مطلب دیگری كه گفته اند این است كه اصلاً معنی ندارد كه گفته شود آتش كه
می سوزاند برای غایتی می سوزاند و مثلاً آتش كه این لباس را می سوزاند یك هدفی
دارد و یا آتش كه یك انبار را می سوزاند بعد ما فكر كنیم كه آتش كه این انبار را سوزاند و
به خاكستر بدل كرد هدفش چه بوده است. وقتی چنگیز می آید شهر بخارا را آتش
می زند می شود پرسید كه هدفش از این كار چه بوده است؟ و می شود پاسخ داد هدفش
انتقامجویی بوده است، ولی آیا راجع به آتش هم می توانیم پرسش كنیم كه آن آتش كه
بخارا را سوزاند و خاكستر كرد هدفش چه بوده است؟ آتش كه هدف ندارد.
این اشكال حرف نامربوطی است و ناشی از خلط مابالعرض به مابالذات است.
آتش در طبیعت در كار خودش غایتی دارد و آن فرض كنید سوزاندن و نابود كردن
شئ آتش گرفته و مبدّل كردن آن به مثل خود است. این غایتی است كلی برای آتش و
این هدف طبیعی آتش است، ولی آنچه ایراد كننده می گوید خلط مابالعرض به
مابالذات است.
این مثل آن است كه یك فقیهی بیاید بگوید آهن نجس است، بعد بیایند او را هو
كنند كه پس ضریح حضرت ابوالفضل (ع) نجس است! در حالی كه مطلب دو چیز
است: یك وقت كسی می گوید آهن از آن جهت كه آهن است نجس است، و یك وقت
می گوید آهن از آن جهت كه ضریح حضرت ابوالفضل است نجس است. فقیه كه
نمی گوید این از آن جهت كه ضریح است- كه یك امر اتفاقی و یك غایت بالعرض
است- نجس است یعنی از آن جهت كه متصف به حرم آن حضرت است نجس است،
بلكه می گوید از آن جهت كه یك فلزّ خاص است این وصف را دارد. حالا اگر كسی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 455
گفت این فلز چنین است، اعمّ است از اینكه ضریح یك مرد قدّیسی باشد یا اینكه در
خانه ی یك فاسقی به كار برده شده باشد. آن دیگر به این فلز و خصوصیات آن ربطی
ندارد.
یا مثلاً ما می بینیم آتش، ثوب فقیری را می سوزاند و به خاكستر تبدیل می كند؛
ما می خواهیم برای كار آتش از آن جهت كه آن لباس، لباس فقیر است یك غایتی پیدا
كنیم. می پرسند آقا چه حكمتی است كه این جامه ی فقیر آتش می گیرد؟ خیال می كند
كه آتش این پارچه را از آن جهت كه جامه ی فقیر است- كه یك عنوان بالعرض، آن هم
اعتباری و قراردادی است كه ما در میان خودمان به عنوان «مالكیت» گذاشته ایم و یك
امر ذهنی و بشری است- می سوزاند، از آن حیث می خواهد برای آن غایتی پیدا كند،
در حالی كه آتش ثوب فقیر را از آن جهت كه ثوب فقیر است نمی سوزاند و آن لباس
از آن جهت محترق نمی شود، بلكه از آن جهت كه پنبه ای است مثل پنبه های دیگر یا
پشمی است مثل همه ی پشمهای دیگر می سوزد؛ و هر كاری كه آتش در طبیعت می كند
همان غایت خاص كلی اوست كه به او داده شده است.