم است، و از آنجا كه این رشته های علت و معلولی این گونه نیست كه همواره به موازات یكدیگر حركت كنند و با هم برخورد نداشته باشند، گاهی این خطوط یكدیگر را قطع می كنند و آنجا كه اینها یكدیگر را قطع می كنند حادثه ای به وجود می آید كه ما اسم آن را «اتفاق» می گذاریم.

اما معنای «اتفاق» چیست؟ یعنی این طبیعت كه به سوی غایت خود حركت می كرد به یك غایتی رسید غیر از آن غایتی كه قصد كرده بود. پس ما اسم این را «غایت بالعرض» می گذاریم، و از آن جهت «غایت بالعرض» می گوییم كه در همین جا هم طبیعت غایت داشته ولی به غایت خود نرسیده، به غیر غایت خود رسیده است. پس باز هم طبیعت ذی غایت است. پس طبیعت در همه جا ذی غایت است، منتها گاهی به غایت خود می رسد و گاهی نمی رسد، عایقی پیدا می شود و از غایت خود معطّل می ماند. این عایق گاهی طبیعت را برای همیشه از غایتش باز می دارد و گاهی در عین حال كه آن عایق پیش آمده، طبیعت آن را از میان برمی دارد و دوباره به غایت خود می رسد.

پس به همین جهت است كه شیخ می گوید ما وجود اتفاق را در بعضی از موارد منكر نیستیم. منتها باید گفت این «بعضی از موارد» كجاست؟ می خواهد بگوید اولا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 428
موارد اتفاقی نادر است؛ در طبیعت، اصل جریان یافتن خود طبیعت است یعنی جریانهای غیراتفاقی، بلكه همین جریانهای اتفاقی هم در ضمن جریانهای طبیعی رخ می دهد.

شیخ در بعضی از موارد كه می خواهد پاسخ به اتفاق را در بحث غائیت بیان كند اینطور می گوید: غالبا این طور است كه طبیعت از نظر كلی خواهان یك غایت است ولی خصوصیات فردی امور اتفاقی است. خصوصیات فردی نه مقتضای طبیعت كلی است نه مقتضای طبیعت فردی. مثال: یك دانه ی گندم زمین مساعدی برای روییدن طلب می كند، زمینی كه اگر این دانه در آنجا كشت شود به صورت یك محصول درآید، زمینی كه اگر در آن قرار گیرد اجزائی را جزء خودش كند تا رشد كند. این دانه به طور كلی یك چنین جایی را می خواهد اما اگر ما آمدیم آن را در یك زمین بخصوصی قرار دادیم، آیا می توانیم بگوییم كه این دانه ی گندم فقط همین جا را می خواسته، یعنی غایتش همین جا بوده؟ نه، این دیگر نیست. كسی نمی تواند این حرف را بزند و دلیلی هم ندارد كه این حرف را بزند. یا مثلاً نطفه ی یك انسان اقتضا می كند رحمی را كه در آن رحم قرار گیرد، مواد را جذب كند و تدریجا رشد كند و بعد به صورت یك جنین درآید؛ ولی اگر این نطفه در رحم بالخصوصی ریخته شود، آیا طبیعت خاص و جزئی این فرد از اول اقتضایش همین رحم بالخصوص بوده است یعنی این رحم بالخصوص جزء مقتضای این طبیعت بوده است؛ یا نه، ممكن است اینها مربوط به علل اتفاقی باشد، همان گونه علل اتفاقی كه پیشتر گفتیم كه غایت بالعرض باشد؛ یعنی غایات بالعرض و حوادثی كه نتیجه ی اتفاقات و غایات بالعرض هستند منجر به این حادثه بشوند؟ فرض كنید كه یك خانواده از یك شهرستان حركت می كنند بروند مكّه؛ یك خانواده ی دیگر هم از شهرستان دیگری حركت می كنند كه به مكّه بروند. این خانواده پسری دارند و آن خانواده دختری. اتفاقاً در آنجا در یك خانه و در یك ساختمان قرار می گیرند و بعد آشنا می شوند و بعد این پسر و دختر یكدیگر را می خواهند، خواستگاری می كنند، ازدواج می كنند و از اینها بچه ای به وجود می آید. در اینجا نمی شود گفت كه این خانواده ی پسر كه از اینجا حركت كردند، هدف طبیعت در اینجا این بوده كه در مكّه با آن خانواده ملاقات كنند؛ بلكه آنها یك هدف داشتند، اینها هم یك هدف داشتند، هدفی جداگانه، ولی بعد یك اتفاق سبب می شود اینها با یكدیگر تلاقی كنند و از آن تلاقی اتفاقی، این ازدواج پیدا می شود و بعد، این كه این نطفه در این رحم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 429
رشد پیدا كند پیش می آید.

بنابراین، این جهات را كه می گوییم «اتفاقی» ، از جنبه ی غایت می گوییم نه از جنبه ی علل فاعلی؛ از جنبه ی علل فاعلی «ضرورت» است؛ یعنی اگر یك نیرویی از بالا نگاه كند، آن نیرویی كه تمام این علل و عناصر را، تمام این سلسله ی علل و معلولات را او تنظیم كرده است یا زیر نظر او تنظیم شده است یا لااقل از نظر او از ازل این ضرورت وجود دارد كه این دو خانواده حركت كنند، در فلان نقطه به هم برسند و بعد منجر به آن ازدواج بشود، آن حساب دیگری است. شاید در حسابهای بالا، در نظم دادن به مجموعه ی علل و معلولات یك حسابی در كار باشد كه مخصوصا اینها به یكدیگر برسند. این مطلب دیگری است. ما از نظر خود طبیعت، از پایین بخواهیم نگاه كنیم می گوییم در اینجا ضرورت هست، غایت هم هست ولی غایت بالعرض نه غایت بالذات، اما از نظر كلی غایت بالذات است.

شیخ می گوید: ما اول مسامحه می كنیم و می گوییم ما وجود اتفاقی را به این معنا (غایت بالعرض بودن) در بعضی موارد منكر نمی شویم، ولی آن نسبت به افراد است نه نسبت به كلی. پس طبیعت همیشه هدف دارد و هدف طبیعت، كلی است ولی اینكه آن هدف كلّی منطبق بر یك جزئی بشود، بستگی دارد به علل خاص اتفاقی. این مقدار را ما انكار نمی كنیم ولی این مقدار سبب نمی شود كه ما بگوییم تمام نظام عالم بر اثر اتفاق پیدا شده است. ما باید شرایط عادی را در نظر بگیریم؛ در شرایط عادی اگر اتفاق باشد باید تمام حوادث به اتفاق باشد. اگر طبیعت هیچ هدف و غایت نداشته باشد باید هر چه رخ می دهد همه به وسیله ی اتفاق باشد یعنی طبیعت- یا صورت به قول اینها- نخواهد ماده را برای خود انتخاب كند، در صورتی كه ما به موارد دیگر كه نگاه می كنیم، در غیر موارد اتفاقی، كاملا محسوس است كه خود طبیعت در جستجوی هدف است و این طبیعت و صورت است كه ماده را برای خود انتخاب می كند نه اینكه این ماده ضرورتا به این صورت و به این غایت منتهی می شود.

شیخ می گوید: مثلاً وقتی شما یك دانه ی گندم را در یك زمینی می اندازید و یك دانه ی جو را نیز در همان زمین می اندازید، بعد می بینید این دانه ی گندم مشغول یك نوع فعالیت می شود، یك سلسله مواد را به شكل مخصوصی جذب می كند و جو به شكل دیگری. از این یك بوته می روید و از آن بوته ی دیگری. این چگونه می شود؟ آیا مواد در این زمین یكسان است؛ یعنی ماده ای كه این استفاده می كند و ماده ای كه آن استفاده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 430
می كند هیچ فرقی ندارد؟ هر دو از یك چیز استفاده می كنند معذلك این به این شكل درمی آید و آن به آن شكل؟ این كه خلاف حرف شماست. شما گفتید كه ماده به شكلی است كه جز یك صورت را نمی پذیرد. به فرض اینكه ماده صورتهای مختلفی را بپذیرد ناچار باید بگویید ماده خودش مختلف است. حالا كه می گویید ماده مختلف است، چگونه است كه این دانه ی گندم در هر جا كه قرار گیرد همان اجزائی را كه برای او مفید است جذب می كند، و جو نیز همان اجزائی را كه برای او مفید است جذب می كند؟ پس ماده نیست كه صورت را جبرا به دنبال خود می آورد، بلكه این صورت است كه ماده را برای خود انتخاب می كند؛ و ما امثال این امر را وقتی كه در طبیعت نگاه می كنیم می بینیم و این نشان می دهد كه صورتها و طبیعتها به سوی یك مقصدهایی روانند و صورت است كه در ماده تصرف می كند و آن را تغییر می دهد، ماده را تجزیه می كند، ماده را تركیب می كند، آنچه را كه لازم دارد می گیرد و آنچه را لازم ندارد پس می دهد.

طبیعت به صورت یك نیرو وجود دارد. البته این در جمادات آنقدرها روشن نیست كه در نباتات، و در آنجا كه حیات وجود دارد به خوبی نمودار است؛ و این نشان می دهد كه حیات یك نیرویی است مسلّط بر ماده نه نیرویی ناشی از ضرورت ماده؛ اگر نیرویی باشد كه ناشی از ضرورت ماده باشد معنایش این است كه ماده در هر وضعی كه باشد جبرا و صددرصد حیات را تابع خودش می كند؛ و اگر حیات حاكم بر ماده باشد معنایش این است كه حیات در هر جا كه قرار گرفت ماده را آنچنان شكل و صورت می دهد كه خودش بخواهد. البته این مطلب مسلّم است كه هم ماده در صورت اثر دارد و هم صورت در ماده. ما فقط می خواهیم در اینجا این مطلب را نفی كنیم كه چنین نیست كه صورت یك ضرورت و لازمه ی جبری ماده باشد كه آن مثالهایی كه ما گفتیم در اینجا وفق بدهد. می گوییم آن شكلها و صورتها، این طبیعت كه ما در اینجا می بینیم، اینها ضرورتهای جبری ماده نیستند، بلكه خود این صورت می آید و در ماده اثر می گذارد. این كتاب راز آفرینش انسان نوشته ی كرسی موریسن از جهت نشان دادن این نیروی فعّال حیات كتاب خوبی است؛ از این جهت كه حیات نیرویی است مسلّط بر ماده نه تحت تسلّط ماده. كتابهای زیست شناسی كه مسئله ی هدفداری حیات را مطرح می كنند همین مطلب را نشان می دهند كه حیات نیرویی است مسلّط بر مركّب خود و این مركب را به آن شكلی كه می خواهد و برای هدفی كه می خواهد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 431
درمی آورد، نه یك امری كه مقهور وضع اوّلی و اصلی ماده باشد كه ماده به هر جایی كه قهراً و كوركورانه كشیده شود صورت را هم به دنبال خود بكشد.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است