در
کتابخانه
بازدید : 676759تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مقدمتاً باید دانست:

اولاً حكم در عین حال كه مدرك ماست، به طور صورت گیری و عكسبرداری (انتزاع) مانند سایر صور از خارج به پیش ما نیامده است و به اصطلاح فلسفی یك فعل خارجی است كه سنخش سنخ علم می باشد چون با كلیت وجود خود پیش ما حاضر است یعنی معلوم حضوری است نه معلوم حصولی؛ زیرا (اولاً) ما گاهی كه همین حكم را با صورت مفهومی تصور كرده و به مجموع قضیه اضافه می نماییم نمی تواند تمامیت قضیه را تأمین كند (صحت سكوت افاده نمی كند) و به اصطلاح منطقی هر قضیه ی حملیه را می توان مقدّم قضیه ی شرطیه قرار داد و این عمل تمامیت قضیه ی حملیه را از میان بر می دارد با اینكه اصل قضیه محفوظ است، و (ثانیاً) گاهی تصدیق و حكم خود را به طور استقلال (معنی اسمی) تصور كرده و موضوع یا محمول قضیه ی دیگری قرار می دهیم، مثلاً می گوییم فلان حكم راست است، باز حكم تمامیت خود را از دست می دهد، و (ثالثاً) مطابق خارجی حكم را مشاهده می كنیم

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 232
(یعنی صورت می گیریم) بدون وجود تصدیق و حكم از ما. پس باید گفت «حكم» فعل خارجی قوه ی حاكمه است كه با واقعیت خود روی قضیه ی مدركه می آید و نظر به اینكه معلوم نیز هست باید گفت معلوم با علم حضوری است.

ثانیاً چون هیچ موردی از حكم نقیضین مستثنی نیست باید گفت هیچ خطایی بی صواب محقق نمی شود یعنی اگر قضیه ای به موردی منطبق نشد قضیه ی دیگری (طرف مقابل) كه منطبق به مورد بوده باشد موجود است، پس هر خطایی صوابی دارد.

آنگاه می گوییم قضیه ای كه مشتمل به خطا می باشد اجزاء وی «موضوع» و «محمول» و «حكم» می باشد (و اگر صورت قضیه غیر این نحو باشد بالاخره مرجع همانهاست) ولی حكم نمی تواند خطا بوده باشد زیرا فعلی است خارجی و فعل خارجی به خطا متصف نمی شود چنانكه گفته شد، پس ناچار به یكی از دو طرف قضیه (موضوع- محمول) بر می گردد و طرف قضیه نیز از آن راه كه «مفرد» بی حكم است خطا بر نمی دارد، پس ناچار به حسب تحلیل همین مفرد به یك قضیه ی دیگر منحل است كه حكم در قضیه ی تحلیلی با حكمی كه در قضیه ی مفروضه داریم موافق نبوده و به مورد وی قابل انطباق نیست وگرنه در اصل قضیه بجز موضوع و محمول و حكم نبوده و چنانكه روشن كردیم هیچكدام از این اجزاء قابل خطا نیست و فرضاً هر چه با تحلیل پیش برویم باز موضوع و محمول و حكم پیش خواهد آمد كه خطا بردار نیستند.

مثلاً اگر گفتیم «دزد به خانه آمد» و فرضاً این سخن خطا بود، چنانكه گفته شد، این خطا به یكی از دو طرف قضیه (یا به هر دو) باید برگردد نه به حكم: یا كسی به خانه آمده ولی مثلاً برادرمان بوده نه دزد و ما خطا نموده و دزد را بجای برادر گذاشته ایم، و یا راستی دزد بوده ولی به خانه نیامده بلكه از دم در گذشته و ما پنداشته ایم كه به درون خانه آمد و از این روی «آمد» را بجای «از دم در گذشت» گذاشتیم (یا از هر دو جهت اشتباه كردیم) و در نتیجه یا غیر موضوع را به جای موضوع گذاشته ایم یا غیر محمول را به جای محمول یا هر دو كار را كرده ایم.

در صورتی كه غیر موضوع را به جای موضوع گذاشته باشیم ناچار میان غیر موضوع و موضوع مفروض یك رابطه و یگانگی دیده ایم كه حكم به یكی بودن آنها نموده و این را آن پنداشته ایم؛ مثلاً در مثال بالا ما دزد را با قدی بلند و سری پر مو و لباسی مشكی شناخته بودیم و برادر را نیز با همین اوصاف به همراهی مشخصات دیگر تشخیص داده بودیم و در موقعی كه گفتیم «دزد به خانه آمد» از كسی كه وارد خانه شده جز اوصاف مشتركه چیزی مشاهده نكردیم، علاوه شب نیز بود و درب

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 233
خانه نیز بی صدا باز شد و این دو صفت نیز از اوصاف عمومی دزد است، پس حكم كردیم كه «دزد به خانه آمد» و در حقیقت دیده بودیم كه كسی بلند قامت و پر موی و سیاه پوش به خانه آمد (و این حكم صواب است) و حكم كردیم كه این اوصاف متحد با اوصاف دزد است، یعنی دزد و برادر یكی است، یعنی در مشخصات (و این حكم نیز صواب است) و پس از آن به نیروی همین قوه كه دزد و برادر را یكی كرده بود، در مورد قضیه كه دیده بودیم كسی بلند قامت و پر موی و سیاه پوش به خانه آمد اینچنین گفتیم: «دزد به خانه آمد» و این حكم نیز از همین قوه، صواب است ولی اگر مقایسه با مشاهده ی حس بشود خطا خواهد بود.

و همچنین در جایی كه غیر محمول را به جای محمول گذاشتیم حال از همان قرار است؛ مثلاً در مثال بالا «موضوع» حقیقتاً دزد بوده ولی از راه خانه تا دم در خانه آمده و گذشته و ما اشتباهاً گفتیم داخل خانه شد و در حقیقت حركت در راه و رسیدن به دم در را دیده بودیم كه مشترك فیه «دخول» و «مرور» می باشد، و این حكم صواب است، پس از آن گفتیم رسیدن به دم در «مرور» است و با «دخول» اتحاد دارد، و این حكم نیز صواب است، پس از یكی كردن دخول و مرور «دخول» را به جای «مرور» گذاشتیم، و این حكم نیز صواب است ولی در عرصه ی فعالیت این قوه (خیال) كه دو تا را یكی كرده بود نه در عرصه ی حكم حس.

مثال دیگر:

مادیین می گویند «خدا موجود نیست» و این سخن خطاست ولی معنای تحلیلی این سخن كه در ته دل گوینده می باشد صواب است زیرا گوینده ی این سخن یا «خدا» را به معنایی تفسیر كرده كه جز حقیقت است (مانند موجود جانشین علل مادیه ی مجهوله و نظایر آن) و یا «موجود» را به معنایی گرفته كه با حقیقت خدا هم نمی سازد چنانكه می گویند «ماده حموجود» یا «موجودحماده به اضافه ی زمان و مكان» ، و پس از تحلیل به دست می آید كه گویندگان این سخن در تطبیق معنای خیالی صواب خود به واقعیت خارج كه الهیین می گویند خطا می نمایند.

پس در مورد هر ادراك نا صواب و فكر فاسد، به ترتیبی كه ذكر شد، باید نقطه ی حقیقی را- كه به اصطلاح فلسفی مورد «انتقال ما بالعرض مكان ما بالذات» یعنی تطبیق حكم صواب قوه ای به مورد حكم صواب قوه ی دیگری است- به دست آورده و فهمید كه هیچ ادراكی نمی تواند خطای مطلق بوده باشد و در جهان هستی به حسب حقیقت خطایی پیدا شود، بلكه پیوسته فكر اصلی و ادراك حقیقی در مورد خطا صواب می باشد.

بر حرف هیچكس منه انگشت اعتراض
آن نیست كلك صنع كه خط خطا كشد

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 234
از بیان فوق می توان نتیجه گرفت:

(1). وجود خطا در خارج، بالعرض است یعنی در جایی كه ما خطا می كنیم هیچیك از قوای مدركه و حاكمه مان در كار مخصوص به خود خطا نمی كند بلكه در مورد دو حكم مختلف از دو قوه مثلاً، حكم این قوه را به مورد قوه ی دیگر تطبیق می نماییم (حكم خیال را به مورد حكم حس یا به مورد حكم عقل) و این نكته مضمون سخنی است كه فلاسفه می گویند كه «خطا در احكام عقلیه به واسطه ی مداخله ی قوه ی خیال است» .

و از همین جا می شود نتیجه گرفت كه اگر چنانچه ما در تكوّن علوم كنجكاوی كرده و به تمیز ادراكات حقیقی و مجازی (بالذات و بالعرض) نائل گشته و خواص كلی آنها را به دست آوریم می توانیم به كلیات خطا و صواب خود واقف گردیم و به اصطلاح منطق «در موارد قضایا میان خطا و صواب تمیز دهیم» .

(2). در مورد هر خطایی صوابی هست.

نظریاتی كه در این مقاله به ثبوت رسید به قرار ذیل می باشد:

(1). هر تصدیق، مسبوق به تصور است.

(2). میان مدرك حسی و صورت خیالی و صورت عقلی وی نسبت ثابتی موجود می باشد.

(3). صورت عقلی موجود خارجی مسبوق به صورت خیالی وی و صورت خیالی وی مسبوق به ادراك حسی وی می باشد.

(4). معلومات تصوری كه به نحوی قابل انطباق به خارج می باشند منتهی به حس هستند (این حكم نیازمند به توضیحی است كه در مقاله ی آینده داده می شود) .

(5). ما به ماهیات اشیاء فی الجمله نائل می شویم.

(6). در مرتبه ی وجود حسی (اثر موجود در عضو حساس) خطایی نیست.

(7). در مرتبه ی ادراك حسی مفرد خطایی نیست.

(8). در حكمی كه در مرتبه ی حس می باشد خطایی نیست.

(9). خطا در هر جا محقق شود در مرتبه ی ادراك و حكم و مقایسه با خارج است.

10. وجود خطا در خارج بالعرض است.

11. در مورد هر ادراك ناصواب، ادراك صوابی نیز داریم، چنانكه به حسب واقع هر دروغی راستی دارد.

12. علم حضوری قابل خطا نیست.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 235
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است