«شفقت» و «رحمت» را در جایی گویند كه انسان نسبت به دیگری حالت عطفی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 376
پیدا می كند. . . در انسان گاهی نوعی میل وجود دارد كه اسم آن را «عاطفه» یا
«عطوفت» می گذارند كه می خواهد خیری به دیگری برساند.
«فرح» یعنی حالت شادمانی و سرور و ابتهاج در مقابل رسیدن خیرات كه نقطه ی
مقابلش غم و اندوه است كه از محرومیّت است.
سؤالی كه مطرح است این است كه آیا اینها برای انسان كمال است یا كمال
نیست. از یك طرف به ظاهر اینها برای انسان كمال است؛ انسان دارای احساس
است، . . . از طرف دیگر می بینیم كه اینها انفعالات و تأثّرات اند و تأثّر هم از ضعف
است. . . یك موجود هر چه كه قوّت و قدرت بیشتری داشته باشد تأثّرش كمتر است. به
همین دلیل است كه بچّه ها سریع التأثّرترند و یا زنان نسبت به مردان
سریع التأثّرترند. . .
در اینجا یك فلسفه ای پیدا شده كه این صفات را به عنوان فضیلت انسانی نفی
كرده و همه را از ضعف دانسته است. . . این فلسفه در قدیم بوده و در دوره های جدید هم
كسانی مانند ماكیاول و نیچه بدان معتقد بوده اند. . . قدمای ما هم به این مطلب توجّه
داشته اند كه این صفات بالاخره ناشی از نوعی ضعف در انسان می باشد ولی یك نكته ی
بسیار بسیار دقیق وجود دارد و آن اینكه اینها ضعف است نسبت به موجودات بالاتر
مثل عقول مجرّده و ذات باری تعالی یعنی موجوداتی كه برتر از این محدوده
تأثّرات اند. . . ولی همین صفات در انسان نسبت به اضداد خود كمال است. مثلاً
عطوفت نسبت به قساوت كمال است، . . . ولی قدما رمز این سخن را در اینجا بیان
نكرده اند كه چگونه است كه قساوت در انسان بد است امّا در ملائكه كه عطوفت
وجود ندارد قساوت نیست و بد نیست. امّا مطلبی كه خود این آقایان در باب خیر
بالعرض و شرّ بالعرض گفته اند این مسأله را حل می كند. . .